فرهنگ گردشگرپذیری در اصفهان وجود ندارد
چند سالی میشود که راهاندازی اقامتگاههای بومگردی به عنوان یکی از جاذبههای گردشگری در ایران رونق پیدا کرده و به عنوان راهی برای کسب درآمد، به ویژه برای روستانشینان شناخته میشود.
به گزارش ایسنا، حال اینکه یک اقامتگاه بومگردی باید از چه خصوصیاتی برخوردار باشد تا به جای تخریب، گام مثبتی در جهت تقویت صنعت گردشگری بردارد، سوالی است که باید از کارشناسان حوزه گردشگری پرسید. اما آنچه در این نوشتار پیش روی شماست، گفتگو با یکی از فعالان حوزه گردشگری است که با برخورداری از پیشینهای غنی در زمینه فعالیتهای فرهنگی و هنری، از سال 94 اقدام به راهاندازی اقامتگاهی در روستای برزنجان اصفهان کرده و میزبان گردشگرانی از نقاط مختلف دنیاست. «فرزانه سلیمانی نیسیانی» با راهاندازی هنرمندسرای «هورشید»، تلاش میکند تا ضمن دعوت از گردشگران فرهنگی به اقامتگاه بومگردیاش، در حوزه کارآفرینی برای زنان روستا هم نقش موثری داشته باشد. او آداب گردشگرپذیری را با اهالی روستا در میان گذاشته و فضایی مناسب را برای مهمانان خارجیاش فراهم میکند. مهمانان هنرمندسرای هورشید معمولا با جاذبههای غالبا مخفی و دور از چشم اصفهان آشنا میشوند. تاکید فرزانه سلیمانی بر این است که گردشگران نباید در نخستین سفر به ایران با تمامی جاذبههای گردشگری به یکباره آشنا شوند. آنها باید ذره ذره طعم شیرین این جاذبهها را بچشند تا برای سفرهای
بعدی به ایران انگیزهای داشته باشند.
خانمی ساکن تهران باشد، شاغل و دارای همسر و فرزند هم باشد، اما چند روز هفته را برای سرکشی به هنرمندسرایش در دل روستایی کوچک به تنهایی در اصفهان بگذراند. به نظر شما منطقی است؟!
عشق غیرقابل وصفی که به اصفهان، میدان نقش جهان و صنایع دستی این شهر دارم مرا وادار میکند که هر هفته به اصفهان بیایم. من از تماشای نقش جهان غرق در حیرت و شگفتی میشوم و آرزویم این است که بتوانم دورتادور این میدان را سینهخیز بروم!
شما بهعنوان یکی از 30 زن برتر در دومین نمایشگاه بینالمللی نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار معرفی شدید. نقطه آغاز فعالیتتان در زمینه کارآفرینی از کجا بود؟
به طورکلی فعالیتهای فرهنگی و هنری من از سال 78 با تاسیس یک موسسه فرهنگی هنری در تهران و با همراهی خواهرم آغاز شد. این موسسه بعدا به هنرستان غیرانتفاعی و بعد هم به دانشگاه علمی کاربردی ارتقا یافت. حضور در انجمن زنان کارآفرین تهران هم بخش دیگری از فعالیتم بود. این انجمن در حوزه زنان، کارآفرینی و کسب و کار فعالیت دارد و به نوعی مکتب دانشگاهی است. اگرچه رویکرد این انجمن در ظاهر دفاع از حقوق زنان است، ولی هدفش بیشتر توانمندسازی فعالان زن در محورهای مختلف است. بعد از اینکه به مدت 5 سال در این انجمن حضور داشتم، رفتهرفته اهداف و رویکرد آن را باور کردم و با هدف القای روحیه استقلال و کمک به جامعه زنان، فعالیتم را در آن گسترش دادم. سفر به استانهای مختلف و ارتباط با فعالان این حوزه بخشی از فعالیتم در این انجمن بود.
چطور در این میان سر از جزیره هرمز و مستندسازی درآوردید؟
مستند و بطور کلی سینما یکی از علایق شخصی من محسوب میشود. در دوره دکتری با دکتر نادعلیان، از اساتید پژوهش هنر آشنا و باخبر شدم که ایشان بعد از اینکه از سوی کمیته امداد امام خمینی (ره) برای تدریس نقاشی به جزیره هرمز دعوت شده، علاقه عجیبی به مردم، طبیعت و فرهنگ این جزیره پیدا کرده و برای راهاندازی یک هنرمندسرا و سپس موزه در آنجا اقدام کرده است. من برای استفاده از این فرصت، با انجمن زنان کارآفرین گفتگو کرده و پیشنهاد دادم که مستندی درباره گلابتوندوزی زنان جزیره تهیه کنم. این شد که طی 5 سال با یک هندیکم به دنبال دکتر نادعلیان راه افتادم و از آنچه به دنبالش بودم فیلم گرفتم. برنامه کاری ایشان چنین بود که صبحها تعدادی از معتادهای جزیره برای آموزش نقاشی به موزه میآمدند. برایم بسیار جالب بود که آنها با نقاشی سرگرم شده بودند و به درخواست دکتر نادعلیان روایت زندگی خودشان را نقاشی میکردند. در نهایت چند معتاد بااستعداد را از میان آنها پیدا کرده و با تمرکز روی رفتار و زندگیشان مستندهایی تهیه کردم.
فعالیت در دانشگاه علمی کاربردی را در کنار مستندسازی ادامه میدادید؟
بله...البته متاسفانه از زمانی که دولت در راهاندازی دانشگاههای علمی کاربردی وارد شد و به نوعی دخالت کرد (همانطور که امروز در زمینه راهاندازی اقامتگاه بومگردی دخالت میکند)، بخش خصوصی در این زمینه بسیار تضعیف شد. چنانکه از 4 هزار دانشجو تنها 700 دانشجو برای ما باقی مانده بود. در همین زمان خواهرم ایران را ترک کرد و من نمیتوانستم موسسه را با مشکلات و چالشهایی که داشت به تنهایی اداره کنم. بنابراین دانشگاه تعطیل شد و من فعالیت تازهای را در حوزه صنایع دستی آغاز کردم.
صنایع دستی رشته منتخب شما در دانشگاه هم بود...
بله. بعد از اینکه در دانشگاه در رشته سینما پذیرفته شدم، مخالفت پدرم باعث شد رشته صنایع دستی را انتخاب کنم. هرچند بعدا علاقه زیادی به این رشته پیدا کردم. در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری هم چون این رشته وجود نداشت، به ناچار در رشته پژوهش هنر ادامه تحصیل دادم.
از ورود جدیتان به فعالیت در زمینه صنایع دستی گفتید... بله. این فعالیت با ارائه پروژهای از سوی انجمن زنان کارآفرین و مشارکت اتاق بازرگانی تهران آغاز شد و به بررسی چالشهای حوزه صنایع دستی و کسب و کارآفرینی زنان در این زمینه میپرداخت. در این زمان به دلیل علاقه شدیدم به اصفهان و همچنین به دلیل اینکه این شهر به عنوان شهر جهانی صنایع دستی شناخته شد، جامعه آماری و هدفم را روستاهای اصفهان قرار دادم.
و این فعالیت زمینهساز ورود شما به عرصه گردشگری شد؟
بله دقیقا. انجام این پروژه و همچنین طرح جزیره هرمز مرا کاملا دگرگون کرد. تا آن زمان هر روز از صبح تا شب زیر سقف موسسه بودم و این دو طرح مرا از زیر سقف بیرون کشید. با زنانی که در ایلهای عشایر و قشقایی گلیم میبافند آشنا شدم و عشق عجیبی به این حوزه پیدا کردم. ازسوی دیگر علاقه بیاندازهام به میدان نقش جهان باعث شد به فکر تهیه مکانی ثابت در اصفهان بیفتم. (با خنده) از آنجایی هم که هیچوقت اندیشه اقتصادی نداشتم، نتوانستم با سرمایه اندکی که در آن زمان داشتم خانهای در نزدیکی میدان نقش جهان پیدا کنم، به همین دلیل به این روستا آمدم. هرچند پیشنهاد خرید خانه قدیمی دیگری هم در نیسیان به من داده شد، اما به دلیل دوری آنجا از اصفهان، این پیشنهاد را نپذیرفتم.
با روستای زردنجان چقدر از قبل آشنایی داشتید؟
سالهای قبل برای سیزدهبهدر و یا مراسم آیینی تاسوعا و عاشورا به اینجا آمده بودم. سکوت روستا برایم بسیار لذتبخش بود. جذابیت دیگرش این بود که همه خانههای این روستا به قلعه تاریخی آن وصل میشد و این برایم خیلی جالب بود. به همین دلیل هم از اسفند سال 93 در این روستا و در این خانه ساکن شدم و کم کم آن را مجهز کردم.
از چه زمانی پای گردشگران خارجی به این خانه باز شد؟
در نوروز سال 94 یکی از خانمهای انجمن، مقدمات آمدن چند توریست را به این خانه فراهم کرد. در حالیکه هنوز خانه برای آمدن مهمان آماده نبود و به سختی توانستم با دریافت وام خانه را مجهز کنم. آمدن آن توریستها شروع کار من در حوزه گردشگری بود.
برخورد مردم روستا با این اتفاق چطور بود؟ مقاومتی در برابر این مسئله نشان ندادند؟
مردم روستا به دلیل اینکه در مولفهها و عناصر بومی و محلی غرقاند و با آنها زندگی میکنند، توجه چندانی به این مسائل ندارند و برایشان جذابیتی ندارد. بنابراین طبعا در ابتدا برخورد جالبی نداشتند و اصلا برایشان تعریف شده نبود که یک زن تنها وسط این روستا میزبان گردشگران شود. اما رفتهرفته در اثر تعاملی که با آنها ایجاد کردم، توانستم نظرشان را جلب کرده و در کل کارها شریکشان کنم. کارهایی مانند دوخت و دوز برای زنان و یا راهاندازی صندوق های قرضالحسنه که زیرمجموعه صندوق اعتباری تهران است، باعث شد اعتماد آنها جلب شود و بتوانند از این فرصت برای خودشان هم بهرهای ببرند.
زمینه مشارکت زنان روستا در بحث گردشگری را چطور فراهم کردید؟
فعالیتهای روزانه زنان روستا برای گردشگران بسیار جذاب است. چند دار گلیم در این مکان بهراه انداخته و از زنان خواستم تا در حضور توریست ها گلیم ببافند. پخت و پز غذاهای محلی و ساخت عروسکهای بومی هم بخش دیگر مشارکت زنان در این زمینه است. از آنجایی که برای پذیرش گردشگر هم به هیچ آژانسی سر نزدم و تصمیم گرفتم با گردشگران هنرمند و فرهنگدوست وارد تعامل شوم، گردشگرانی که به اینجا میآیند معمولا از این جنس کارها بسیار استقبال میکنند. در اوقاتی که در اصفهان نیستم، انجمن خودجوش زنان روستا که آن را با هدف مدیریت هنرمندسرای هورشید راهاندازی کردیم و توسط سه نفر از خانمها اداره می شود، در غیاب من کار را بدست میگیرند. البته آقایان روستا هم در این زمینه مشارکتهایی دارند و گاهی توریستها را برای گردش به شهر میبرند. البته اغلب گردشگرانی که به اینجا میآید هنرمند هستند و انتظارات بیشتری دارند، بنابراین در این مواقع خودم باید در کنارشان حضور داشته باشم.
وضعیت رفت و آمد گردشگران در حال حاضر چطور است؟
بعد از برجام رفت و آمد گردشگران رونق زیادی گرفت. حتی درحال حاضر هم وقتی آب رودخانه زایندهرود باز باشد رفت و آمدها زیاد میشود. مثلا اخیرا که آب رودخانه 20 روز بازگشایی شد، ساعت 2 نیمه شب برای رزرو جا تماس میگرفتند. اصلا برای پذیرش گردشگران جا نداشتیم و حتی کفخواب را هم اجاره دادیم!
برویم سراغ معضلات و کمبودهای صنعت گردشگری به ویژه در اصفهان که گمانم دل پُری از آن دارید؟
(باخنده) بله متاسفانه مشکلات در این زمینه زیاد است.
بهتر است قبل از پرداختن به حوزه مدیریتی، به فرهنگ گردشگرپذیری در اصفهان بپردازیم که معضل بسیاری از فعالان گردشگری در این شهر است.
بله. متاسفانه علیرغم اینکه اصفهان شهری گردشگرپذیر است و پتانسیلهای بسیار زیادی در این زمینه دارد، ولی مردم اصفهان هنوز آموزش لازم را در زمینه برخورد با توریست ندیدهاند. آنها برای گرفتن یک عکس با گردشگران و یا گرفتن پول، آنها را به خانهشان میبرند و در این حالت دیگر نمیشود نرخ استانداردی برای میزبانی از توریستها مشخص کرد. وقتی توریست میگوید میخواهم به زردنجان بروم، آنها نرخ کمتری به او پیشنهاد میدهند و او را با خود میبرند. البته توریستهای اروپایی مغلوب این برخوردها نمیشوند، ولی گردشگران اروپای شرقی چون وضع مالیشان زیاد خوب نیست، کمترین نرخ را دنبال میکنند.
این مشکلات در حوزه مدیریت چطور خود را نشان میدهند؟
متاسفانه هیچ برنامهریزی درستی در زمینه گردشگری وجود ندارد و این باعث تخریب تصویر اصفهان در ذهن گردشگران میشود. اداره میراث فرهنگی باید عمده این کار را بر عهده بخش خصوصی قرار دهد تا نتایج بسیار بهتری حاصل شود. جامعه بومگردی کشور که از اعضای موسس آن هستم، میتواند در زمینه آموزش بسیار فعال باشد، چون بخش خصوصی است و میتواند یک بازوی اجرایی قوی در کنار سازمان میراث باشد. معتقدم سازمان میراث فرهنگی بیشتر یک شوآف است و هیچ برنامه مشخصی در این زمینه ندارد. بخش خصوصی هم ناچار است تابع باشد چون مستقل و مختار نیست و با سیاستگذاریهای مختلف دست و پایش بسته شده است. اداره میراث فرهنگی اصفهان هم تا جایی که با آنها مواجه شدهام، جهانبینی خاصی دارند که من نمیتوانم درک درستی از آن داشته باشم. بیشتر به دنبال فرم هستند تا محتوا. در حرف خیلی مسائل را قبول دارند ولی درست عمل نمیکنند و در اجرا فاجعه هستند! باوجود همه این مسائل تصمیم گرفتم به آرامی کارم را انجام دهم. در نمایشگاههای آنها شرکت می کنم ولی تمایلی ندارم بیش از حد به سیستم نزدیک شوم. ازسوی دیگر برخی از دوستانم در اصفهان امروز به رقیب و دشمن بدل شدهاند. در
زمینه بومگردی کارهایی را به آنها یاد دادم که در جرقویه و بوئین دشت براه انداختند، اما دشمن من شدهاند. درحالیکه نماد «خورشیدخانم» را طی سه سال زحمت بیوقفه احیا کردم، حالا آنها این احیار را به نام خودشان تمام کردهاند. میراث هم اهمیتی برای این فرآیند قائل نیست و اصلا پیگیر این ماجراها نیست.
قرار است نخستین خانه عروسک اصفهان را با مشارکت شهرداری افتتاح کنید. این طرح به کجا رسیده؟
چون به دنبال جایی برای راهاندازی عروسکخانه بومی محلی بودم، ناچار شدم سمت شهرداری بروم. یک بار این طرح را با اداره میراث در میان گذاشتم و آنها بخشی از نگارخانه نقش جهان را در میدان نقشجهان به من معرفی کردند که فاجعه بود! جایی که میتواند بهترین بازاریابی را برای گردشگران داشته باشد، به مکانی برای ارائه خدمات خیریه و نقاشی تبدیل شده و چیدمان بسیار تاسفباری دارد. حتی وارد بحث نقد هم نشدم و از این کار کاملا منصرف شدم. در نهایت قرار شد شهرداری حجرهای در کنار حمام علیقلیآقا به من بدهد. محله علیقلیآقا یک لوکیشن فوقالعاده است که متاسفانه بهرهبرداری درستی از آن نمیشود. در حمام کیسه و دمنوش میفروشند! و هیچ رویکرد فرهنگی در این مکان وجود ندارد.
قدری درباره جایگاه عروسکها در معرفی فرهنگ و آیینهای سنتی بگویید.
عروسک کانسپتی است که از طریق آن با جهان بومی محلی مرتبط می شوی. عروسک مثل یک سفیر است که قصهها، لالایی ها، لباسهای محلی و سنتی مردم یک منطقه را نشان میدهد و به دنبال خود قصههای تازهای را شکل میدهد. من عروسک را بهانهای برای انجام کارهای دیگر قرار میدهم. خانه عروسک اصفهان هم که برای نخستین بار در کشور به احیای چندین عروسک پرداخته و صرفا به جمعآوری اقدام نکرده، قرار است عروسکهایی با محوریت فرهنگ چشم زخم در سرتاسر کشور و روستاها را احیا و ارائه کند. هرچند فروش عروسکها یکی از اهداف اصلی ما است، ولی امیدی هم به دست به جیب شدن مردم اصفهان برای خرید عروسکها نداریم!
عروسکهای متعددی را با کمک زنان روستا احیا کردهاید. ماجرای ساخت این عروسکها چیست؟
عروسکهایی که جمعآوری کردهام هر کدام نماد مانعی برای چشم و نظر بوده که در هر نقطه از کشور به سبک ویژه و مرتبط با فرهنگ و آداب مردم آن منطقه تهیه میشده. مدل چشم و ابرو، لبها، ابروها، فرم صورت، لباس ها و... همه برگرفته از نمادهای محلی و سنتی هر منطقه است. نماد خورشیدخانم هم به صورت رودوزی تهیه شده است. بیش از 100 مدل رودوزی داریم که این نوعی از آن است. انجام این کار برای زنان روستا راحت نبود، چون انگیزه و جذابیتی برایشان نداشت. برای ایجاد انگیزه از آنها خواستم تکه ها را روی مانتو بدوزند و اگرچه کارهای تمیز و خوبی انجام نمیدادند، کارها را از آنها خریدم. بعد آرام آرام خواستم آثار دیگری را با استفاده از نماد خورشیدخانم درست کنند که منجر به خلق آثار بهتری شد. عروسکها توسط زنان خانه دار و یا حتی دخترهای نوجوان انجام شده است. اینها را الزاما باید زنان روستایی بدوزند تا اصالت و هویت اصلی عروسک احیا شود، چون آنها دغدغه ساخت اینها را داشتهاند و اگر ما بنشینیم و بدوزیم کار زیاده از حد تمیز و غیرواقعی میشود و این مورد نظر من نیست.
تفاوت خانه عروسک اصفهان با خانه و موزه عروسک در شهرهای دیگر در چیست؟
در آن خانهها هیچ عروسکی احیا نشده است، اما خانه عروسک اصفهان با تمرکز بر مسئله فرهنگ عامه، قرار است به احیای چندین عروسک در نقاط مختلف روستایی بپردازد. تاکنون موزه عروسک کاشان و بومگردی بوئین میاندشت و جرقویه را تشویق کردهام، عروسکهای بومی شان را برای حضور در خانه عروسک اصفهان احیا کنند.