همایون شجریان؛ فرزند خلف آواز ایران
هنرِ موروثی بحث تازهای نیست و موضوع دورههای مختلف تاریخی بوده است؛ چنانکه ردیف موسیقی ایرانی به عنوان یک مرجع در موسیقی ایران حاصل ارثی است که از آقا علیاکبرخان فراهانی به فرزندش میرزا عبدالله رسیده است. از آنجا که شغل در ایام گذشته موروثی بوده و پسران شغل پدران را برمیگزیدند، چندان دور از ذهن نبوده که موزیسینهای گذشته- مگر در مواردی که استعداد ذاتی داشتند و اقبال حیات استادی را در دوره خود مییافتند- شغل موسیقی را به ارث میبردند و آن را به نسل بعد منتقل میکردند
وبسایت فرادید: هنرِ موروثی بحث تازهای نیست و موضوع دورههای مختلف تاریخی بوده است؛ چنانکه ردیف موسیقی ایرانی به عنوان یک مرجع در موسیقی ایران حاصل ارثی است که از آقا علیاکبرخان فراهانی به فرزندش میرزا عبدالله رسیده است. از آنجا که شغل در ایام گذشته موروثی بوده و پسران شغل پدران را برمیگزیدند، چندان دور از ذهن نبوده که موزیسینهای گذشته- مگر در مواردی که استعداد ذاتی داشتند و اقبال حیات استادی را در دوره خود مییافتند- شغل موسیقی را به ارث میبردند و آن را به نسل بعد منتقل میکردند
اما پس از ورود سیستم آموزشی به کشور و به طور خاص در دوره موسیو لومر، آموزش سیستماتیک موسیقی باعث پیدایش هنرمندان مستقل شد و تاریخ موسیقی تغییر جهت داد. وقوع این اتفاق از یک سو برای مستعدان بدون ارث سبب ورود افراد جدید شد و از سوی دیگر باعث خروج وارثان بیاستعداد از حوزه موسیقی.
اکنون سالهاست که افراد ناچار به «موزیسین شدن نیستند»، اما شرایط برای آنها که وارثاند و مستعد، متفاوت است. اگر فردی با پیشینه موسیقی در خانوادهاش، وارد این حوزه شود به مراتب بیشتر از یک فرد عادی (از نظر پیشینه غیرموسیقایی خانوادگی) زیر ذرهبین قرار میگیرد. اگر همان سبک به ارث برده را ادامه دهد و خوب باشد به تقلید محکوم میشود و اگر بخواهد متفاوت از پیشینیان خود باشد، معلوم نیست که مورد استقبال قرار گیرد و اگر نتواند انتظارات را برآورده کند خیلی زود از صحنه حذف میشود.
چنین است که رسیدن به این ارث به راه رفتن روی لبه تیغ میماند و اگر بخواهی به این چالش تن بدهی، توان میخواهد. اکنون ۱۳ سال است که همایون شجریان به این چالش تن داده است. نام «همایون شجریان» اگرچه برای اولین بار در سال ۱۳۷۱ و در کنسرت «یاد ایام» مطرح میشود، اما ۱۱ سال پس از آن اولین آلبوم مستقل همایون به نام «نسیم وصل» روانه بازار موسیقی میشود.
گریز از سایه بلند پدر
سال ۱۳۷۸ است و بعد از یک سال وقفه، آلبومی دیگر از محمدرضا شجریان منتشر میشود، اما این بار در کنار تصویر شجریانِ بزرگ و طوری که انگار پشت سرشان باشد، چهرهای جوان دیده میشود که اگر بیتوجه به اسامی باشی، فکر میکنی که تصویر مربوط به دوران جوانی استاد است، اما این تصویر صدایی تازه است که در این آلبوم قرار است تصنیفی قدیمی را اجرا کند.
در حالی که شجریانِ پدر با بم صدای خود تصنیف درویش خان را زمزمه میکند، شجریانِ جوان در اکتاو صدای پدر شروع به خواندن میکند و صدایش برای اولین بار شنیده میشود و این همخوانی به جایی میرسد که در آلبوم «بی تو بسر نمیشود» و در تصنیف «با من صنما»، ذرهای دقت میخواهد تا بفهمی آنکه میخواند پدر است یا پسر. همایون به طور پیوسته و قریب به ۱۶ سال در کنار پدر روی صحنه میرود و در تمام این دوران و به طور موازی به کار مستقل هنری خود میپردازد.
میل همایون جوان به کار انفرادی و بیرون آمدن از زیر سایه پدر را میتوان به خوبی در روند کاری او احساس کرد گرچه در مصاحبهای با ماهنامه تجربه (دی ماه ۱۳۹۱) عنوان میکند که زیر سایه پدر بودن را بد نمیداند، اما شجریان جوان از همان ابتدا به دنبال جذب مخاطب جوان است.
همایون که از هوشمندی خاصی برخوردار است به خوبی میداند که هواداران پدرش او را به راحتی میپذیرند، اما طرفداران واقعی شجریانِ بزرگ، عدد بزرگی در مقابل کل مخاطبان موسیقی در ایران نیستند و همایون به دنبال آن عدد بزرگ میشود. عدهای که تعدادشان بیشمار است، گوش موسیقایی خوبی ندارند، به جای موسیقی درگیر کلام میشوند، از آواز سنتی بیزارند و حوصلهشان سر میرود. اینچنین است که همایون شجریان با وجود کارهای آماده انتشار مشغول خواندن اثری میشود که تنها یک قطعه آوازی در مقابل هفت تصنیف دارد.
شجریان جوان پیش از انتشار «نسیم وصل» در اولین شماره از مجله موسیقی قرن ۲۱ که ویژهنامهای درباره استاد شجریان است، عنوان میکند که در زمان صحبتهای نهایی با ضرابیان، استاد شجریان در ایران نبوده و او کارها را با جسارت خوانده و ضبط کرده و پس از بازگشت پدر کار را به ایشان داده تا گوش کنند و نظرشان را بگویند. وی در همین مصاحبه عنوان میکند که قصد داشته، فرم جدیدی را تجربه کند که نتیجه آن آلبومی کم آواز و پر تصنیف میشود.
در این سالها همایون به دنبال ثبت اتفاقاتی است که نامش را جدا از نام پدر مطرح کند. او دو آلبوم اول خود را در روز تولدش منتشر میکند، در ۵ آلبوم اولش پرترهای از خودش روی جلد میآید و ۳ آلبوم از این مجموعه در همکاری با محمدجواد ضرابیان است. «نسیم وصل»، «شوق دوست» و «با ستارهها» که به نظر میآید دو تای اولی در زمان انتشار جابهجا شده باشند چراکه همایون پیش از انتشار اولین آلبومش در برنامه تلویزیونی علیرضا میبدی (به احتمال زیاد مربوط به سالهای ۷۷-۷۸) به همراه پدر حضور مییابد و در مقابل درخواست مجری مبنی بر خواندن، همان آواز مخالف سهگاه را میخواند که در «شوق دوست» خوانده است.
همایون شجریان از همان ابتدا به دنبال نوآوری بوده است. «نا شکیبا» اگرچه به ظاهر از فرمی سنتی برخوردار است، اما یک آواز ضربی (قطعه زهر شیرین) دارد که شنونده را با فرمی متفاوت مواجه میکند. گرچه در خلال آن سالها آثار استاد شجریان نیز به واسطه کار با نوگرایانی، چون حسین علیزاده و کیهان کلهر دستخوش دگردیسی شده و شکلی جدید به خود گرفته، اما همایون به موازات این اتفاق که خود در آن حضور دارد، راه مستقل خود را آرام میپیماید.
«هم نوا با بم» اولین دیدار مردم داخل کشور با همایون است و پس از آنکه نسخه تصویری آن به بازار میآید، اسفند سال ۱۳۸۳ «شوق دوست» میآید و مخاطب موسیقی سنتی شاهد اوج صدای همایون در آواز مخالف سهگاه میشود. در این سالها که برای همایون شجریان سالهای پرکاری به حساب میآید او به مثابه بازیکنی تکنیکی و جوان در فوتبال است که علاقه دارد تکنیکاش را به رخ دیگران بکشد. در همان برنامه تلویزیونی، زمانی که همایون تصمیم میگیرد تا آواز مخالف سهگاه را بخواند با تذکر پدر مواجه میشود که: «مخالف، کمی بالاست» ... که او در جواب در نهایت اعتماد به نفس میگوید: «بله» ... و آواز را به زیبایی تمام اجرا میکند.
همایون مشغول اجرای کنسرتهای متعدد به همراه پدر است و «شوق دوست» به اندازه دو آلبوم قبلی سر و صدا نکرده که در نتیجه یک اعتماد و ریسک، همایون شجریان خوانندگی اثر آهنگساز ۲۲ سالهای را میپذیرد تا یکی از متفاوتترین آلبومهای موسیقی سنتی متولد شود. یک نگاه گذرا به اطلاعات کاور سیدی نشان میداد که این آلبوم تا چه اندازه سنتشکنی کرده است.
از حضور گیتار و دیجیریدو گرفته تا قطعهای تلفیقی که فلامنکو را به دستگاه همایون پیوند داده و همایون شجریانی که حالا همه به تواناییهایش واقفاند با اعتماد به نفس بیشتری آواز میخواند. وجود سازهای غربی و تلفیق در این آلبوم مخاطبان را کنجکاو میکرد که نظر شجریانِ بزرگ را بدانند. استاد شجریانی که خود سمبل موسیقی سنتی بوده و در مصاحبههایش از این نوع ترکیبات انتقاد کرده بود (به عنوان مثال ایشان در نشستی در امریکا خاطرهای از کنسرت مرحوم حسین سرشار بیان کردند و به خواندن اشعار شاهنامه به صورت آواز اپرا ایراد گرفته بودند.)، اما علی قمصری در مصاحبهای با همشهری جوان در شماره ۴۹ مورخ شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴ از نظر مثبت استاد نسبت به آلبوم خبر میدهد. در همان سالها شایعاتی مبنی بر دستمزد هنگفت همایون برای این آلبوم مطرح میشود که توسط علی قمصری تکذیب شد، همایون نیز در این باره سکوت میکند. اما این شروع راهی است که همایون چند سالی به دنبال آن میگشت.
از یک فوتبالیست تکنیکی تا مهار جریان بازی
سال ۱۳۸۵ همایون شجریان دوباره به سراغ فرمول قدیمی خود میرود و این بار یک آلبوم تماما تصنیف را با آهنگسازی محمدجواد ضرابیان وارد بازار میکند. «با ستارهها» همچنان برای جذب مخاطب جوان تلاش میکند و شاید به همین دلیل است که تمامی اشعار از شاعران معاصر انتخاب شدهاند.
قدرت صدای همایون گیراست و روز به روز فاصلهاش را با همنسلانش بیشتر میکند. در طول ۳ سالی که آثار مستقل او وارد بازار شده، او هر گاه آواز خوانده نه تنها بدون نقص بوده بلکه همواره قابل تحسین بوده است. چه آواز همایونی که در «نسیم وصل» خوانده یا آن آواز شور با سنتور اردوان کامکار که تحریرِ بسته نگارش شنونده را به یاد آواز استاد شجریان در «نوا مرکبخوانی» میاندازد و چه در «شوق دوست» و آن اوج بینظیرِ مخالفِ سهگاه؛ همه و همه آوازهای درجه یکی هستند که همایون در نهایت مهارت و زیبایی خوانده است، اما همایون همچنان به دنبال مخاطب بیشتر و بیشتر است و این میل کمکم رفتار حرفهای او را دچار تغییر میکند.
سال ۱۳۸۶ برای او سالی بدون کارِ مستقل است، اما در همین سال او با خواندن تیتراژ سریال «رسم عاشقی» - که در واقع بازخوانی تصنیفی از مرتضی خان نیداود و قمرالملوک وزیری است- طرفدارانش را غافلگیر میکند. توجه مخاطب عام به سریالهای تلویزیونی سبب میشود تا همه به دنبال به دست آوردن این تصنیف باشند که در نهایت چیزی جز یک نسخه بیکیفیت در اینترنت عایدشان نمیشود.
شجریانِ پسر با خواندن تیتراژی که از صدا و سیما پخش میشود بار دیگر متفاوت از مواضع پدر عمل میکند و برگ برندهاش این است که این تصنیف را عالی اجرا کرده و جای حرف ندارد. در واقع قدرت آواز همایون باعث شده تا کسی برای خواندن تیتراژ یک سریال معمولی به او خرده نگیرد. اما سال ۱۳۸۶ اتفاقات دیگری را نیز در پی دارد؛ گروه ۴ نفره و رویایی شجریان، علیزاده، کلهر و همایون پس از ۷ سال فعالیت خاطرهانگیز و انتشار ۵ آلبوم برای آنچه پرهیز از تکرار عنوان میشود از یکدیگر جدا میشوند و همایون مجال بیشتری برای کارهای مستقل و احتمالا کنسرت مستقل پیدا میکند.
شجریان از علیزاده و کلهر جدا میشود و اندکی بعد از آن گروه «آوا» مجددا با سعید فرجپوری، مجید درخشانی، حسین رضایینیا به همراه استاد شجریان و همایون تشکیل میشود و آلبوم «غوغای عشقبازان» در همان سال به بازار میآید تا ۳ آلبوم از محمدرضا شجریان در طول یک سال منتشر شود. اما تشکیل گروه «آوا» و حضور سعید فرجپوری امکان همکاری همایون با گروه «دستان» را فراهم میکند. همایون شجریان بیقرار نخستین کنسرت مستقل خود است و «دستان» حرفهای و پر مخاطب است. همایون به همراهی گروهی دل قرص کرده که پیش از این توانسته از یک کنسرت سنتی و البته نوگرایانه یک آلبوم پرمخاطب بسازد.
«سفر به دیگر سو» آلبومی است با صدای شهرام ناظری که در زمان خودش بسیار مورد استقبال قرار گرفت و همایون تیزبینانه دست به این انتخاب میزند. او پس از انتشار ۵ آلبوم اولیه دست به تغییرات اساسی میزند. اجرای کنسرت بدون حضور پدر، ارایه همان کنسرتها به صورت آلبوم و انتشار همزمان دو آلبوم نشان از اشتیاق همایون شجریان برای شنیده شدن این کارها دارد.
اما او همچنان باهوش است و خوب میداند که «دستان» تمرکز ویژهای بر موسیقیسازی دارد و این احتمال میرود که صدای همایون، همه اتفاق این اجرا نباشد. در همین زمان و پیش از اجرای کنسرت در مصاحبه با فرهنگ و آهنگ شماره ۱۷ (منتشر شده در مهر و آبان ۸۶) مصاحبهکننده بعد از مطرح کردن دو سوال بالاخره ناگزیر به پرسش مستقیم میشود تا نظر همایون را راجع به خوانندهسالاری بداند و او هوشمندانه اینگونه پاسخ میدهد که: «یک گروه، مجموعهای هستند که با هم تلاش میکنند، اما متاسفانه این اتفاق در ایران افتاده که خواننده مورد توجه است شاید به خاطر شعر، یا حنجره که صدای طبیعی است. علتش برای من واضح نیست، چون خودم این احساس را ندارم. من همان قدر که از ساز لذت میبرم از آواز هم میبرم حتی گاهی- مثلا در چهارمضراب- از ساز بیشتر لذت میبرم…»
در واقع همایون هم این پدیده را رد میکند و هم به محبوبیتی که جدا از گروه دارد، اشاره میکند. کنسرتها برگزار میشوند و آلبومهای «قیژک کولی» و «خورشید آرزو» منتشر میشوند. حالا دیگر همایون آن فوتبالیست جوان تکنیکی نیست. او به بازیکنی بدل شده که میتواند جریان بازی را مدیریت کند. هنگامی که با بمِ صدای خود میخواند: «ای صبا، گر بگذری بر زلف مشک افشان او...» متوجه پختگی دلپذیری در صدای او میشوی که مسجل میکند همایون شجریان، نام خوانندهای مستقل است که به تنهایی و جدا از ارثی که از پدر دارد با داراییهای خودش آواز میخواند و عالی میخواند. همایون موفق میشود تا در کنار «دستان» به اندازه و گاهی بیش از آنها در این کار شنیده شود. تصنیف «وطن» با شعری زیبا از سیاوش کسرایی به یکی از ماندگارترین تصنیفهای ملی- میهنی بدل میشود و تصنیف «مرغ سحر» به عنوان قطعه بیز کنسرت با تنظیم جذابی اجرا میشود.
پروژه عبدالقادر مراغهای، چالش سخت همایون
مجموعهای از اتفاقات دست به دست هم میدهند تا بار مستقل شدن همایون تنها روی دوش خودش نباشد. دعوت از او برای همکاری با محمدرضا درویشی در پروژه «عبدالقادر مراغهای» اتفاقی است که همایون را در معرض چالش سختتری قرار میدهد. آنچه همایون باید اجرا کند دیگر ارتباطی به آموزههای موروثیاش ندارد و این بار همایون گام در راهی میگذارد که یک آزمون و خطای جدی است.
او همچنان جسور است و میل عجیبی به تجربه کردن دارد. همایون آن قدر با هوش است که بداند این پروژه در انتها میتواند تنها مخاطبان خاص را به سوی خود جذب کند، اما سابقه این همکاری را در کارنامه خود با دل و جان میخواهد و تمام توانش را برای این کار میگذارد. او در ویژهنامه نوروز ۱۳۸۸ مجله فیلم و در یک گفتوگوی سینمایی عنوان میکند که برای خواندن تصنیفهای فیلم «شهرآشوب» تمامی کارهای جاری را معلق نگه داشته و حدود یک ماه به هیچ کاری جز کارهای عبدالقادر گوش نداده است.
اما همایون در این دوره کاری، بار دیگر متفاوت از پدر عمل میکند. پیوند آواز همایون با سینما شکل میگیرد و او برای دو فیلم «شهرآشوب» و «آتش سبز» آواز میخواند. همایون در «شهرآشوب» قبول میکند تا یکی از بازیگران فیلم روی آوازش لبخوانی کند تا در یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات موسیقی فیلم در جهت عکس پدر عمل کرده باشد. زمانی که استاد شجریان برای فیلم «دلشدگان» آواز خواندند با لبخوانی بازیگر روی آوازشان مخالفت کردند.
البته واضح است که این مخالفت ریشه در آنچه پیش از انقلاب و در فیلمفارسیهای آن زمان اتفاق میافتاده، دارد، اما «دلشدگان» فیلمی درباره موسیقی بود و آهنگسازی آن بینظیر. با این حال استاد شجریان روی موضع خود ایستادند و این اتفاق نیفتاد، اما همایون در توضیح کارش به مجله فیلم (ویژهنامه نوروز ۱۳۸۸) میگوید: «گرچه بیشتر موسیقی بیکلام به عنوان موسیقی فیلم غالب است؛ اما موسیقی باکلام هم میتواند جایگاه خوبی در سینما داشته باشد و به تیتراژ محدود نشود. اما باید این مساله با صحنههای فیلم هماهنگی داشته باشد. نکتهای که برای من در زمان خواندن این دو موسیقی فیلم مهم بود، یکی همین مساله بود که قرار است، آوازم روی چه صحنههایی گذاشته شود و چطور لب زده شود و از سوی دیگر من روی چهره فردی که قرار بود آواز من را لب بزند هم حساس بودم. برایم مهم بود که چه موجی از او ساطع میشود. خوشبختانه در شهرآشوب هم این اتفاق به خوبی افتاد و چهره فردی که به جای یوسف اندکانی بازی کرد، میتوانست با صدای من همخوانی داشته باشد. در آنجا من موافق این قضیه بودم؛ چون به هر حال یوسف اندکانی خواننده است و باید در صحنههای مختلف فیلم و سریال بخواند. این است که اگر موسیقی فیلم در این بخشها باکلام است به فراخور صحنههاست؛ اما در غیر این صورت خیلی به نظر من موسیقی باکلام برای فیلم جذاب نیست…»
از آب، نان، آواز تا اپرای مولوی
سال ۱۳۸۸ است و البته که کش و قوسهای خاص خودش را دارد. همایون بار دیگر با پدر همکاری میکند. مدتها قبل استاد فرهنگ شریف از همکاری با شجریان خبر میدهد، اما اتفاقات طور دیگری رقم میخورد.
آلبوم «آه باران» که بازخوانی تصانیف قدیمی، ساز و آواز و یک قطعه به آهنگسازی استاد شجریان است منتشر میشود؛ آلبوم را مزدا انصاری تنظیم کرده و استاد فرهنگ شریف یک قطعه ساز و آواز و یک چهار مضراب دارد که در آن صدای تنبک همایون برای آخرین بار تا به امروز شنیده میشود. چهار مضرابی که بار دیگر ظرافتهای نوازندگی همایون را نشان میدهد و آخرین باری است که او در آلبوم پدرش ایفای نقش میکند.
در همین سال و بعد از ۶ سال همایون شجریان و علی قمصری آلبوم تازهای را عرضه میکنند که همچنان جذاب است؛ پختگی را میشود در ملودیهای علی قمصری به خوبی مشاهده کرد و همایون که آواز بینظیری بر کار قمصری میخواند این آلبوم را به یکی از بهترین آلبومهای همایون تبدیل میکند. در «آب، نان، آواز» شاهد یک قطعه دشتی ریتمیک هستیم که همایون روی آن آواز میخواند؛ این قطعه به تنهایی میتواند تمام توانایی همایون در آواز را به رخ بکشد و چهار مضراب پس از آن، گوش را آماده شنیدن یکی از عاشقانهترین تصنیفهای خوانده شده توسط همایون میکند.
سال ۱۳۸۸، اما برای همایون یک اتفاق دیگر به همراه دارد. او توسط بهروز غریبپور برای اجرای اپرای مولوی به همکاری دعوت میشود. اکنون همایون آماده میشود تا یکی دیگر از کارهای متفاوتش را رقم بزند.
خواندن اپرای مولوی نه از جهت اینکه همایون نخستین تجربهاش را انجام میدهد که به دلیل خواندن در کنار خوانندهای دیگر حایز اهمیت است. اینکه همایون میپذیرد صدایش در کنار دیگر صداها شنیده شود و اینکه او نقش اول این نمایش نباشد، نشان از دید حرفهای او نسبت به کارش دارد. کار در بهمن ۸۸ اجرا میشود و به سرعت در فضای اینترنت دست به دست میشود تا از کل قطعات این اپرا تنها ۳ قطعه «دیدار ۱و۲و۳» شنیده شود؛ همان قطعاتی که گفتوگوی شمس و مولانا یا به عبارت بهتر گفتوگوی شجریان و معتمدی است.
در میانه سال ۸۸ اتفاق تلخ دیگری میافتد و جامعه موسیقی را برای همیشه داغدار میکند. پرویز مشکاتیان نابهنگام پر میکشد و طرفداران شجریان برای همیشه در حسرت همکاری مجدد این دو اعجوبه موسیقی سنتی میمانند. همایون در مراسم تشییع پیکر مشکاتیان، تصنیف «قاصدک» را با بغض میخواند.
پس از تجربههای نو و سنتشکنیهایی که همایون از همه آنها سربلند بیرون آمده، بازخوانی تصانیف قدیمی چندان جلب توجه نمیکند خصوصا که آن دسته از مخاطبان که سالهاست منتظر نسخه با کیفیت تیتراژ «رسم عاشقی» هستند با تنظیم تازهای از این تصنیف مواجه میشوند که نه تنها ارتباطی با اجرای قبلی ندارد که اساسا ارتباطی با حال و هوای خود تصنیف هم ندارد.
تصنیف «آتش جاودان» کلامی حزنانگیز دارد و مزدا انصاری آن را در فضای شادِ شش و هشت تنظیم میکند و یکی از ضعیفترین کارهای همایون شکل میگیرد و آلبوم «شب جدایی» تبدیل به ضعیفترین آلبوم همایون میشود، اما او دوباره به یک پروژه جدید دعوت میشود تا این بار شاهنامهخوانی کند. سال ۱۳۸۹ پروژه سیمرغ در ورزشگاه انقلاب اجرا و ضبط میشود تا پس از همکاری در پروژه عبدالقادر، شجریانِ پسر تجربه جدیدی را در کارنامه خود ثبت کند.
در همین سال علی قمصری کنسرتی با حضور وی برگزار میکند و برگزاری این کنسرت، واکنش محمدرضا شجریان را به همراه دارد. شجریان در یادداشتی که در سایت رسمی خود منتشر میکند تمامی اعضای ارکستر علی قمصری را مورد ستایش قرار میدهد و همایون را «فرزند خلف نغمه و آواز» میخواند.
سال ۱۳۹۰ پروژه بزرگ عبدالقادر بالاخره منتشر میشود و همایون مجددا به دنبال یک فرمول نه چندان قدیمی موفق میرود و آلبوم «بی من مرو» را با گروه دستان منتشر میکند، اما آهنگسازی بسیار معمولی و متوسط سعید فرجپوری نمیتواند موفقیت تجربه قبلی را تکرار کند و همایون سال ۱۳۹۰ را تنها با یک پروژه از پیش کار شده و یک سهنوازی با شهرام میرجلالی به پایان میبرد. از این مقطع به بعد است که تغییر رویه این خواننده را شاهد هستیم.
آداب سلبریتی بودن
رفقای همایون از هنرپیشهها و سوپراستارها هستند. او به تئاتر و سینما و کنسرت میرود و آداب سلبریتی بودن را به جا میآورد، اما همچنان متواضع است، عالی آواز میخواند و با هوش عمل میکند.
در همین سال است که گروه «همنوازان حصار» به سرپرستی علی قمصری و با خوانندگی همایون کنسرتی در تالار وحدت برگزار میکند که باز هم با استقبال مواجه میشود. کمکم احساس میشود که همایون پس از تجربههای متفاوت حالا به یک ثبات رسیده و موسیقی علی قمصری را به خود نزدیک میبیند، اما در جواب خبرنگار روزنامه اعتماد مبنی بر تشکیل زوج هنری شجریان- قمصری، جوابی بسیار معمولی و مبهم میدهد و صرفا برای قمصری آینده روشنی میبیند. (روزنامه «اعتماد»، ضمیمه تماشاخانه، شماره ۲۳۰۲، پنجشنبه ۱۲ آبان ۹۰) همایون شجریان بیم تکراری شدن دارد و ناگزیر است دوباره رویه را تغییر دهد.
سال ۱۳۹۱ با انتشار پروژه سیمرغ به پایان میرسد و در سال بعد دل آواز آلبوم «چه آتشها» را که برگرفته از اجرای همنوازان حصار در تالار وحدت است، منتشر میکند، اما به فاصله چند ماه برای اولین بار ناشری غیر از دل آواز یک آلبوم جدید از همایون شجریان را منتشر میکند.
سابقه همکاری تهمورس پورناظری و همایون شجریان به سالها پیش از این برمیگردد. تهمورس پورناظری که سابقه نوازندگی در آلبومهای پدرش را دارد، متخصص پاپیولار کردن موسیقی سنتی است. در تمام دورانی که همایون به همراه پدر مشغول کار موسیقی بوده است، تهمورس نیز به همراه پدرش آلبومهای متعددی را روانه بازار میکند و البته به موازات آن گاهی هم به صورت انفرادی؛ یکی از این آلبومها «شهرقصه» با صدای حسین بختیاری است که انتشارات دارینوش آن را منتشر کرده است و شاید جزو اولین کارهای به اصطلاح تینیجری موسیقی باشد، اما همکاری تهمورس و همایون مربوط به آلبوم دیگری است با نام «مستان سلامت میکنند» و در توضیحات کاور آلبوم عنوان شده که همایون شجریان ساز «دو طبله» را مینوازد.
این همکاری مختصر و در سالهای بعد از آن نوازندگی سهراب پورناظری در گروه همنوازان حصار سبب میشود تا همایون تن به آلبومی دهد که مسیر زندگی حرفهایاش را لااقل تا به امروز تغییر داده است. شاید در نگاه اول عجیب باشد که همایونِ باهوش با چه تفکری به استقبال هجمهای از انتقادات میرود. کارنامه پورناظریها نشان داده که آنها با وجود نوازندگی سازهای سنتی و سابقه مقامنوازی تنبور، میل به تولید آثار پاپ دارند که صرفا ردپایی از موسیقی سنتی در آن دیده میشود.
بعید است که شجریانِ پسر آلبومها و کنسرتهای پورناظریها و فرشاد جمالی را ندیده باشد؛ خوانندهای که در دورهای ظهور کرد و صدایش با شهرام ناظری مو نمیزد. اما همایون آلبوم «نه فرشتهام، نه شیطان» را میخواند تا پاپترین اثر خود را روانه بازار کند و بالاخره پس از ۱۰ سال موفق شود تا آن «عددِ بزرگ مخاطب» را به دست آورد. او در این آلبوم همچنان عالی آواز میخواند گرچه به موسیقیاش نقد وارد است، حاشیه کلیپاش همچنان نقل محافل مجازی است و طرفداران روزهای نخست، دیگر شور آن روزها را ندارند.
«چرا رفتی» خوب است، اما پاپ است، «کولی» خوب است، اما پیچیدگی آوازهای همایون را ندارد، «شتک» نه خودش خوب است و نه عنوانی که با بیسلیقگی برایش انتخاب شده و تنها «دل به دلِ» معمولی است که نشانی از شجریانِ سالهای قبل دارد. اما بلیت کنسرتهای همایون به چشم بر هم زدنی تمام میشود. همایون دوباره سراغ سینما میرود و این بار قطعهای عجیب و بیمعنیای فضای اینترنت را پر میکند.
تلفیق غلیظ و بیمحتوای «آرایش غلیظ» تصویر بدی از موسیقی است (این قطعه را با «گناه عشق» از آلبوم نقش خیال مقایسه کنید) و کاملا مشهود است که سهراب پورناظری موسیقی راک را نمیشناسد تا جایی که کلیپ به ظاهر حرفهای هم نمیتواند این موسیقی را زیبا جلوه دهد، اما تعداد دانلودها به قدری زیاد است که عوامل سازنده موسیقی در یک اقدام غیرحرفهای و شتابزده، آلبوم موسیقی متن را پیش از اکران فیلم منتشر میکنند.
همایون شجریان این کار را نوگرایانه میداند و از آن دفاع میکند. پس از «آرایش غلیظ» کار دیگری از همایون و یک آهنگساز نه چندان مشهور منتشر میشود. «مستور مست» تجربهای جدید است و یک قطعه قابل دفاع دارد (زهی عشق)، اما کار مانند یک کلاژ است؛ موسیقی و آواز هر یک کار خود را انجام میدهند و همایون همچنان خوب خوانده، اما کسانی که پیگیر کار او هستند، متوجه میشوند که خواننده محبوبشان دچار سردرگمی شده است و همایون گویی که برای بالانس کردن کارنامه خود سعی دارد پس از «آرایش غلیظ» کارِ متفاوت دیگری انجام دهد، اما عجلهاش اجازه نمیدهد تا این اتفاق شکل بگیرد.
در جستوجوی رگ خواب مردم
سال ۱۳۹۴ خبرهایی از تهیه یک آلبوم دو صدایی به آهنگسازی مهیار علیزاده منتشر میشود و قرار است همایون در کنار علیرضا قربانی- که دو تجربه پرفروش با مهیار علیزاده داشته- به خوانندگی بپردازد و این خبر از طرفی خوشحالکننده است، چون احتمال اینکه این آلبوم پاپ باشد، کم است و همایون یک بار دیگر کاری را میکند که پدر بزرگوارش جز با همایون با هیچ خواننده دیگری انجام نداده، اما این آلبوم تا به امروز منتشر نشده است.
آلبوم «خداوندان اسرار» فرم جدید دیگری از سهراب پورناظری است و همایون همچنان آن را خوب خوانده است. اما آلبوم به لحاظ شکل ارایه جالب نیست. «خداوندان اسرار» با قطعهای ضبط شده از کنسرت آغاز میشود و این قطعه تمام آلبوم را به یکباره عیان میکند. حتی نسخه تصویری این آلبوم هم نمیتواند موفقیت «چرا رفتی» را تکرار کند تا ترکیب همایون شجریان، سهراب پورناظری و حمید نعمتالله دوباره شکل بگیرد و از دل آن دو ترانه کاملا پاپ، آن عدد بزرگ را دوباره به سمت همایون روانه کند. آلبوم «رگ خواب» زودتر از اکران فیلم به بازار میآید از بین ترکها «آهای خبردار» و «ابر میبارد» مورد استقبال قرار میگیرد و «پروژه سی» کلید میخورد. ترکیبی از موسیقی و تئاتر و عبارت «کنسرت- نمایش» که متولد میشود. غوغایی شکوهمند، اما بی معنی که بیش از سی بار و هر بار با چهار هزار مخاطب اجرا میشود؛ ملغمهای از «رگخواب» و ساختههای تازهای از سهراب پورناظری است.
شجریانِ پسر دوباره تلاش میکند تا یک بالانس ایجاد کند و به فردین خلعتبری میپیوندد تا آلبومی از اشعار مرحوم یداللهی را بخواند، آلبوم در روزهای نخست میفروشد، اما استقبال از آن چشمگیر نیست و «ایران من» که بخشی از «پروژه سی» را به همراه دارد، منتشر میشود و حالا همراه صدای خواننده یک همخوان داریم که آوایش ارتباطی به آواز خواننده ندارد و تنها و تنها و تنها همایون است که همچنان خوب میخواند.
دور باطل در چرخه فروش بیشتر
موسیقی همایون شجریان شکل ثابت و معینی ندارد، اما هدفش مشخص است. او برای رسیدن به این هدف از هر فرصتی استفاده کرده و گاهی از آرمانهای اولیه خود چشم پوشیده است. همایونِ جوانی که علاقهمند بود تا نخستین اثر مستقلش را با حسین علیزاده کار کند (مجله موسیقی قرن ۲۱، شماره نخست) اکنون با آن تفکرات فاصله بسیاری دارد. او پس از سالها کار بیوقفه و سخت، هدفش را در فضای پاپ یافته و باید دید آیا این اتفاق او را راضی کرده یا حاضر است به سمت فضایی که از آن برخاسته، بازگردد یا نه.
اما موسیقی پاپ شرایط خاص خودش را دارد. پاپِ امروز، یک موسیقی مصرفی است و یک پدیده مصرفی پدید میآید که مصرف شود و تمام. کارکرد این نوع موسیقی مقطعی است و شنونده آن الزامی بر وفاداری به صاحب اثر ندارد. مخاطب پاپ در همه جای دنیا و به خصوص در ایران انتظار دارد که یک اثر، حرفش را ساده و مستقیم و خلاصه بگوید؛ از این رو این موسیقی پیچیده نیست و نمیشود مفاهیم عمیق را در آن گنجاند. موسیقی پاپ امروز، قوانین خاص خودش را دارد که تکنیک خواننده متاسفانه بخش کوچکی از آن میشود. «آهای خبردار» امروز ممکن است جواب دهد، اما زود فراموش میشود.
این نوع از موسیقی همیشه یک «میانمایهگی ذاتی» به همراه داشته است. این سطح از موسیقی در بهترین حالت میتواند میانگین فرهنگ موسیقایی یک جامعه باشد در حالی که حداقلهای همایون شجریان بسیار بالاتر از این میانگین است. شاید هیجانانگیز باشد که مرد خوش صدای موسیقی ما گاهی و فقط گاهی ترانه پاپ بخواند، اما ادامه این داستان باعث میشود تا موسیقی سنتی یک خواننده عالی را از دست بدهد. همایون شجریان در عصری زندگی میکند که آهنگسازانی نظیر حسین علیزاده و کیهان کلهر حیات دارند و میتواند مردم را با آثار این بزرگان همراه خود کند. بسیاری از طرفداران حرفهای موسیقی راک را میشناسم که با «شب، سکوت، کویر» ارتباط برقرار میکنند و بسیاری شنوندگان حرفهای سبک متال را سراغ دارم که با تصنیف «فریاد» همان حسی را تجربه میکنند که با آثار شاخص متال تجربه کردهاند.
این روزها مرسوم است که خوانندگانی با مایههای آواز سنتی در موسیقی پاپ فعالیت میکنند و لایهای را در این سبک به وجود آوردهاند که بسیار بسیار با کیفیتتر از «پاپ»های پوشالی و سخیف این هفت هشت سال گذشته است. گروههایی مانند دنگ شو، پالت، چارتار و تعدادی دیگر که به زودی از راه خواهند رسید، میتوانند یک جریان تازه را پرچمداری کنند که سطح سلیقه عام را ارتقا دهد، اما جای همایون نمیتواند به هزار دلیل در میان این جریان موسیقایی باشد.
نکته دیگری که وجود دارد، این است که در دوره شروع مجدد موسیقی «پاپ» پس از انقلاب هم داشتیم افرادی که با ریشههای آواز سنتی پا به جریان پاپ آن زمان گذاشتند. خوانندگانی نظیر محمد اصفهانی، حمید غلامعلی، حسین زمان و…، اما بیشتر آنها دیگر آن اقبال گذشته را ندارند و این، حقیقت این سبک است که مخاطب تنوعطلبش هر روز در پی صدای تازهای میگردد.
راهی که همایون قصد دارد قدم در آن بگذارد برای او کم است و نمیتواند تمام تواناییاش را در آن نشان دهد و همین موضوع باعث میشود تا همایون شجریان در چرخه رقابت با جریانی قرار گیرد که شاخص موفقیت آن، کمیتی است که از فروش بلیت به دست میآید. اینگونه میشود که او ناچار است کم کم از روی صندلی خود بلند شود و ایستاده بخواند، در خلال قطعات اجرا شدهاش کمی به سبک و سیاق خوانندگان پاپ صحنهداری کند و احتمالا گاهی ناگزیر شود تا سر میکروفن را به سمت تماشاگر بچرخاند تا او هم در اجرای قطعه سهیم باشد و هیچکدام اینها بد نیست، اما لازمه آن فقط ژوست خواندن و صدای ششدانگ نیست و این تفکر هنری یک آرتیست است که رفته رفته تغییر میکند و به چیز دیگری تبدیل میشود.
نمیشود از این موضوع گذشت که هر هنرمند در انتخاب سبک و سیاقش حق دارد آزادانه عمل کند و همایون شجریان نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ او توانسته با کار مداوم، هوشیاری و البته شایستگی از زیر سایه پدر گرانقدرش بیرون بیاید و شخصیت هنری مستقل خودش را داشته باشد، اما ورود به جریان پاپ او را از آنچه میتواند باشد، دور میکند مضاف بر اینکه احتمالا افرادی که او را وارد این جریان موسیقایی کردهاند خودشان هم قبول ندارند که موسیقیشان پاپ است و باور عجیبی دارند که درصدد نشان دادن وجه تازهای از منشور موسیقی سنتی هستند که باید قضاوتش را به زمان سپرد.
همایون شجریان توجه آن عددِ بزرگ را همچنان میخواهد و برای داشتن آن با کسانی کار میکند که کممایهگی هنری خود را پشت آواز او پنهان میکنند و او را در قامت سوپراستاری میبینند که میتواند یک موسیقی کممایه را به یک آلبوم پرفروش تبدیل کند.