روایت میرسلیم از فوت آیت الله هاشمی در استخر
مصطفی میرسلیم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از کاندیداهای دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری میهمان این هفته برنامه دست خط بود او از روزهای قبل از انقلاب تا انتخابات ریاست جمهوری روایتها جالبی به زبان آورد .
خبرگزاری ایسنا: مصطفی میرسلیم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از کاندیداهای دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری میهمان این هفته برنامه دست خط بود او از روزهای قبل از انقلاب تا انتخابات ریاست جمهوری روایتها جالبی به زبان آورد .
بخش های مهم این گفتگو را در ادامه می خوانید:
* کسی که دلش برای کشور بسوزد هیچگاه طفره نمیرود از اینکه به مشکلات رسیدگی کند و چارهجویی کند. آدم متاثر میشود از اینکه این شرایط ایجاد شده و ناراحت میشود. اما اینکه خوشحال شود از اینکه من نیستم، بهتر که این شرایط گردن من نیفتاد قدری خودخواهی است.
همه کسانی که ایرانی هستند و خود را یکی از اعضای جمهوری اسلامی میدانند، باید مسابقه در کار خیر بدهند. رقیب هم بودن به معنی دشمن هم بودن نیست.
* معمولاً خودمان میگوییم اگر در حد معقولی ارز گرانتر شود، این به نفع صادرات است، یعنی ما مشتریهای بهتری پیدا میکنیم برای اینکه کالای ما از نظر اقتصادی رقابتیتر شود، یعنی اگر کیفیت مناسب را داشته باشد در مقابل کالایی که به دیگر کشورها عرضه میشود قیمت ارزانتری خواهد داشت و در نتیجه مشتریهای بیشتری خواهد داشت.
اما در اینجا بحث این نیست که یکدفعه ارزش دلار 300 درصد افزایش یابد. چیزی که اتفاق افتاد این است؛ الان 2900 تومان را عملا در بازار ده هزار تومان داریم.
* آمدن من در انتخابات 96 تصمیم شخصی نبود. نه اینکه اعتقاد داشتم دولت و رئیسجمهور موفق بوده است؛ نه، من نظرات خودم را بیان کردم و منعکس هم شده بود و چاپ شده بود و همه می دانستند نظر من این نیست که ادامه وضعی که از سال 92 پدید آمد به نفع کشور است اما اینکه من شخصا نامزد ریاست جمهوری شوم، این نبود و این تصمیمی نبود که من گرفته باشم.
* آقای روحانی بعد از مناظره دوم هیچ وقت گله نکردند ولی فکر نمیکنم دلشان با من صاف باشد، ولی ایشان گله نکردند. من بعد انتخابات به ایشان گفتم کار اداره کشور کار مشکلی است و باید دست به دست هم دهیم و کار را پیش ببریم.
* من شناسنامه زمان رژیم پهلوی ام را تحویل ندادم، چون در آن مهرهای انقلاب خورده بود و گفتم این سند بسیار ارزشمندی برای من است و در خانه نگه داشتم. آن روز که خواستم برای رایگیری بیایم، به یاد نداشتم شناسنامه ام را کجا گذاشتم و در کشوی میزم گشتم و این شناسنامه بود و بدون اینکه توجه کنم شناسنامه قبلی است آوردم و نه نیت خاصی داشتم و نه برنامه داشتم.
* روز آخر حیات آقای هاشمی رفسنجانی با ایشان جلسه داشتیم. ایشان خیلی احساس مسئولیت میکرد و فقط رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نبود و خودش ریاست کمیسیون امور زیربنایی را هم برعهده داشت و شخصا شرکت و اداره میکرد. روز یکشنبه کمیسیون زیربنایی برای مسئله انرژی تشکیل شد.
وزیر نیرو بود و در جلسه حضور داشتند و بحثهای مختلف انجام گرفت و جلسه طولانی شد و نزدیک ظهر شد. ایشان به فکر فرو رفت و بالاخره ما منتظر بودیم، ایشان جمعبندی خودش را اعلام کند.
بعد از این که مسائل کارشناسی مطرح شد ایشان فرمودند مسائل و مشکلات کشور را نخواهیم نتوانست به سامان برسانیم، مگر اینکه یک تفاهمی بین رهبری، ریاست جمهوری، سپاه و صداوسیما برقرار شود، مانند دورانی که من رئیس جمهور بودم. باید چنین تفاهمی باشد تا کارها به سامان برسد.
* به نظر من میرسد با توجه به تجربهای که ایشان در دوران ریاست جمهوری خودش داشت و مجموعه مسائلی که بعد از آن اتفاق افتاد یعنی از سال 76 تا زمان درگذشت ایشان، به نظر من یک جمعبندی بسیار دقیق و هوشمندانه و درستی بود.
* یک قاعدهای در نجات غریق داریم که ابدا اجازه نمیدهیم کسی تنها در آب برود. این قاعده ما است و کسی حق ندارد، این کار را کند. خلاف است و حتما باید یا یکی از دوستان با او باشد و یا حضور منجی غریق باشد. به ما گفتند حاج آقا به ما اجازه نداده است. گفتم شما چه کاره هستید و باید به من میگفتید. من خودم میدانستم اگر به حاج آقا میگفتم ایشان قبول میکرد. حرف من را رد نمیکرد، چون برای این امر منطق دارم.