این گوهر چه میزان ارزش دارد؟

زمانی که پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم بالاخره انسان‌ها مجاب می‌شوند که به‌ناچار نیازمند یک سازمان اجتماعی عمومی در دنیا هستند تا بتوان به کمک آن حقوق بنی‌آدم را حراست و حمایت کرد و برای انجام این منظور به دنبال الگوی آن می‌گشتند به سروده سعدی شیرازی رسیدند

حسن روانشید- اصفهان امروز : زمانی که پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم بالاخره انسان‌ها مجاب می‌شوند که به‌ناچار نیازمند یک سازمان اجتماعی عمومی در دنیا هستند تا بتوان به کمک آن حقوق بنی‌آدم را حراست و حمایت کرد و برای انجام این منظور به دنبال الگوی آن می‌گشتند به سروده سعدی شیرازی رسیدند و آن را به‌عنوان لوح اصلی در محل این سازمان نصب کردند تا هرکس از هر گوشه‌ای وارد شد بخواند و بداند مردم سرزمینی در غرب آسیا اعتقاد قلبی به کرامت انسان‌ها دارند و شاعر بلندپایه‌ای در آن این شعر را سروده که: «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی». این سروده نغز نشان‌دهنده اهداف تشکیل سازمان ملل متحد بود که در آغاز همه اعضا را مجاب می‌کرد تا به مفاد آن پایبند باشند اما متأسفانه به‌مرورزمان سیاست و بویژه حرص و طمع در سران بعضی از حکومت‌ها باعث شد تا نه‌تنها اساسنامه ملل متحد بلکه لوح سمبل آن یعنی سروده سعدی شیرازی را هم به حاشیه ببرند و سازمانی با آن عظمت به تجارتخانه‌ای فرومایه تبدیل شود که آمریکا مالکیت آن را به نام خود ثبت و اهداف آن را ضبط کند. درحالی‌که مهری از سکوت بر بلندگوهای آن الصاق و اجازه ندهند کلامی اعتراض‌آمیز به جنایات غرب در ویتنام، افغانستان، فلسطین، آفریقا، اسلواکی و امروز یمن داشته باشد که جان انسان یعنی گوهر و اشرف مخلوقات را به بی‌ارزش‌ترین متاع‌ها تبدیل کند. تفسیر این سروده که در قرن هفتم اعتباری کلان برای شیخ اجل سعدی شیرازی به دست آورد تا آدمیت را بیشتر توصیف نماید امروز رنگی دیگر به خود گرفته و می‌رود تا برای همیشه ایدئولوژی انسانیت را در صفحات خاک گرفته تاریخ دفن کند زیرا به‌مرورزمان این گوهر هم ارزشی کمتر از خاک پیداکرده و پدیده‌ای به نام بیمه برابری ارزش آن را در کفه دیگری از ترازوی مادیات قرار داده است! راستی ارزش واقعی این گوهر در دنیای امروز چقدر است؟ آیا با افزایش حق بیمه شخص ثالث و به‌روز کردن دیه‌ها و دیگر پدیده‌های نو که منحصراً جنبه مادی دارند می‌توان ارزش واقعی بینی آدم را تعیین و برای حفظ و حراست از آن گام برداشت؟ یا اینکه قوانین را مستحکم‌تر نمود و اجازه نداد تا خودروهای سبک و سنگین که عامل بیشترین مرگ‌ومیرها براثر تصادفات هستند با خیالی آسوده و به پشتوانه بیمه‌هایی که دارند و ارقامی که هرسال بابت آن پرداخت می‌کنند از احترام گذاشتن به حفظ سلامتی بنی‌آدم مبرا شوند؟ چه نهادی مسئول است تا اینگونه بیمه‌ها بی‌هویت و فاقد احترام به ارزش‌های انسانی را بازنگری کند که دراین‌باره تنها به افزودن رقم ریالی قناعت ننمایند بلکه به‌سوی جنبه‌های عاطفی و انسانی آن رفته و عواقب یک حادثه منجر به ضرب‌وجرح و فوت را تفهیم نمایند تا شاید بیش از شعارهای مؤسسات بیمه‌ای مبنی بر «آسوده‌خاطر بودن» مؤثر واقع شود؟ آیا آماری در دست است که بیمه‌های شخص ثالث و بدنه نقشی در کاهش و حذف اتفاقات داشته و جرائم متعدد و مشکلات و پیامدهای آن را حل نموده است؟ آیا برای بستن کمربند علاوه بر فرهنگ‌سازی که تقریباً فراموش شده است فشار بر اجرا نیز موردنظر بوده و ادامه یافته و تشدید شده است و یا داشتن کلاه ایمنی برای موتورسواران اجباری گردید و متخلفان به مجازات‌های سنگین محکوم‌شده‌اند؟! و یا در کدام‌یک از کشورهای پیشرفته و یا در حال رشد هنوز هم موتورسواران کلاه ایمنی را به‌عنوان دکور همراه دارند تا برای عبور از چهارراه‌ها و کیوسک‌های پلیس از آن استفاده نمایند و حتی از دیگران قرض بگیرند؟ فراموش نکنیم کلام سید جمال‌الدین اسدآبادی را که می‌گوید: «تا فشاری نباشد توفیقی حاصل نخواهد شد». همین چند روز پیش پلیس پاکستان طی بخشنامه‌ای به کلیه جایگاه‌های سوخت این کشور دستور داد از فروش بنزین به موتورسواران بدون کلاه ایمنی خودداری کنند؟!

ادامه دارد

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار