آلبوم «حالا که میروی» محمد معتمدی؛ یک عاشقانه فاخر
صدای خوش محمد معتمدی و اشعار پرمغز و خوشریتم کتاب «رودخوانی» محمد مهدی سیار آلبوم موسیقی «حالا که میروی» را پدید آورده است؛ یک عاشقانه فاخر.
صدای خوش محمد معتمدی و اشعار پرمغز و خوشریتم کتاب «رودخوانی» محمد مهدی سیار آلبوم موسیقی «حالا که میروی» را پدید آورده است؛ یک عاشقانه فاخر.
«کجاست خانهی من؟ هرچه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست
غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه... شهر و دیار من این طرفها نیست»
همان زمان که کتاب «رودخوانی» محمدمهدی سیار منتشر شد، خیلیها گفتند که غزلهای این کتاب بسیار وزن خوبی دارد و برای ساخت آهنگ و موسیقی مناسب است و حالا همین اتفاق افتاده، محمد معتمدی، آلبوم جدیدی در دست انتشار دارد که قرار است بهزودی به بازار موسیقی راه پیدا کند، آلبوم موسیقی «حالا که میروی» با صدای محمد معتمدی و آهنگسازی و تنظیم فرید سعادتمند، توسط مرکز موسیقی «مأوا» از زیرمجموعههای سازمان هنری رسانهای «اوج» منتشر میشود. قطعه حالا که میروی را معتمدی در صفحه شخصیاش بارگذاری کرد و با استقبال زیاد مخاطبان روبهرو شد، اشعار این آلبوم را محمدمهدی سیار سروده است، اشعار هم از کتاب رودخوانی است و هم اشعار جدیدی برای آلبوم سروده شده است. در این گزارش نگاهی داشتیم به فعالیتهای محمد معتمدی در موسیقی ایران و با محمدمهدی سیار، شاعر؛ احسان خداپرست، قائممقام مرکز موسیقی «مأوا» و فرید سعادتمند، آهنگساز این پروژه گفتوگو کردیم.
برای استاد بیحاشیه آواز ایران
شاید تا قبل از آمدن به خندوانه و دورهمی فقط علاقهمندان به موسیقی و هنر او را میشناختند اما با صحبتهایی که در این دو برنامه داشت همه را متحیر کرد. سالی چند دهبار در کشورهای مختلف جهان، کنسرت موسیقی اصیل و فاخر ایرانی برگزار میکند و تا چندوقت پیش در دنیا، بیشتر از ایران او را میشناختند، اما حالا خیلیها میدانند که محمد معتمدی چقدر برای آواز اصیل ایرانی زحمت کشیده و تلاش دارد که این آواز را به گوش همه برساند. او بیحاشیه است و فارغ از اتفاقاتی که در دنیای موسیقی میافتد، بدون اینکه خسته شود و تحت تاثیر رسانهها قرار گیرد کار خودش را انجام میدهد و رو به جلو حرکت میکند.
او در گفتوگویی که با «فرهیختگان» داشت درباره مقایسه نوع آواز او با هنرمندانی مثل شجریان و تقلید هنرمندان جوان در عرصه آواز از هنرمندانی مثل شجریان گفت: «در اینکه استاد محمدرضا شجریان یکی از هنرمندان بزرگ ایران در عرصه موسیقی است، شکی نیست بهخصوص اینکه خود من زمانی از شاگردان ایشان بودهام. ولی بهشخصه هیچگاه نخواستم به تبعیت و الگوبرداری به لحاظ رفتاری، ظاهری و شیوه آواز خواندن ایشان بپردازم. بلکه همیشه تلاش کردهام خودم باشم و همچنان هم به این مساله پایبندم. ولی به هر حال، همیشه عدهای تلاش میکنند از بزرگان یک هنر تبعیت کنند و این مساله اجتنابناپذیر است. البته به نظرم این کار یک اشکال نیست. من این تقلید را به حساب عشق و شیفتگی نسبت به آن استاد و سبک هنریاش میگذارم. شاید هم یکی از دلایلی که برخی از هنرمندان جوان سعی میکنند از شیوههای آوازی استاد شجریان تبعیت کنند، به این خاطر است که او تا سالها تنها صدایی بود که در زمان من و همنسلانم از رادیو و رسانهها شنیده میشد، به همین خاطر ایشان تبدیل به الگوی غالب و مورد احترام نسل ما شده است.»
معتمدی کارهایش را بدون سروصدا و حاشیه انجام میدهد، مثلا در تابستان 96 بود که اجرای کنسرت با گروهی از نابینایان و کمبینایان در تالار وحدت داشت و فقط قبل از آن خبری کوتاه منتشر شد، خودش درباره این کار به «فرهیختگان» گفت: «این حرکت را خودم هم خیلی دوست داشتم، به همین خاطر در مشارکت برای برگزاری کنسرت با آنها سهیم شدم. آنها تعدادی از هنرمندان کاشانی بودند که میخواستند به شکل جدی در مسیر موسیقی گام بردارند و بسیار هم مستعد هستند. از من خواستند با آنها همکاری کنم و من هم پذیرفتم. امیدوارم شرایطی فراهم شود تا به این مساله دست یابیم. افراد معلول در جامعه نیازمند حمایت هستند نه ترحم، تا از رهگذر این فرهنگسازی بتوانند مانند افراد عادی در جامعه مثمرثمر باشند.»
امسال او دوباره یک غافلگیری دیگری هم برای مخاطبانش داشت، کنسرت خیابانی! تا قبل از اینکه معتمدی این کار را شروع کند، خیلیها فقط درباره این کار حرف میزدند و از مجوز ندادن درباره کنسرت خیابانی میگفتند یا اینکه خیلی از خوانندگان اعلام کردند حاضرند برای اینکه مردم در این اوضاع بد اقتصادی حالشان خوب شود، کنسرت خیابانی برگزار کنند، اما همه اینها در حد حرف باقی ماند و معتمدی باز هم بدون حاشیه کنسرت خیابانی بزرگی را طی دو شب در پارک آب و آتش برگزار کرد، کنسرتی که خیلیها را به آن پارک کشاند تا آوازش را بشنوند. او درباره برگزاری این کنسرت به «فرهیختگان» گفته بود: «واقعا استقبال مردم بینظیر بود و دو شب به یاد ماندنی برای همه ما شکل گرفت. میدانستم که استقبال زیاد خواهد بود اما نه تا این حد که آنقدر جمعیت حاضر شود که هیچ جایی برای نشستن نباشد و حتی تعداد زیادی ایستاده برنامه را تماشا کنند؛ واقعا از مردم جای تشکر دارد که این همه هنردوست هستند. معتقدم برگزاری این کنسرتها، دردی از مردم دوا و مشکل معیشتیشان را حل نمیکند اما خب همین اتفاقهای کوچک میتواند مردم را دلگرم کند. دلگرمیای که چند ساعتی از همه این اتفاقهای بدی که پیش آمده، دور باشند و کمی آرامش روحی بگیرند.» معتمدی هم آواز میخواند هم به مسائلی که پیرامون موسیقی وجود دارد اهمیت میدهد، به قول خودش از حاشیه گریزان است، اما این باعث نمیشود که از انحصارهایی که در موسیقی ایران شکل گرفته است، نگوید. یکماه پیش در صفحه شخصیاش گلایهای داشت که تیتر روزنامهها شد، او در بخشی از صحبتهایش نوشته بود: «در حوزه اقتصاد فردی بود که معروف شد به سلطان سکه. او دقیقا چه کار میکرد و جرمش چه بود؟ در بازار سکه نوعی انحصار به وجود آورده بود؛ بهنحوی که جدا از سیاستگذاریهای دولت میتوانست با ارتباط با برخی افراد در بدنه اجرایی، قیمت سکه را بهتنهایی تعیین کند. تراکنش مالی او هم ظاهرا حدود هزار میلیارد عنوان شده است. در حوزه فرهنگی و هنری چه؟ به هر حال بنده و سایر هنرمندان مستقل که بازرگان و فعال اقتصادی نیستیم، ما هنرمند موسیقی هستیم و حوزه کاری و شغلی ما کنسرت است. آیا هنرمندان موسیقی مستقل هم سلطان حوزه کاری خود را دارند؟!»
معتمدی قرار است آلبوم جدیدی را روانه بازار کند، آلبومی که به گفته همه کسانی که در آن نقشی داشتند، با صدای گرم او تکمیل شده و به جایی رسیده که درخور هنر موسیقی اصیل ایرانی است.
«حالا که میروی» مقابل موسیقیهای بازاری است
حدودا دوسال پیش با توجه به شرایط موسیقی کشور ما و رواج موسیقیهایی که هم در فرم و هم در محتوا، اصالت خاصی نداشتند و متاسفانه بهعنوان موسیقی بازاری به مردم عرضه میشدند، مواجه شدیم. در این شرایط وظیفه مجموعهای مثل ماوا، این است که بتواند برای مردم محصولی را تولید کند که در شأن مردم عزیز ایران باشد. تجربه نشان داده است که مردم اگر محصول مناسب و با کیفیت در اختیارشان قرار نگیرد، ناگزیر به محصولاتی کم کیفیت روی میآورند و در همه عرصهها حتی عرصههای هنری، صنعتی و چه دیگر عرصهها این موضوع به چشم میخورد. وقتی در حوزه هنر، محصول خوبی ارائه نشود، ناگزیر مردم محصولات دیگر را انتخاب میکنند و سلایقشان براساس آنها شکل میگیرد. ما در آلبوم «حالا که میروی» سعی کردیم به سلیقه و به کلاس هنری مردم بیشتر احترام بگذاریم و آن چیزی که شایسته است هم در فرم (آهنگسازی و خوانندگی) و هم در محتوا (شعر) ارائه دهیم. سعی کردیم از شعرهای دمدستی و کیفیت پایین استفاده نکنیم و اشعاری که در آلبوم استفاده شده هرکدام خودش یک اتفاق خوبی را میتواند رقم بزند.
اینکه از شعرهای آقای سیار در این آلبوم استفاده شده است و نه شاعر دیگری، پیشنهادی از طرف ما بود و درنهایت تصمیم جمعی برای خواندن این ترانهها گرفته شد. اتفاق خوبی رقم خورد، از سمت تیم تولید که ما هم با آنها همراهی کردیم و قطعا دیدیم که اگر در کنار این هنرمندان و پشت این پروژه نباشیم، امکان دارد که چون همه دنبال مصرف و کسب درآمد از موسیقی هستند، اتفاقهای خوبی رقم نخورد. قطعا این آلبوم با توجه به کیفیتی که دارد در بازار جای خودش را باز خواهد کرد، ولی چون از لحاظ محتوا و فرم با موسیقیهایی که در بازار به مردم عرضه میشود، تفاوت دارد، احساس کردیم تنها جایی که بتواند شاید کمک کند که این محصول تولید شود، مجموعه ماوا باشد و مجموعههای دیگر چنین دغدغهای را نداشته باشند.
ماوا در این دو، سه سالی که فعالیت کرده، محصولاتش مشخص است و تفاوتش با دیگر محصولات مجموعههای موجود از لحاظ کیفی معلوم است و محتوا هم برای ما اهمیت زیادی دارد. هم شعر و هم شاعر برای ما مهم هستند. بعضا شاید برخی از شعرا باشند که همسازهای ما نباشند که لزوما هم این اتفاق نمیافتد، ولی وقتی یک نقطه اشتراکی بین ما و آنها پیش میآید، ما با آنها کار میکنیم.
آقای سیار هم از لحاظ فنی و کیفی در کار خودشان ماهر هستند و در درجه بالایی قرار دارند، ولی متاسفانه آنطور که باید و شاید قابلیتهای ایشان به جامعه هنری معرفی نشده است و به نظرم این مساله یکی از اتفاقات این پروژه است که استعدادهای کشور را در این حوزه معرفی کنیم.
کارنامه آقای معتمدی هم در حوزه هنری و هم در حوزه رسانهای کاملا مشخص است و با دوستان گزینههای متعددی را مورد بررسی قرار دادیم و گزینهای که احساس کردیم با توجه به فضای موسیقی و فضای شعرها و فضای آهنگسازی میتواند خیلی بهتر این پروژه را به نتیجه و ثمر برساند، آقای معتمدی بودند. ایشان هم با توجه به روحیه خیلی خوبی که در فضای کاری دارند، خیلی دوستانه و صمیمانه پای کار آمدند. واقعا از ایشان تشکر میکنم بابت اینکه آن فضاهای غیرمتواضعانه برخی از دوستانی که اصطلاحا سلبریتی و چهره هستند را ندارند، بهشدت خاکی و متواضع و قابل گفتوگو هستند. هم ایده فنی ایشان به ما کمک کرد که ایشان را انتخاب کنیم و هم سلیقه مجموعه در انتخابشان لحاظ شد و سلیقه ما هم فضای هنری و صدای ایشان بود و احساس میکنیم که به موسیقی نزدیکتر بود. تاریخ دقیقی هنوز برای انتشار آلبوم مشخص نشده است ولی انشاءالله در یکی، دو هفته آینده میتوانیم اطلاعات دقیقتری در اختیار دوستان قرار دهیم.
هدفمان ساخت ترانههای عاشقانه بود
بعد از قطعهای که برای سریال «هانیه» نوشتم، قرار شد با آقای سیار دو نفری با هم یک مجموعه عاشقانه کار کنیم که پروسه مفصلی هم طی کرد و فراز و نشیبهای زیادی داشت و بنا به دلایلی کار به تعویق افتاد و در یک پروسه درمورد چند خواننده تصمیمگیری شد و درنهایت به آقای معتمدی ختم شد. «ماوا» آمد و حمایتی انجام داد که کار به صورت رسمی منتشر شود.
من به شخصه بینهایت در انتخاب اشعار و ترانهها دقتعمل و وسواس دارم. در سبک موسیقی و آهنگسازی به متد موسیقی گلها عمل میکنم و اکثر کارهای من به این صورت است که اول ملودی را میسازم و بعد شاعر روی ملودی شعر میسازد. برای چنین کاری هم باید شاعر، توانمند باشد و آقای سیار این قابلیت سرودن شعر براساس ملودیها را دارد و به همین شیوه در سریال هانیه همکاری داشتیم.
من درمورد حرف به حرف کلام ترانهها دقت نظر و وسواس خاصی داشتم تا علاوهبر موسیقی، شعر، ترانه و قطعه بار ادبی خاصی داشته باشند و از اینکه کار بخواهد رنگ سفارشی بگیرد یا اینکه به سمت موضوعات فرعی دیگری برود، بهشدت پرهیز داشتیم. فقط هدفم این بود که در این آلبوم، کاری عاشقانه ارائه دهیم مثل سایر کارهای دیگرم که در فضای عاشقانه است.
گزینههایی برای خوانندگی بودند که درنهایت آقای معتمدی انتخاب شد و اولین همکاری من با ایشان در این آلبوم صورت گرفت. قبل از ضبط قطعات، صدای آقای معتمدی را میشناختم ولی زمانی که ضبط کردم به تکنیک و قدرت خارقالعادهای که صدای ایشان دارد، بیشتر پی بردم و امیدوارم که مردم هم از شنیدن این آلبوم لذت ببرند. آقای معتمدی خواننده بسیار توانمند و پرقدرت و پرتکنیکی هستند که به خوبی از عهده آن برآمدند و اجرای خیلی خوبی داشتند.
وقت زیادی که برای این آلبوم گذاشتم، به خاطر فراز و نشیبهای متعددی بود که پشتسر گذاشتیم. زمان زیادی روی بعضی از قطعات گذاشتم، اخیرا چند آهنگ آن را دوباره تنظیم کردم؛ خودم کارها را دوست دارم و باید شنیده شود. زمانی که آهنگ «ارمغان تاریکی» را ساختم و آقای دکتر اصفهانی ترانه آن را خواندند، فکر نمیکردم که از «ارمغان تاریکی» آنقدر استقبال شود، ولی وقتی شنیده شد، دیدیم که چه جوی برای آن آهنگ به راه افتاد و استقبال زیادی از آن شد. یا حتی کار «هانیه» سالار عقیلی یا آهنگ «چه بگویم». در کل باید ببینیم که استقبال مخاطب بعد از شنیدن آهنگ چگونه است. همهچیز به عهده مخاطب است که تشخیص دهد و من تمام تلاشم را کردم که این آلبوم، ملودیهایش جذابیت خاص خودش را داشته باشد، علاوهبر آن هنر و تکنیکی که قطعات موسیقی باید داشته باشد را برای این کار لحاظ کردم تا آهنگها، ساختار درستی از لحاظ تنظیم و ارنج داشته باشند. سعی کردم که خیلی حرفهای به موسیقی نگاه کنم و ارزش هنری کار هم از لحاظ تکنیک و هم فنی بالا باشد. در این آلبوم از چندین فضای مرتبط با موسیقی استفاده شده است یعنی در این آلبوم هم تنظیم کلاسیک داریم و هم تنظیم ژانر موسیقی گلها را میشنویم و هم تنظیم تلفیقی را میشنویم. در فضاهای متفاوت کار کردیم که مورد پسند همهطیف مخاطبی قرار بگیرد.
«حالا که میروی» نتیجه همنفسی مداوم بین آهنگساز، خواننده و شاعر است
آلبوم «حالا که میروی» شامل هشت قطعه است که نیمی از این شعرها براساس ملودیهای استاد سعادتمند ساخته شده است و ایشان با تکنیکهای خاص خودش و اینکه مردم خیلی خوب با آهنگهایشان ارتباط برقرار میکنند، توانستهاند آلبوم خوبی را تهیه کنند. قبلا هم سابقه کار اینچنینی با ایشان داشتم از جمله کار تیتراژ سریال «هانیه» و کار جدید سالار عقیلی «چه بگویم و نگفتهام پیداست». این آلبوم هم بیشتر با همان حال و هوای خاص ذهن موسیقایی جناب سعادتمند پیش رفته و سعی کردیم آن حس و حالی که در این ملودیها وجود دارد را با کلمات خودم بهگونهای بیان کنم و به نظر میرسد این اتفاق افتاده چون آهنگساز که آغازکننده این راه بوده و خیلی با این شعرها ارتباط برقرار کرده و همینطور خواننده و مخاطبانی هم که به صورت محدود کارها را شنیدند، خیلی دوست داشتند و پسندیدند.
بعضی از کارها مثل غزلها یا رباعیهایی از خودم بوده که آهنگسازی براساس آنها شکل گرفته یا به صورت تلفیق آواز ایرانی و فضاسازی موسیقایی و متنوعی ساخته شده است. اشعاری از کتاب «رودخوانی» برای این آلبوم استفاده شد. یعنی باید بگویم آن شعرهایی که آهنگ براساس شعر ساخته شده است، از کتاب رودخوانی است ولی کارهایی که شعر براساس آهنگ سروده شده، از سرودههای جدید من است.
در این آلبوم انتخاب اشعار را برعهده آهنگساز گذاشتم. چند سال پیش کتابم را به ایشان هدیه دادم که تازه به چاپ رسیده بود. آقای سعادتمند لطف داشت و با این نگاه که آیا قابلیت آهنگسازی دارد تورق کردند و تعدادی از شعرهای آن کتاب را که برای آهنگسازی مناسب بودند، پسندیدند و انصافا در ادراک روح شعر و تنظیم موسیقی، متناسب با آنچه که شاعر نوشته، تبحر خاصی دارند و به خوبی این کار را پیش بردند. گاهی اوقات هم اتفاقات جالبی میافتد مثلا آهنگساز میبیند از یک غزلی دو بیت یا سه بیت برای آهنگسازی مناسب است یا اینکه دو، سه بیت آن را برای شروع آهنگ انتخاب میکند و یک ملودی پیشنهاد میدهد و بعد هم شاعر براساس آن ملودی که گاهی متفاوت از قالب اصلی غزل است، شعر میسراید. هر دو اتفاق در این آلبوم افتاده است.
یک نکته مهم درمورد مخاطبان موسیقی ایرانی این است که بیش از هر چیز به کلام اهمیت میدهند و همچنان شعر و اجرای شعر برای مخاطب ایرانی از اهمیت اول برخوردار است. البته یک قطعه موسیقی، ترکیب شگفتانگیز و در هم تنیدهای است از کلمات، ملودی، سازها، اجرا و حس و حال خواننده. اگر در یک قطعهای همه اینها با هم جمع شوند، مخاطب میپسندد و هرکدام از اینها که قدری ضعیف شوند معمولا مخاطب حتی شاید نتواند توضیح بدهد که چرا؟ اما میفهمد که این قطعه چیزی کم دارد.
سعی ما در این آلبوم بر این بوده که هیچکدام از این بخشها یعنی شعر و موسیقی از همدیگر جلو یا عقب نیفتند و با هم پیش بروند و آنچه بیش از هر چیز در این آلبوم به چشم میخورد و حاصل کار را به وجود آورده، نتیجه همنشینی، همنفسی و همراهی مداوم بین شاعر، آهنگساز و خواننده بوده است و همه این کارها را بهعنوان یک کار جمعی و دلی و با همراهی هم پیش بردیم و به نظرم این مساله خیلی مهم است و اتفاقی است که در همه این قطعهها افتاده و سعی کردیم همه با هم این کار را پیش ببریم. همراهی با آقای معتمدی، تجربه بسیار دلپذیری بود و علاقهای که از قبل بین من و ایشان وجود داشت را بیشتر کرد. این آلبوم هم تجربه بسیار خوشایندی بود. ایشان یک خواننده بینالمللی است که هوش بسیار بالایی دارد و میداند که دقیقا به چه شکلی با شعر مواجه شود؛ در اجرای خودش تکنیکهایی دارد که او را کمنظیر کرده است و همکاری با ایشان افتخاری برای من بود