«اغما» ی فردریک دار چاپ شد
رمان پلیسی «اغما» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.
رمان پلیسی «اغما» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش مهر، رمان پلیسی «اغما» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی به تازگی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب شصت و نهمین عنوان مجموعه پلیسی نقاب است که توسط این ناشر چاپ میشود.
«آسانسور»، «مرگی که حرفش را میزدی»، «کابوس سحرگاهی»، «چمن»، «قیافه نکبت من»، «بزهکاران»، «بچه پرروها»، «زهر تویی»، «قاتل غمگین»، «تصادف»، «دژخیم میگرید» و «تنگنا» عناوین رمانهای دیگری هستند که آگاهی پیش از «اغما» از دار ترجمه کرده و در قالب عناوین مجموعه نقاب چاپ شده اند.
داستان «اغما» از این قرار است: ژان لوکُر فیلمنامهنویس جوانی است که با قطار از فرانسه عازم آلمان شده است. او میخواهد درهامبورگ اقامت کند و با الهام گرفتن از فضای پس از جنگ آن شهر، فیلمنامهای بنویسد. در قطار، آشنا شدن با یک دختر جوان و زیبایهامبورگی، به دلباختگی میانجامد؛ اما چیزی نمیگذرد که بر اثر یک بیاحتیاطی، از قطار به بیرون پرت میشود. ژان که در این سانحه آسیب دیده است به خانه گرترود انتقال مییابد. با ورود به خانه گرترود و آشنایی با خواهر و عموی او، سرنوشت ژان ورق تازهای میخورد. رویدادهای بعد میتواند دستمایه فیلمنامهای هیجانانگیز شود، اما ...
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
ولی پیرمرد مقاومت میکرد. روی پای چوبی اش فشار میآورد و میدیدم که دستهای درشت پرمویش روی لبه پایین تخت خواب کم خون و سفید میشوند. انگار برادرزادههایش را نمیدید و همه توجهاش به من بود. با همان لحن خشم آلود سخنانی کینه توزانه به زبان میآورد.
خواهرها که متوجه شدند این شکلی نمیتوانند وادارش کنند تخت خواب را رها کند، هر دو به دستهایش حمله ور شدند. آنها انگشتان او را یکی یکی بلند میکردند. سرانجام، چون دخترها همزمان او را به عقب میکشیدند، پیرمرد تعادلش را از دست داد.
صدای وحشتناکی از کف اتاق بلند شد. من دیگر او را نمیدیدم، چون پایین تخت جلوی دیدم را میگرفت، ولی صدای کشیده شدن نومیدانه پای چوبی اش را به روی زمین میشنیدم. او تلاش میکرد، نفس نفس میزد، بدوبیراه میگفت، بینی اش را بالا میکشید.
چون وزنش زیاد بود و مست هم بود، نمیتوانست روی پاهایش تکیه کند. دخترها هم موفق نمیشدند بلندش کنند.
و همه اینها به شکلی هذیان گونه ادامه مییافت. خواهران شیکتانز چیزی نمیگفتند. فقط صدای این وزغ چاق، الوا که کف اتاق پخش شده بود، به گوش میرسید.
این کتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار ریال منتشر شده است.