شرط عجیب برای ازدواج، از داماد قاتل ساخت
سرقت از خانه مرد ثروتمند برای یک شبه پولدار شدن» شرط دختر جوان برای ازدواج با پسر عاشق پیشه بود، اما آنها هرگز تصور نمیکردند که این شرط منجر به جنایتی هولناک شود.
سرقت از خانه مرد ثروتمند برای یک شبه پولدار شدن» شرط دختر جوان برای ازدواج با پسر عاشق پیشه بود، اما آنها هرگز تصور نمیکردند که این شرط منجر به جنایتی هولناک شود.
اوایل بهمن سال ۹۲ بازپرس کشیک قتل پایتخت در جریان جنایتی خاموش در خانهای ویلایی در غرب تهران قرار گرفت.
بهدنبال اعلام این خبر بازپرس و تیمی از کارآگاهان برای بررسی صحنه جرم راهی خانه ویلایی شدند. با حضور در محل آنها با جسد پیرمرد صاحبخانه در حالی مواجه شدند که دست و پاهایش بسته شده بود و ضربه جسمی نوک تیز مرگ او را رقم زده بود. بهم ریختگی خانه حکایت از جنایت به خاطر سرقت داشت. پسر جوان که قتل عموی پیرش را به پلیس گزارش کرده بود در تحقیقات گفت: عمویم تنها زندگی میکرد و هرازگاهی به ملاقاتش میرفتم. امروز هم به ملاقات او رفتم. البته چند بار با تلفن خانهاش تماس گرفتم که کسی پاسخگو نبود. درنهایت به خانه عمویم آمدم و از آنجایی که معمولاً بدون خبر از ما خانه را ترک نمیکرد به زحمت وارد خانه شدم که جسد غرق در خون او را دیدم.
میهمانان آشنا
در ادامه بررسیها باتوجه به سالم بودن در ورودی خانه این احتمال مطرح شد که مقتول، عامل یا عاملان جنایت را میشناخته و در را به روی آنها بازکرده است. تحقیقات برای شناسایی عاملان قتل پیرمرد ثروتمند ادامه داشت تا اینکه مریم - یکی از خدمتکاران مقتول- بهعنوان نخستین مظنون بازداشت شد. کارآگاهان بلافاصله به بازرسی از خانه زن خدمتکار پرداختند و وسایل عتیقهای را که متعلق به خانه پیرمرد ثروتمند بود پیدا کردند. همین مسأله احتمال دخالت زن خدمتکار در این جنایت را پررنگ میکرد، اما او در تحقیقات گفت: چند روز قبل میهمان داشتم و از آنجایی که به دروغ به دوستانم گفته بودم که وضع مالی خوبی دارم تصمیم گرفتم عتیقههای خانه خسرو - مقتول- را برای چند روز به امانت گرفته و به خانهام ببرم و به میهمان هایم فخرفروشی کنم. اما با پایان میهمانی و زمانی که خواستم عتیقهها را برگردانم متوجه قتل خسرو شده و ترسیدم که بهعنوان قاتل دستگیر شوم. اظهارات زن خدمتکار از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مورد بررسی قرار گرفت و با تأیید صحبتهایش و تأیید بیگناهیاش زن میانسال آزاد شد.
سندسازی برای فروش املاک
با گذشت حدود ۵ سال از قتل خسرو، بررسیها برای رازگشایی این جنایت خاموش همچنان ادامه داشت تا اینکه در تحقیقات مشخص شد فردی با سندسازی سعی در فروش املاک خسرو دارد. با بهدست آمدن این سرنخ و از آنجایی که احتمال میرفت فروشندگان قلابی از راز جنایت با خبر باشند به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات در این رابطه متمرکز شد. در ادامه بررسیها مرد جوانی که قصد فروش املاک را داشت بازداشت شد. امیر در بازجوییها راز جنایت ۵ ساله را برملا کرد و گفت: ۵ سال قبل، یک روز که از باشگاه ورزشی به خانه میآمدم در راه بازگشت دو نفر از هم ولایتی هایم را دیدم که برای کار به تهران آمده بودند. آنها مرا به خانه مجردیشان دعوت کردند، چند باری به خانه آنها رفتم و در این مدت دختر جوانی بهنام رؤیا را دیدم. رؤیا نامزد دوستم شهرام بود. این دختر خواهری بهنام سیما داشت که با دوست دیگرم بهنام کامران دوست شد و آنها هم قرار ازدواج گذاشته بودند. سیما در خانه خسرو- مقتول- کار میکرد و نقشه سرقت را هم او طرح کرد. کامران گفت: سیما شرط کرده در صورتی با او ازدواج کند که به خانه خسرو دستبرد زده و ثروتمند شوند. امیر ادامه داد:
بعد از طراحی سرقت من و شهرام و کامران راهی خانه مقتول شده و ۲۰۰ هزار دلار، چند میلیون تومان پول نقد و اسناد و مدارک و وسایل با ارزش داخل خانه را سرقت کردیم. قصد ما جنایت نبود و فقط میخواستیم پیرمرد را بترسانیم، اما ضربه چاقویی که به او زدیم کارش را تمام کرد. با اعترافات نخستین عضو این باند، تحقیقات برای دستگیری شهرام و کامران نیز ادامه یافت و در عملیاتی ویژه شهرام دستگیر شد. در ادامه بررسیها مشخص شد که کامران نیز به اتهام حمل غیر مجاز سلاح بازداشت شده و در زندان به سر میبرد. بدین ترتیب به دستور بازپرس رضوانی متهم از زندان به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و زمانی که با دو همدست دیگرش مواجه شد به قتل پیرمرد ثروتمند اعتراف کرد. به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی پایتخت سه متهم به اتهام مشارکت در قتل عمدی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند.
گفتگو با متهم
کامران که تصورش را هم نمیکرد پس از ۵ سال راز جنایتی که با نقشهای حرفهای مرتکب شده بود فاش شود حالا به اتهام قتل دستگیر شده است.
چرا پیرمرد را کشتید؟ ما اصلاً نمیخواستیم که خسرو کشته شود. وقتی وارد خانه شدیم و دست و پایش را بستیم فقط یک ضربه به او زدیم، ولی اصلاً هدف کشتن نبود. ما برای سرقت رفته بودیم.
انگیزهتان برای سرقت چه بود؟ من عاشق سیما شده بودم و نمیخواستم او را از دست بدهم. سیما در خانه خسرو کار میکرد و از وضعیت مالی خوب او با خبر بود. پولها و دلارهایی که در خانه او میدید وسوسهاش کرد و به سراغ من آمد. سیما شرط گذاشت که اگر میخواهم با او ازدواج کنم باید ثروتمند باشم و تنها راه برای ثروتمند شدن سرقت از خانه خسرو بود؛ و تو هم قبول کردی؟ چارهای نبود، آن زمان اگر سیما میگفت: بمیر، میمردم. نقشه را سیما طراحی کرد و ما هم اجرا کردیم.
نقشهتان چه بود؟ سیما و خواهرش وارد خانه خسرو شدند. سیما هر روز به آنجا میرفت و گاهی اوقات خواهرش را هم با خودش میبرد برای همین خسرو به این موضوع شک نکرد. اما اینبار در را پشت سرشان نبستند و ما سه نفر مخفیانه وارد شدیم. سیما و رؤیا پس از ورود ما خانه را ترک کردند و ما هم به سراغ پیرمرد رفتیم.
بعد از جنایت چه کردید؟ اموال را تقسیم کردیم و فقط اسناد املاک خسرو مانده بود. قرار گذاشتیم ۵ سالی صبر کنیم تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد از آن با سندسازی آنها را بهنام خودمان بزنیم. قبل از دستگیریام با همدستانم تماس گرفتم و قرار شد که املاک خسرو را بهنام بزنیم که لو رفتیم.
به چه اتهامی در زندان بودی؟ چند روز قبل پلیس به من شک کرد و در بازرسی از خودرو اسلحهای که متعلق به خسرو بود را کشف کرد. زمان سرقت اسلحه را، چون قشنگ و عتیقه بود من برداشتم.
با سیما ازدواج کردی؟ نه، بعد از اینکه اموال را تقسیم کردیم سیما زیر تمام قول و قرارهایش زد.
منبع: روزنامه ایران