حامی مجاهدین انقلابی اصفهان
حضرت آیتالله سید حسین خادمى در سوم شعبان سال 1319 هـ.ق. در شهر اصفهان و در خاندان علم و تقوا چشم به جهان گشود
حضرت آیتالله سید حسین خادمى در سوم شعبان سال 1319 هـ.ق. در شهر اصفهان و در خاندان علم و تقوا چشم به جهان گشود. پدرش به میمنت روز تولد امام حسین(ع)، نام «حسین» بر او نهاد و مادر با ایمانش از همان روز نخست، وى را براى «خادمى» مکتب امام حسین در دامان خویش پرورش داد. این عالم وارسته پس از فراگیرى خواندن و نوشتن، علوم حوزوى را نزد علماى بزرگ حوزه علمیّه اصفهان، نظیر شیخ على مدرس یزدى، آقامیرزا اردستانى، میرزا احمد مدرس اصفهانى و میرمحمّدصادق خاتونآبادی آغاز کرد و رسائل شیخ انصارى را نزد آخوند ملاعبدالکریم گزى و میرسید على مجتهد نجفآبادی و کفایة الاصول آخوند خراسانى را نزد سید محمّد نجفآبادی آموخت. جاذبه نجف وى را به هجرتى انفسى و آفاقى سوق داد و نقطه عطفى را در زندگى وى نهاد. تلاش فوقالعاده و استعداد سرشار وى در اندک زمانى، آیات عظام حوزه علمیّه نجف را ـ که استادان وى نیز بودند ـ بر آن داشت تا قوه استنباط و اجتهاد وى را گواهى کنند و به او اجازه روایت دهند. دغدغه تعطیل شدن حوزه علمیّه بزرگ و کهن اصفهان توسط رضاخان و تلاش نظام ستمشاهی در زدودن دین و آثار دینى در این شهر مذهبى، وى را بر آن داشت تا به اصفهان بازگردد و اندوختههای علمى و معنوى خود را در اختیار اشخاصى قرار دهد که از هر سو در تهاجم التقاط و ابتذال بودند. دعوت علماى اصفهان از ایشان براى بازگشت به اصفهان بیتأثیر نبود. آیتالله خادمى پس از ورود به اصفهان، در مدرسه صدر به درس و بحث پرداخت و حوزه علمیّه اصفهان را که به دست رضاخان از هم گسیخته شده بود، مجدد احیاء و تحکیم بخشید و با تلاش شبانهروزی خود، آن را رونق و جهت داد. وى که در فقه، اصول، رجال، تفسیر، معارف و علوم عقلى و نقلى، سرآمد استادان عصر خود در حوزه علمیّه اصفهان بود، توانست در مدتى کوتاه، حال و هوایى دیگر بر حوزه درس اصفهان حاکم کند، بهگونهای که جلسات درس او به پرجمعیتترین و پرمایهترین مجالس درس مبدّل گردید. وى این روند تعلیم و تعلم را باوجود کهولت سن، تا آخر عمر پربرکتش همچنان دنبال میکرد. بازسازى مساجد اصفهان و مدرسه علمیه عربها که پس از رحلتش به نام مدرسه آیتالله خادمى(رحمهالله) نامگذارى شد و تأسیس چند مسجد از دیگر خدمات ارزنده آن بزرگوار است. جمعآوری کمکهای مردمى و یاریرساندن به محرومان جامعه و ارسال کمکهای مالى و معنوى براى مردم دیگر نقاط کشور و مسلمانان خارج از کشور، از دیگر فعالیتهای این پیر فرزانه بوده است. آیتالله خادمى در مقطعى از تاریخ به اصفهان بازگشت که استبداد رضاخانى با همه توان خود، کمر به دین زدایى و دینستیزی بسته و با بستن درب حوزهها و گشودن مراکز فساد، مؤمنین را در موضعى انفعالى قرار داده بود. ایشان در این برهه، در مقابل اقدامات رضاخان قد برافراشت و به تغییر لباس و متحدالشکل کردن لباس مردان، کشف حجاب بانوان و جلوگیرى از برگزارى مراسم عزادارى حضرت سید الشهداء(علیهالسلام) اعتراض نمود. این اعتراضات باعث شد تا مأموران حکومت رضاخانی مدتى منزل او را تحت نظر قراردادند بهطوریکه خروج وى از خانه ممکن نبود. در آن ایّام که روحانیون فقط با شرایط و قوانین رضاخانی میتوانستند از لباس روحانیت استفاده کنند، «آقا حسین خادمى نیز در اصفهان از کسانى بود که در سال 1345 هـ.ق. از علماى نجف اجازه اجتهاد داشت، ولى حکومت از دادن جواز استفاده از لباس روحانیت به ایشان خوددارى کرد.» از آن جاى که اندیشه سیاسى آیتالله خادمى از فقه و دیانت برخاسته بود، دخالت در امور اجتماعى و سیاسى مردم را وظیفه خود تلقى مینمود و بدان عمل میکرد و به همین جهت، مبارزه با هجوم گسترده فرهنگى، سیاسى و اجتماعى رژیم پهلوى را در سرلوحه کار خود قرارداد و با فعال کردن «هیئت علمیّه اصفهان»، زمینههای مبارزه را فراهم آورد و با جلسات مستمر این هیئت در منزل خود یا سایر علما، هماهنگى مناسب را در بین آنان به وجود آورد و جبههای گسترده با حضور تمامى علماى اصفهان در برابر نظام طاغوت ایجاد و همه را وارد این صحنه نمود. آیتالله خادمى با آیتالله کاشانى در جریان نهضت ملى شدن همکارى داشت. پس از کودتاى 28 مرداد 1332، با آنکه فضاى خفقان بر جامعه حاکم بود، آیتالله خادمى با فدائیان اسلام ارتباط برقرار ساخت و در جهت اهداف آنان، گامهای مثبتى برداشت. نواب صفوى ویارانش در سفرى که به اصفهان داشتند، به دیدار آیتالله خادمى رفتند و با او گفتوگو کردند. ساواک هماره در پى به دست آوردن اطلاعات از فعالیتهای سیاسى آیتالله خادمى بود. آیتالله خادمى با آغاز نهضت امام خمینى(رحمهالله) در سال 1341، به مخالفت با انجمنهای ایالتى و ولایتى برخاست. شروع قیام در سال 1342 و همزمان شدن آن با ایّام عزادارى سالار شهیدان، موجب گشت تا آیتالله خادمى این مراسم را مبدّل به یک راهپیمایى باشکوه در جهت حمایت از قیام حضرت امام(ره) نمایند. با شروع نهضت، آیتالله خادمى گمشده خود را در وجود یار دیرینهاش، امام خمینى(رحمهالله) یافت و با تلاشهای مستمر خویش، هرگونه اقدام و حرکت حضرت امام(رحمهالله) را مورد تأیید و حمایت قرارداد و با صدور اعلامیه، مدارس علمیه اصفهان، بازار، نمازهاى جماعت و... را بهعنوان اعتراض تعطیل مینمود. وى در آن دوران که حتى یاد نام امام خمینى(رحمهالله) جرم محسوب میشد، در منابر و محافل از امام یاد مینمود. از دیگر اقدامات ارزشمند آیتالله خادمى، رسیدگى به خانوادههای زندانیان و تبعیدیان دوران ستمشاهی بود. همواره آنان که پاى در مسیر جهاد گذاشته بودند، ایشان را ملجأ و پناه امن خود میدانستند و هرگاه مشکلى پیش میآمد، رو به خانه این سیّد عظیمالشأن مینهادند. با شروع انقلاب اسلامى در سال 1357 و بالا گرفتن آن، آیتالله خادمى براى آنکه نهضت از مسیر اصیل خود منحرف نشود و مجالس، راهپیماییها و تظاهرات دربرگیرنده اهداف حضرت امام(رحمهالله) باشد، با همفکرى یارانش، به سازماندهی آن پرداخت و تمامى مراحل را تحت نظر گرفت و در بسیارى از آنها شرکت جست. نقش محورى آیتالله خادمى در این مقطع حساس، آنجا خود را مینمایاند که تحصن 15 روزه مادران و خواهران زندانیان سیاسى در منزل ایشان و با محاصره نیروهاى امنیتى شکل گرفت. پس از دستگیرى، آیتالله طاهرى، بازار اصفهان تعطیل شد. مردم براى کسب تکلیف بهسوی منزل آیتالله خادمى روان شدند. این حرکت مردم به تظاهرات و سپس به تحصن در منزل ایشان بدل گشت و در مدت 10 روزى که این تحصن به طول انجامید، منزل ایشان کانون انقلاب و خود او پذیراى مردم اصفهان شد. نیروهاى نظامى در آخرین شب تحصن، اطراف منزل ایشان را محاصره کردند و گروهى از مردم مظلوم را به خاک و خون کشیدند. پسازآن، در اصفهان حکومتنظامی اعلام شد. در پى این واقعه، مسئولان سیاسى ـ امنیتى استان به مرکز اعلام کردند: عامل اصلى و محرک واقعى وقایع اخیر، شخص آیتالله خادمى است. لذا یا باید تعهد همکارى بسپارد(!) و از وقایع اخیر اعلام انزجار و تنفر کند و یا اصفهان را براى همیشه ترک گوید و یا او و فرزندش دستگیر و زندانى شوند. در پى مشورتهای فرمانده نیروى زمینى و رئیس ستاد بزرگارتشتاران با نخستوزیر وقت (جعفر شریف امامى) اعلام شد که دستگیرى او و فرزندش اقدامات تند و خطرناکتری را از سوى مردم اصفهان به دنبال خواهد داشت. ازاینرو با شگردها و تهدیدات ناجوانمردانه، سعى در بهزانو درآوردن ایشان نمودند، لیکن سیاست و درایت ایشان باعث شد که از این اقدامات شیطانى نیز طرفى نبندند. آیتالله خادمى باوجود کهولت سن و وضعیت نامساعد جسمانى، در اکثر مراسمها مانند یک فریضه شرکت میکرد و چون نمیتوانست پیاده در راهپیماییها شرکت کند، سوار بر اتومبیل و پیشاپیش صفوف مردم بیدار و متدین اصفهان حرکت مینمود و دلگرمى بیشتری به آنان میداد. در راهپیمایى روز هفدهم آذرماه 1357، وقتى مأموران حکومتنظامی حرکت راهپیمایى را متوقف کردند، با مخالفت آیتالله خادمى روبهرو شدند و ایشان دستور ادامه حرکت دادند. این اقدام ایشان باعث شد مأموران با بیرحمی تمام جمعیت را به گلوله ببندند. آیتالله خادمى در میان سفیر گلوله و خون بهناحق ریخته زنان و مردان، بر روى زمین نشست. درواقع، او با این اقدام موجب پایدارى و استقامت مردم و متوقف شدن تیراندازى شد. آیتالله خادمى پس از تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشوراى 1357 که به دنبال آن مجسمههای پهلوى توسط مردم پایین کشیده شد و چماق به دستان با حمایتهای همهجانبه رژیم به مردم اصفهان حمله کردند، طى اتمامِحجتی به مسئولان، آنان را از ادامه کاربر حذر و اعلام نمود! چنانچه این تظاهرات متوقف نشود، اعلام جهاد خواهد نمود. به دنبال این تصمیم، مسئولان به وحشت افتادند و تظاهرات وحشیانه چماق به دستان متوقف شد. آیتالله خادمى پس از پیروزى انقلاب نیز بیشازپیش حمایت قاطع و همهجانبه خویش را از آرمانهای حضرت امام(رحمهالله) به اثبات رساند. وى که در انتخابات خبرگان اول (قانون اساسى) و دوم از طرف مردم استان اصفهان به نمایندگى برگزیده شد و علیرغم دلیرى و ضعف و بیمارى در جلسات آن شرکت مینمود و اولین جلسه مجلس خبرگان اول با ریاست سنّى آن بزرگوار رسمیت یافت. با شروع جنگ تحمیلى، وى پشتیبانى درخور تحسین از جبهههای نور نمود، بهگونهای که تلاشها و کوششهای بسیار او در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس براى همیشه در حافظه تاریخ ثبت گردیده است. سرانجام این عالم ربانی در روز دوشنبه بیستم اسفندماه 1363 روى در نقاب خاک کشید و روح پاکش به اجداد طاهرینش پیوست و با رفتن خود صدمه جبران ناپذیرى بر اسلام، ایران و به ویژه اصفهان وارد ساخت. انتشار خبر رحلت او همه اصفهان و شهرهاى حومه آن را به عزا نشاند و تمامى شهر تعطیل و سه روز عزاى عمومى اعلام شد. پیکر پاک آن فقید سعید پس از تشییع با شکوهى، به مشهد مقدس منتقل و در جوار حضرت ثامنالحجج على بن موسیالرضا(ع) به خاک سپرده شد و از طرف علماى بزرگ و اقشار مختلف مردم در تمام شهرهاى ایران مجالس بزرگداشت برگزار شد.