روایت مسلم آقاجانزاده از نفوذ در گروههای کودک تلویزیون
فرهنگسازی برای جلوگیری از تکفرزندی در "بچهمحل" عمو پورنگ به رسالتی مهم تبدیل شده، جایی که هنرمندانش در تلاشاند تا کودک و نوجوانمان جز تلویزیون ایران، مدیوم دیگری را انتخاب نکنند؛ چرا که امروز نفوذ در ذهن و اندیشه کودک ایرانی جدی است.
یادم میآید وقتی با مسلم آقاجانزاده و داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) در محله گل و بلبل قدم میزدیم از مشکلات بودجهای و اولویت نداشتن حوزه کودک و نوجوان در تلویزیون میگفتند. مدتها میگذرد اما هنوز آن گروه برای کودک و نوجوان این مرز و بوم قدم برمیدارند، عمو پورنگ و همکارانش نگران اندیشه و نگاهِ فرزندان ایرانند. قلبشان برای تعالی فرهنگ و اندیشههای آیندگان این سرزمین میتپد؛ همانطور که فرضیایی در جریان گپ و گفت با خبرنگار تسنیم نگران کودکان و نوجوانان است به همین خاطر با همه مشکلات پایِ کرونا و معضلاتش ایستاد و به دنیای "بچهمحل" پا گذاشت. دنیایی که به پساکرونا معروف است و مخاطب در قابِ شبکه دو سیما، سه ماه پس از کرونا را میبیند. اهالی محله آرام آرام به زندگی عادیشان برگشتهاند اما تأثیرات کرونا هنوز در رفتار اجتماعی آنها نمایان است.
فضای "بچهمحل" ما را یاد آن خانههای با ایوان، سقفهای مدل شیروانی و در و پنجرههای رنگی و حوضهای پُر آب میاندازد به همراه پیکانِ در لوکیشن جملگی نمادهایی از ایران و تولید ملیاند.بگذارید با هم وارد "بچهمحل" شویم، روزی که چند ساعت در "بچهمحل" از نزدیک شاهدِ تلاشهای گروه عمو پورنگ بودیم. وقتی سکانسها و پلانهایشان را فشرده و بدونِ فوت وقت میگرفتند و خسته نمیشدند. کلکسیونی از کاراکترها اینجا دور هم جمعاند تا از اول تیرماه دوباره قاب سیما را قُرق کنند. حالا بماند که روزهای فشرده تصویربرداری را با مشکلات ناشی از کرونا و حاشیهها و چالشهای وقت و بیوقت تحمل میکنند. "بچهمحلِ" حوالی پل آزادگان، دنیایی رنگارنگ و جذاب در انتظار کودک و نوجوان تلویزیون است.
عید نوروز و ماه مبارک رمضان، زنده و تولیدی روی آنتن رفتند و بچهها را امیدوار به حضور عمو پورنگ کردند که همیشه منتظر آموزههای کودکانهاش هستند. البته عمو پورنگِ بچهها در چند سال اخیر بر توجه به این فضا وارد مقولههای نوجوانانه و حتی خانوادگی هم شده است. شبها وقتی در فضایمجازی دستِ مادرش را میبوسد یا فیلمهای ارتباط مادر و پسریاش را وایرال میکند دغدغه تربیتیاش را به رخ میکشد که از بیاحترامی به پدر و مادر ناراحت میشود.
در لوکیشن "بچهمحل" نظارهگر تصویربرداری سریال کودکانه و نوجوانانه شبکه دو سیما بودیم که 40 قسمتش در تابستان و 30 قسمت آن بعد از ایام محرم و صفر پخش خواهد شد. "پورنگ" بزرگسالان را هم مخاطب خودش قرار داده و همه بینندگان تلویزیون میتوانند خودشان را در اتفاقات این سریال تلویزیونی ببیند. سریالی که هم قصه دارد و هم موزیکال است و به تناسب قصهها، ترانهها و قطعات مختلفی به قولِ نویسنده و کارگردانش "فولکلوریک" یا همان موسیقی نواحی، پخش میشود. شاید در کنار نامهای آشنا، سروش جمشیدی که بیشتر به "قیمت" برنامه «دورهمی» شناخته میشود، جزو نامهای جدید کارهای عمو پورنگ باشد. غیر او کمند امیرسلیمانی و سوسن پرور هم برای اولین بار است که به جمع بازیگران این سریال اضافه شدهاند.
شاید یکی از دلایل "بچهمحل" برای روایت در دوران پساکرونا این موضوع باشد که بچهها را نباید خیلی درگیر موضوع "کرونا" کرد چون صداوسیما و رسانههای جمعی 24 ساعته به "کرونا" میپردازند، شاید به این دلیل باشد که عمو پورنگ و همکارانش، قصهای بعد از دوران کرونا را انتخاب کردهاند. البته قرار بود در ابتدا بچهها مثل همیشه کنار عمو پورنگ باشند اما کرونا اجازه نداد کودکان و نوجوانان در لوکیشن "بچهمحل" حاضر شوند و خبر خوشحالکننده این است که با مهیا شدن شرایط این طراحی عملی خواهد شد.
وقتی "سوسنپرور" را میبینیم که برای اولین بار در چنین پروژهای حاضر میشود و این روزها بیشتر در تئاتر کارگردانی میکند یا شوخیهای فرهاد بشارتی با لهجه شیرین شمالی را گوشه قابِ نگاهمان داریم که خستگی به تن کسی نمیگذارد و کلکلهای نمکین پورنگ و نعیمه نظامدوست و حتی پوپک که دور میز نشستهاند و سکانسی از سریال را تصویربرداری میکنند.
"بچهمحل" در قالب مجموعه نمایشی، ماجراهای جذاب و آموزندهای را برای کودکان در نظر گرفته و تلاش شده تا برخلاف تصورها با شناخت سلیقه و نیازها و جلوگیری از آسیبهایی که کودکان را تهدید میکند، برنامهای شایسته آنها تولید شود. «سربالا» در "بچهمحل" یکی از شخصیتهای دوست داشتنی برای کودکانی است که علاقهمند به کارهای داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) در سریال طنز بچه محلاند. مثل «جنابخان» خنداونه، «سربالا» نیز کاراکتری است که نقش آن را ایمان صفا برعهده دارد و در سریال طنز "بچه محل"، عروسک «داداشجان» محسوب میشود.
ماجرا از این قرار است که «داداشجان» مخترع است و وسیلهای میسازد که با فرکانسی از راه دور، هدایت میشود. متأسفانه فرکانس این دستگاه، روی زندگی اهالی محله، تأثیر منفی گذاشته و به همین خاطر، عمو پورنگ و اهالی محل، تصمیم میگیرند که از این وسیله در ورزش صبحگاهی استفاده کنند. این سریال طنز کودکان تلاش میکند تا سبک زندگی درست و اصول رعایت آداب اجتماعی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد. مثل درست مصرف کردن آب، نریختن زباله در طبیعت و مسائلی در حوزه پسماند. موضوعی که جامعه امروز ایران، فارغ از دنیای طنز کودکانه نیز به آن نیاز دارد.
نگاهی جزئی به کاراکترهای سریال "بچهمحل" داریم:مسلم آقاجانزاده تهیهکننده و برادران درویشعلیپور نویسنده و کارگردان "بچهمحل"اند. داریوش فرضیایی در "بچهمحل" همان نقش عمو پورنگ که مجری و برادر پوپک و پسر ایاز و نیاز و نوه گیلخان است. امیرمحمد متقیان نقش «گلدونخان» که نگهبان، برادر بلبل، گلنار و برادر زن راحت محسوب میشود را ایفا میکند. سروش جمشیدی نقش «داداشجان» به عنوان عروسکساز، دوست پورنگ و برادر نونخالیخور است. کمند امیر سلیمانی در "بچه محل"، نقش پوپک، خواهر عمو پورنگ بوده و دختر ایاز و نیاز و نوه گیلخان را بازی میکند. نعمیه نظامدوست نقش نیاز، همسر ایاز، مادر پورنگ و پوپک، خواهر مهوش و دختر گیلخان را دارد و ابراهیم شفیعی در نقش ایاز، همسر نیاز و پدر عموپورنگ ایفای نقش کرده که خواهرش پوپک و شوهر خواهر مهوش و داماد گیلخان است.
فرهاد بشارتی در این سریال تلویزیونی نقش «گیلخان» که بقال محله است را بازی میکند؛ او پدر نیاز و مهوش، پدر زن ایاز و پدر بزرگ پورنگ و پوپک است. رامین ناصرنصیر در نقش راحت باشی چوبسرایی، حضور دارد و همسر گلناز، شوهر خواهر گلدون و بلبل است. نادر سلیمانی «آقای خوشحال» سریال است، دوست سربالا و نانوای محل و استاد نونخالیخور در نانوایی؛ سوسن پرور در "بچه محل"، نقش گلنار، صاحب رستوران و همسر راحت و خواهر گلدون و بلبل را دارد.
آرش میر احمدی به «نون خالیخور» معروف است، او نقش شاگرد نانوا و برادر داداشیجان را بازی میکند. امیر سهیلی در نقش بلبلخان بوده و نگهبان، برادر گلدون و گلنار و برادر زن راحت، ایمان صفا در نقش سربالا، عروسک داداشیجان، پیمان مرادی در بچه محل، در نقش ببر و بیار، پیک موتور و پستچی مغازه گیلخان، علی مشکان موزیسین رستوران، آشا محرابی در نقش مهوشِ "بچهمحل" و خواهر نیاز، خاله پورنگ و پوپک و البته، دختر گلخان و خواهر زن ایاز، نقش ایفا کردهاند. امیرحسین صدیق طراح معمار و برآورد پرسود نام دارد و امیر غفارمنش در این سریال تلویزیونی نقش سیامک را برعهده دارند، همان نوه تقلبی آقای وکیلی به شمار میرود.
ساختن "بچهمحل" در اوجِ کرونا، ریسک بوددر ادامه توجهتان را به مشروح گپوگفت با عوامل و هنرمندان "بچهمحل" جلب میکنم؛ جایی که گوشِ جانمان را به صحبتهای صریح عمو پورنگ تا اظهارات قابل تأمل تهیهکننده، نویسنده و برخی از بازیگران، سپردیم.
* آقای فرضیایی! بگذارید از اینجا شروع کنیم که چطور از "محله گل و بلبل" به "بچهمحل" تلویزیون رسیدید؟
ما دنبال یک برنامه با حضور بچهها بودیم که به دلیل کرونا اتفاق نیفتاد و در آینده به این برنامه خواهیم رسید. به جای این طراحی، سراغِ "بچهمحل" رفتیم و 48 ساعت مانده به سال تحویل، کار تولید را به دست گرفتیم. کدام گروه در اوج کرونا چنین ریسکی میکند؟ نه در دکور خودمان بلکه در دکور "نیمه سیب" هر روز 50 دقیقه، زنده روی آنتن رفتیم. جمله کارگردانمان این بود که کار دلی است و دنبال پول نباشید. بحث قرنطینه جدی بود و آمدیم به خاطر عشقی که به بچهها داشتیم "بچهمحل" را کلید زدیم. نگرانِ حال بچهها بودیم از خانه بیرون نیایند و از طرفی در خانه هم حوصلهشان سر نرود و به سراغ شبکهها و محتواهای آلوده نروند، "بچهمحل" راه افتاد. کاراکترهای جدیدی هم آمدند "بچهمحل" را کاملتر کنند. سه سری "محله گل و بلبل" کار جذاب و دلچسبی بود، اما به نظرمن "بچهمحل" نسخه کاملی از سریال تلویزیونی کودک است.
تکفرزندی و محیط زیست محورهای "بچهمحل"نوع داستانها از حالت کودکانه صرف به خانواده ارتقاء پیدا کرده است، حتی نوجوان را در نظر گرفتیم، 3، 4 کاراکتر با فکر آمدند. بازیگران به شدت خوبیاند و سابقه و پیشینه حرفهای دارند. موضوعاتی که به تکفرزندی و محیط زیست میپردازند و نویسنده اینها را خوب نوشته و کارگردان و عوامل هم دست به دست هم دادهاند تا کار خوب و با کیفیتی روی آنتن برود. کاراکتر "سربالا" عروسک پسماندی و ساخته شدهای است که اجزای بدنش از طبیعت بهدست میآید؛ لوله، بطری و زباله و لیوان یک بار مصرف. این عروسک را فرد عروسکساز قصه ساخته وقتی این عروسک را میسازد در واقع خالق آن عروسک است.
برداشتهای نادرست از عروسکِ "بچهمحل"در دنیای فانتزی بچهها خالق عروسک هم پدر و هم مادر محسوب میشود. ناراحت میشوم گاهی برداشتهای نادرستی به گوشم میرسد که ندیده فقط میخواهند حاشیهپراکنی کنند. در سریال میبینیم که "سربالا" میگوید من نمیخواهم یک عروسک باشم، دوست دارم خواهر و برادر داشته باشم. از عروسکسازش (داداشجان) میخواهد که برایش درست کند منظور این نیست که عروسکساز برای من بچه به دنیا بیاور. این همان برداشت غلط است.
به دنیای بچهها هم وارد شویم میبینیم وقتی با عروسکهایشان بازی میکنند مثلاً میگویند من مامان تو هستم این خواهرت، این برادرت و این عمو و دایی؛ باید یک مقدار نگاهمان را تلطیف کنیم و خودمان را جای کودکان بگذاریم. واقعاً ما را در قالب سریال نقد کنید نه برنامه! مثلاً ما در قسمتی داریم که بحثی میان عروسکساز و بچه (سربالا) پیش میآید که عروسک قصه ما میگوید من از خانه میروم. این اتفاق برای بچهها میافتد که اینجا نکته آموزندهای دارد. حرف پدرش را گوش نمیکند که سرما میخوری، کولر را روشن کنی! به اشتباه مینویسند و میگویند که بچه از خانه فرار کرده است. در صورتی که دم در نشسته که حرف خودش را به کرسی بنشاند. در بحث روانشناسی اعتقاد دارند هرچه بچه میخواهد به او ندهند و زیربار تقاضای نابجایش نروند. این بحث روانشناسی است نمیدانم با چه فکر و اندیشهای برخی اینطور قضاوت میکنند.
کجای این الفاظ و رفتارها سیگنال جنسی دارد؟* حتی به "بچهمحل" تهمت همجنسگرایی میزنند...
میدانید که بازی خیلی از پدران و مادران با کودکانشان این است: "تو خوشگل کیهستی، خرگوشی کی هستی، موشموشی کیهستی..." این فضای لطافت و مهر و محبت را پدران و مادران با فرزندانشان دارند. کجای این الفاظ و رفتارها سیگنال جنسی دارد؟ عروسکی که میگوییم این عروسک پسماندی است؛ همواره در میانه برنامه هم اشاره داریم در شکم این عروسک لوله و بطریهای کنار محیطزیستاند. وجودش از اینها ساخته شده و شکم و معده و روده ندارد. کودکان ما میدانند این عروسک از چه چیزهایی ساخته شده و مهمترین ویژگی عروسک این است هرکاری میکند میگوید "ببخشید"!. آنقدر برنامه و این کاراکتر تأثیرگذار بوده برخی از پدرها و مادرها به ما میگویند بچههایشان میگویند "ببخشید!". این خودش آموزنده است بچه اشتباهی کرد از پدر و مادر و اطرافیانش عذرخواهی کند.
هیچوقت جلفبازی نکردهایمچرا این آموزشهای کاربردی را یادآوری نمیکنید؟ خانواده پورنگ در قصه "بچهمحل" خانواده بذلهگو، شیرین و در عین حال دوستداشتنی است. ما هیچوقت جلفبازی نکردهایم و پدر و مادرهای عاشق و دوستداشتنی را نشان دادیم. چون محبت و عشق را بچهها باید از پدرها و مادرهایشان یاد بگیرند. نقش "پوپک" خواهر پورنگ را اضافه کردیم که کمند امیرسلیمانی این نقش را ایفا میکنند؛ شخصیتی که پنج لیسانس دارد و راجع به مسائلی بحث میکند. این برنامه در عینِ سرگرمی و تفریحی، آموزشهای غیرمستقیم به مخاطب القاء میکند، هیچوقت دنبال آموزش مستقیم نبودیم، چون با کودک طرفیم و این مخاطب پیچیده و لطیفی است و نکات مستقیم القاء شود، پس میزند.
بچهها هرجا کثیفی میبینند، میگویند "پیسپیس"منصفانه نقد کنیم، خیلی از موضوعات در سریال، غیرمستقیم اشاره شده، مثل همان موضوع اعتماد نکردن به بیگانه. فردی وارد قصه شد که همه به او اعتماد کردند از جمله خانواده ما ناهار منزل ما آمد. خودش را جای کسی جا زده بود و چهره خوبی داشت و خوب صحبت میکرد. این آموزش است که بچهها هرکس چهره موجهی داشت قابل اعتماد نیست. در 30 قسمتی که در ماه مبارک رمضان روی آنتن رفت آشا محرابی وارد "بچهمحل شد" و نقش خاله پورنگ را بازی کرد. او برای آموزش نظافت وارد داستان ما شد که "پیس پیس" این کاراکتر معروف شد و خانوادههایی را میبینیم که میگویند فرزندانشان هرجای کثیفی را میبینند فوراً میگویند "پیس پیس". فارغ از این آموزش، کاراکتر خاله با لهجه و گویش گیلانی صحبت میکرد.
ما نگران محتوای شعر و موسیقی آلوده ماهواره و فضای مجازیایم* در جایی خواندیم که به موسیقیهای پخش شده سریال هم حمله میکردند که لسآنجلسی و آنور آبیاند...
همانقدر که در شخصیتپردازیهایمان به مناطق مختلف کشور با آن لهجهها و گویشها پرداختیم در موسیقیها هم "فولکلوریک" یا همان موسیقی نواحی توجه ویژه داشتیم. ما نگرانِ محتوای شعری و موسیقیهای نامطلوبی هستیم که از طریق ماهواره و فضای مجازی به گوشِ بچهها میرسد به همینخاطر اینجا شعرهای با محتوا را درنظر گرفتیم که به واسطه موسیقیهای با اصالت ایرانی در جریان پخش سریال پخش شوند. چرا اینطور فضایی را فراهم میکنند واقعاً کجای این شعرها و موسیقیها لسآنجلسی بودهاند!
میخواهم عمو پورنگ بچهها بمانم* برخی اعتقاد دارند "عمو پورنگ" آن عمو پورنگ همیشگی نیست؛ چرا این حرفها درمیآید؟
من هنوزم فرزند این خانهام، با هیچکسی مشکلی ندارم و میگویم خانه من اینجاست. تمام روزهای قشنگ جوانیام را اینجا گذاشتهام و هیچوقت راغب نیستم در شبکه نمایشخانگی و جاهای دیگر فعالیت کنم. آنقدر به من زنگ میزنند مثل برخی از هنرپیشهها، تبلیغ کنم اما من دنبال این کارها نیستم. وارد خیلی از مقولههایی نمیشوم که مبالغ هنگفتی هم پیشنهاد میشود. میخواهم عمو پورنگ بچهها بمانم، این گروه 20 سال زحمت کشیدهاند و داریم کار میکنیم، این جمله سخیف است که به ما بگویند نفوذی! من و همکارانم همیشه به فرزندان این مملکت و خانوادههایشان متعهد بودهایم و هستیم.
چرا میگویند "پورنگ" عوض شده؟!* چرا مثل قبل شاد نیستید؟
به خاطر قضاوتهای نادرستی که توسط برخی در فضایمجازی و رسانهای اتفاق میافتد. من انسانم، عروسک نیستم. من یک کودک متلاشیام! فشار مادی را کنار بگذارید، از مادرم در کرونا گذشتم. با این مراحل دست و پنجه نرم میکنم و خندهدار است که اینطور در معرض قضاوت قرار بگیریم. اتفاقاً نقد کنید و پیشنهاد بدهید. اینجا سریال است نه برنامه و من مجریگری نمیکنم بلکه مجری بازیگرم. نباید درباره مسائل مذهبی و دینی و سبک زندگی، مستقیم با مخاطب صحبت کرد. برخی به دکور ما انتقاد میکردند که چرا رنگِ دینی ندارد؟ دکور ما تغییر نکرده، بلکه به دلیل فرسوده شدن، پررنگتر شدند. پورنگ در سریال رنگهای تیره نمیپوشد و البته در واقعیت هم بیشتر رنگهای شاد میپوشد. قالب برنامه تغییر نکرده و خط فکریمان را عوض نکردیم که میگویند پورنگ عوض شده یا نه؟! قبول کنید من نمیتوانم مثل دهه 70 کار کنم و در دهه 90 روش برنامهسازی و سریالسازی خودش را میطلبد. اما نیت و هدف یکی است و فقط روش و سبک ساخت سریالها و برنامهها تغییر میکند.
تیتراژی به معنای جوشنکبیر/ آمدیم تا از بارِ تلخیهای کودکان کم کنیم* آقای محمد درویشعلیپور نویسنده سریال "بچهمحلاند" نظر شما چیست؟
بگذارید من نکتهای درباره ترانه تیتراژ برنامه بگویم که دعا و قرآن است. ما در انتهای "بچهمحل" مخاطبمان را به راز و نیاز با خدای بزرگ دعوت میکنیم که خدایا جز تو کسی را نداریم و ما را حفظ کن. این به واقع همان جوشن کبیر است. حقیقتاً هیچوقت مسیر و راهمان را تغییر ندادیم. مردم هم به خاطر این ثبات نیت و هدف ما را دوست دارند. همان بودیم که هستیم! وقتی تلویزیون از ما خواست برنامه یا سریالی آماده کنیم خیلی از بازیگران گفتند کرونا آمده و ما گفتیم وقتی عراق به ایران حمله کرد یکی میگفت من زن و بچه دارم، باید به مادر و خانوادهام رسیدگی کنم و اگر نمیرفتند به جبهه، الان مشکلات زیادی داشتیم. کرونا مثل همان جنگ است و ما هم پدر و مادر داریم اما باید در این میدان، وارد میشدیم. آنقدر کودکان و نوجوانان خبرهای بدِ کرونایی شنیدهاند و در خانه اسیر شدهاند باید سرگرمی مفید و محتوایی درست به آنها القاء میشد به همین نیت آمدیم، خداوند میداند و از نیت ما با خبر است.
برخی نمیخواهند تلویزیون دیده شود!وقتی برای ماه رمضان یک هفته فرصت داشتیم "بچهمحل" را آماده کنیم بازیگر انتخاب کردن در شرایط کرونا بینهایت سخت بود و بازیگران میگفتند تا پایان کرونا، کار نمیکنیم. وقتی رامین ناصر نصیر آخرین کسی بود که قرارداد بسته شد سه روز مانده بود تا "بچهمحل" روی آنتن برود و من شروع کردم به نوشتن، این برای من ارزش است که کاری بنویسم فرزندان ایران دوستش داشته باشند. حالا در این میان برخی ناخواسته و خواسته، برنامههای خوبِ تلویزیون را وارد جریانهای خاص میکنند به خاطر آن است که نگذارند تلویزیون و برنامههای خوبش دیده شوند.
بازی برخی داخلیها برای دیده شدن ماهواره
* چرا امروز آنقدر درباره نفوذ و نفوذی صحبت میکنند؟
درویشعلیپور: تلویزیون یعنی زبان حکومت و هرکس میخواهد زبان حکومت را بشنود از تلویزیون این کلام و رفتار را دنبال میکند. برنامهها و سریالها باید این امکان را برای مخاطب فراهم کنند مردم با تلویزیون آشتی کنند. این نقطه قوت و فراگیری تلویزیون است! برچسب نفوذی را میزنند و یا در نقدهایشان اینطور فضاسازی میکنند چون دشمن ما دوست ندارد مخاطب تلویزیون زیاد شود. برخی انگار در داخلِ کشور، عاشق و دلباخته شبکههای معاند ماهوارهایاند. دیدید که برخی اوقات هم میگویند کسی تلویزیون ایران را میبیند! وقتی شما مهره با ارزش بچههای ایران را دوست دارید به آن آسیب میزنید نظام آسیب میبیند.
ماجرای شایعه حضور پورنگ در BBC
* همان اتفاقی که چندی پیش افتاد و شایعه کردند عمو پورنگ به بیبیفارسی پیوسته و آنجا برنامه اجرا میکند...
داریوش فرضیایی: بله. اعلام کرده بودند اما اینجا همیشه خانه من بوده و هست. همان موقع هم گفتم من کشورم را دوست دارم. کودک ایرانی را دوست دارم. اصلاً سرمایه من همین بچههای این مملکتاند. از توانم هرچه دارم میگذارم، چون کار کودک را دوست دارم. کار کودک باید در کشورمان جدی گرفته شود. امثال ما باید با انگیزه بیشتری کار کنند. من کجا میخواهم بروم و این جا دارم زندگی میکنم.
باید برای شاد کردن دل بچهها کاری کنیم
بهترین زندگی کنار مادرم است، همه زندگی من مادرم هست و همه بچههای این وطن آنقدر برای من عزیزند که سعی میکنم این بچهها را از دست ندهم. این بچهها را دوست دارم و برای این بچهها وقت میگذارم. در کرونا برنامهسازی و سریالسازی کار سختی است، ما هم پدر و مادر و خانواده داریم. واقعاً من میآیم سر صحنه و میروم مادرم تنش میلرزد. چرا برخی اینها را نمیبینند؟ چرا توجه نمیکنند یکسری از آدمها خصوصاً کودکان و نوجوانان ما به خاطر شرایط موجود، ناراحت و افسرده شدهاند و باید برای شاد کردن دل بچهها کاری کنیم.
گوش و ذهنِ کودکان ما نباید به ریتمهای آلوده عادت کند
* از واژه بزن و بکوب در برنامه شما صحبت میشود؛ نظر شما در این باره چیست؟
درویشعلیپور: امروز خیلی چیزها عوض شده و تغییر کرده است. زمانی تلویزیون دو شبکه داشت و مخاطب به ابزارهای رسانهای دیگر دسترسی نداشتند. مدیا عوض شد، زمانی "DVD" میآمد و امروز دنیای دیجیتال زندگی مردم را تغییر داده و با تلفن همراه هم میتوان به انواع و اقسام خوراکها دست پیدا کرد. یادتان میآید تا قبل از کرونا میگفتیم به بچههایمان موبایل ندهیم و نگذاریم به فضای مجازی دسترسی پیدا کنند اما حالا ناگزیریم آموزشهای آنلاینشان را از طریق موبایل دنبال کنند. پس ما نتوانستیم جلویش را بگیریم حالا باید درست مدیریت کنیم. چه محتوایی در اختیار بچههای ما قرار بگیرد؟
کارهای پُر ریتمِ با شعرهای بیمحتوا شنیده شوند یا قطعات موسیقی نواحی و شعرهای ایرانی را برایشان پخش کنیم. ما این مسئولیت را برعهده گرفتیم که هر نوع شعر و موسیقی به گوش بچههای ما عادت نکند. در این راستا، به سراغ قطعات موسیقی نواحی و شعرهای ایرانی رفتیم. در فضایمجازی و شبکههای ماهوارهای، محتوا و ریتمهایی روی سرِ فرزندان ما میریزند که عادت کردن گوش و ذهنِ کودکان ما با این فضا جبرانناپذیر است. در متُدِ جدید ساخت برنامه و سریال، ایجاب میکند از قطعات موسیقی نواحی (فولکوریک) استفاده کنیم این خودش به نوعی معرفی اقلیمهای کشورمان است و در واقع بچههای ما ریتم و موسیقی اصیل ایرانی را بشناسند. تمام تلاش ما بر این است که مردم تلویزیون خودمان را ببینند و دوست نداریم به سراغ ماهواره بروند.
محبت با عبارت "موش موشی کیبودی"
* کودک و نوجوان امروز به VODها و شبکههای ماهوارهای، دسترسی دارد و در شبکههای تلویزیون خصوصاً شبکه کودک برنامهها و کارتونهای خوبی به نمایش درنمیآید بعضاً خارجیاند و آموزنده نیستند. کتاب خواندن را به بچههایمان یاد نمیدهیم و اصلاً گرایشی به قصه شنیدن ندارند. قهرمانانشان را از نمادهای خارجی نمایش داده شده پیدا میکنند. آقای فرضیایی، آن روشی که شما به آن اشاره کردید، چیست؟
فرضیایی: باید باور کنیم کودک و نوجوان امروز دهه شصتی نیست و اگر باور نمیکنیم حداقل این فضا و جریانی که ایجاد شده را بشناسیم و مطابق با آن شناخت و دانش و اشراف بر فضا به فرزندانمان خوراک بدهیم. اگر آن را هم نمیدانیم به تلویزیون اعتماد کنیم، اگر قرار است تلویزیون برنامهای مثل "بچهمحل" ساخته شود را به گروه عمو پورنگ واگذاری کنید و نگذارید با انتقادهای نادرست زیر سؤال برود. امروز ما با کودک و نوجوانی مواجهیم که برای من فیلم میسازد و تمام حرکتهایمان را تدوین میکند، تمام این فضاها را میشناسد و هوشمندانه مفاهیم را انتقال دهیم. مخاطب امروز همه کارتونها و انیمیشنهای به روز را میبیند و آن روشها و سبکهای قدیمی برنامهسازی و سریالسازی را نمیپسندد. من باید داشتههایم را به روز کنم، در این فضا چیزهای سادهای که فراموش شده را بازخوانی میکنم. این "موش موشی کیبودی" و ابراز علاقه و لطافت را باید در تلویزیون بگوییم که پدرها و مادرها یادشان نرود.
مادرم بیشتر از من هوادار دارد
* شما در فضای مجازی بیشتر فیلمها و اتفاقات صفحهتان، مادر و پسری است. هدفتان از این کار فقط آموزش احترام به پدر و مادر است و یا اهداف دیگری دارید؟
فرضیایی: من برای جذب فالوور عکس مادرم را نمیگذارم، میخواهم به مخاطبم بگویم در زندگی من با زندگی آنها هیچ تفاوتی نیست، من هم مثل آنها مادری دارم که 86 ساله است، میتواند ناراحتی کند، شادی و نشاط دارد و حتی شاید گاهی اوقات من را خسته کند. این نکته را تا حالا نگفتهام؛ خانوادهای را دیدم که به من میگویند ما نتوانستهایم با مادرمان زندگی کنیم او را در خانه سالمندان گذاشتهایم و سال به سال سر نمیزنیم. من این فیلمها را میگذارم همین آدمها متحول شوند و به گونهای دنبال فرهنگسازیام. واقعاً به خاطر جذب فالور این کار را نمیکنم که حالا کسی ببیند و بگوید چه لهجه باحالی داره! جالب است بدانید مادرم بیشتر از من هوادار دارد، چون آن سادگی و صداقت را درک میکند. کامنتهایی دارم که تو رو خدا بیشتر فیلم بگذارید، فرزندان ما نگاه میکنند و میآموزند.
در "بچهمحل" نشان میدهیم که هوای همسایهتان را داشته باشید
* یک زمانی درباره موضوع اسپانسر در حوزه کودکان صحبت میکردیم و پرونده داشتیم که اسپانسر برای برنامههای کودک مضرّ است. یکی از نکاتی که من خواندم و اطلاع داشتم "بچهمحل" اسپانسر ندارد. چون برخی اعتقاد دارند اسپانسرها، برنامهها و سریالها را به انفعال کشیدهاند و اصطلاحاً رنگِ معنویت و اندیشه را از کارها میگیرند. نظرشما در این باره چیست؟
محمد درویشعلیپور: اول معنویت را معنی کنیم؟ معنویت یعنی احترام به پدر و مادر و همواره توصیهمان این است که به پدر و مادر خود احترام بگذارید. در "بچهمحل" نشان میدهیم که هوای همسایهتان را داشته باشید؛ خانه پورنگ، خانه امید است و هرکس مشکل دارد و دچار اتفاقی میشود، در این خانه باز است. ما دین و سبک زندگی را با زبان گویای اخلاق و تربیت میآموزیم. درباره چیزهایی صحبت میکنیم که فراموش شدهاند که ایرانیها همیشه در خانهشان به روی همه باز است و از قدیمالایام هوای همسایههایشان را داشتهاند. اخلاق حسنه سفارش اسلام است که با زبان محبت و صمیمیت همدیگر را خطاب قرار دهید. ارتباط پدر و مادر و فرزند آنقدر صمیمی باشد که کودک و نوجوان ما محبت را از دیگران گدایی نکند.
شادکردن بچه شیعهها و بچه مسلمانها
این مفاهیم مهمی است که ما در "بچهمحل" به نمایش گذاشتهایم؛ ما وظیفه داریم برای کودک، نوجوان و خانواده این جامعه برنامهسازی و سریالسازی کنیم خصوصاً در این شرایط کرونایی که همه افسرده شدهاند و کودک و نوجوان ما اجازه ندارد تا پارک برود شادش کنیم. ما همواره پیام اخلاقی میدهیم و میگوییم بهترین جا خانواده است و پدر و مادر بهترین مأمن و پناهگاهاند. هدفگذاری ما شاد کردن دل بچه شیعهها و بچه مسلمانهاست.
چرا میخواهیم در همان دهه 60 باقی بمانیم؟
* تلویزیون برای اینکه با کودک و نوجوان امروز بتواند همذاتپنداری کند و نوعی این اقشار را با صدا و سیما آشتی دهد که بیننده پروپاقرص برنامهها و سریالهایش باشند باید چه رویکردی را در دستور کار خودش قرار دهد؟ چرا ما شبکه کودک و امید هم راه انداختیم نتوانستیم در حوزه کودک و نوجوان به موفقیت برسیم؟
فرضیایی: چون اتاق فکر نداریم. نمیخواهیم ساختارشکنی داشته باشیم و ریسک کنیم. با روش جدید برنامه و سریال بسازیم، چرا میخواهیم در همان دهه 60 باقی بمانیم؟ آن دههها گذشته و رودربایستی نداریم الان آن شیوهها و سبکهای ساخت برنامه و سریال نمیطلبد و جایی ندارد. شبکهها را نگاه میکنیم دو نفر نشستهاند و با هم گفتوگو میکنند؛ چرا آنقدر تاکشو؟ خستهکنندهاند. باید تغییر بنیادین اتفاق بیفتد و به سراغ فکرها و اندیشههای جدید برویم. ما جوانان ِخوشذوقی داریم که باید به آنها میدان بدهیم. حلقه را باز کنید آدمهای مستعد وارد شوند. ما این کار را کردیم و آدمهای جدید آوردیم و اتفاق خوب و دلچسبی رقم خورد. در سطح کلان هم این جوانگرایی باید توسعه پیدا کند.
هنوز هم کودک و نوجوان اولویت مدیران تلویزیون نیستند
* جایی گفتید که کودک و نوجوان در اولویت مدیران تلویزیون نیست؛ آنقدر انیمیشنها و کارتونهای خارجی پخش میشود که هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارند و برای ذهن و اندیشه کودک و نوجوان ما خطرناکاند. چرا این اتفاقات میافتد و باید چهکار کنیم؟
فرضیایی: اولاً هنوز هم کودک و نوجوان برای مدیران تلویزیون اولویت نیستند. درباره راهکار برونرفت از این فضای تأمین برنامههای خارجی کودکانه و به سمت اشاعه فرهنگ اصیل ایرانی، باید بگویم که فضا را باز کنید تا کسانی بیایند که بچهها دوستشان دارند. اگر این فضا کم وجود دارد آنهایی که بچهها دوستشان دارند را پَس نزنید و حمایتشان کنید. کسانی که دلسوز بچهها هستند کار کنند؛ تعارف نداریم هزینههای هنگفت برای برنامههایی که دیده نمیشود را اختصاص ندهید و آن کسی که کاربلد و کارآمد نیست را کنار بگذارید.
جای برنامه شاد را خالی میبینم
* جای چه چیزهایی خالی است؟
فرضیایی: جای برنامه شاد را خالی میبینم؛ فقط برنامههای ما شده گفتوگو محور. سریالهایی که قبلاً ساخته میشد دیگر نیست.
* در میان مسابقات تلویزیونی که روی آنتن میرود جای مسابقهای درست و اصولی برای کودک و نوجوان خالی است؛ شما قرار نیست در این زمینه کاری کنید؟
فرضیایی: این تیم میتواند و این اتفاق میافتد. در آینده انشاءالله من زنده باشم. به عنوان کلامآخر این نکته را در ذهن داشته باشید، آنهایی که برای من بد نوشتند، بچههایشان با برنامههای من بزرگ شدند و خودشان با من خاطره دارند، بدانند من همان عمو پورنگم که دلسوز کوکان و خانوادههایشان هستم.
بازیگران و کارگردانان کاربلد سینما با کودک شروع کردند
*** گفتوگو را با محمد درویشعلیپور نویسنده ادامه دادیم. از او سؤال کردیم چرا آنقدر کودک و نوجوان ما در رسانهملی مظلومند و برای ارتقای حوزه برنامهسازی و سریالسازی تربیت و پرورش آدمهای جدید را در دستور کار قرار ندادیم و کماکان منتظر حضور برنامهسازان و سریالسازان سالهای گذشتهایم؟
او چنین پاسخ داد: چون کودک را جدی نمیگیرند. شما ببینید امروز بازیگران و کارگردانان کاربلد سینمای ایران جملگی کسانیاند که ابتدای کارشان را با کودک آغاز کردند. شخصیتهایی مثل رضا عطاران، حمید جبلی، ایرج طهماسب، آتیلا پسیانی، مرضیه برومند، اکبر عبدی، علیرضا خمسه و حتی کمند امیرسلیمانی. خیلی زیادند بزرگانی که از کار کودک شروع کردند اما با این اوصاف، این حوزه جدی گرفته نمیشود. آن برنامهساز، سریالساز و بازیگر کودک و نوجوان برای اینکه بیشتر جدیاش بگیرند و دیده شود این عرصه را ترک میکند و وارد عرصه دیگری میشود.
این تهیماندن عرصه کودک و نوجوان باعث میشود پتانسیل و نیروی کافی برای ساخت کارهای قوی در این حوزه را نداشته باشیم. به نظرمن این بزرگترین چالش ما است. اگر ما نگاهمان را به حوزه کودک و نوجوان تغییر بدهیم و اینکه آدمها بدانند در این حوزه و عرصه هم میتوان به قدر کافی مورد محبت و توجه قرار گرفت آنوقت کسی این حوزه را خالی نمیکند. کار کودک را به عنوان اینکه کار کودک است نگاه نمیکنند. جالب است بدانید مهمترین کار در اروپا و آمریکا کار کودک است؛ بهترین استودیو و ساعتها را به کار کودک اختصاص میدهند.
دو فصل "بچهمحل" در راه/ یکی تیرماه و دیگری بعد از محرم و صفر
* از ادامه "بچهمحل" بگویید که تا الان چند قسمت روی آنتن رفته و قرار است در فصلهای بعد چند قسمتی و چه زمانی روی آنتن بروند؟
سریال 100 قسمتی "بچهمحل" در سه فاز ساخته میشود. فصل اول آن 30 قسمتی بود که ایام ماه رمضان پخش شد. فصل دوم 40 قسمتی و در ایام تابستان روی آنتن میرود. فصل 30 قسمتی هم بعد از محرم و صفر پخش خواهد شد.
** بعد از گفتوگو با داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) و محمد درویشعلیپور نویسنده وارد لوکیشن "بچهمحل" شدیم و چشممان به فرهاد بشارتی خورد. او با همان لهجه شیرین شمالیاش با اطرافیان شوخی میکرد تا خستگیشان در برود. وقتی او را میدیدیم ناخودآگاه خاطراتِ جذاب آن دوران طلایی تلویزیون به یادمان میآید. بازیگری که کارش را از سال 1369 در تئاتر گیلان آغاز کرد و دانشآموخته کارشناسی ارشد بازیگری و کارگردانی از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است و سال 1376 پس از پایان تحصیلاتش به طور جدی وارد عرصه تصویر شد. بشارتی سابقه بازی در حدود 23 تئاتر را دارد و 27 سریال تلویزیونی با کارگردانان خوب و مجموعهسازان داشته، در 13 تلهفیلم بازی کرده است و چندین فیلم سینمایی در کارنامهاش دارد.
تلویزیون در تقابل با محتوای غلط ماهوارهای
وقتی از او درباره کودک و نوجوان امروز میپرسیم کلی دغدغه دارد و "بچهمحل" را مثال میزند که این ارتباط را توانسته با کودک و نوجوان برقرار کند. فرهاد بشارتی در پاسخ به سؤال خبرنگار خبرگزاری تسنیم درباره تولید برنامههای خوب تلویزیونی کودک و نوجوان در تقابل با محتوای غلط ماهوارهای و انیمیشنهای نامطلوب خارجی تأکید کرد: میدانید که من از کار کودک به نوعی شروع کردهام و نسل آن موقع فرق میکرد و رسانههای عمومی در آن ایام به فراوانی امروز نبود. الان بچهها دسترسی راحتتری به ماهواره و اینترنت دارند و کارهای جدید و بهروز دنیا که ساخته شده را با افکتها و جلوههای خاص و ویژه میبینند. ما توانستیم بدون آن کارها و جلوههای ویژه خاص مخاطب را جذب کنیم. البته که ما هم در کارمان جلوههای ویژه داریم اما در آن حد نیست.
برنامههایی با روش جدید
وی در خصوص خلأهای برنامهای و نمایشی تلویزیون به خبرنگار تسنیم گفت: جای همین برنامه "بچهمحل" و مفاهیمی که در آن گفته میشود جزو خلأهای تلویزیون است که چنین برنامههایی با روش جدید ساخته شوند. برنامه و سریال نمایشی باید بتواند بیننده را از جنبههای مختلف چه قصه، بازیگر، رنگآمیزی، فرم، ترانه، شعر و موسیقی بتواند مخاطب را راضی کند. فکر میکنم همیشه جای چنین اتفاقاتی در تلویزیون خالی است و این روزها کمرنگ شده، البته من و بسیاری از همکارانم با ساخت کارهای طنز و کودک سعی کردهاند این خلأها را برای مخاطب پُر کنند و انشاءالله برنامههای دیگری در این راستا برای بزرگسالان هم ساخته شود.
** منتظر ماندیم آقای کارگردان - احمد درویشعلیپور- کات بدهد و به سراغش برویم. البته که بیشتر دوست داشت با همکارانش گفتوگو شود و میگفت من باید کارگردانی کنم و هنرمندان مصاحبه کنند. بالأخره بعد از کات دادن آمد و درباره دغدغه و هدف اصلی "بچهمحل" صحبت کرد.
چرا آقای راحت به این روز افتاده است؟
درویشعلیپور به خبرنگار تسنیم گفت: ما دو هدف اصلی داریم که یکی فرزندآوری است و دیگری حفظ محیطزیست. معضلات تکفرزندی بستر اساسی داستانِ "بچهمحل" است. در قسمتهای جدید به دنبال آن هستیم که مخاطب روزگار "آقای راحت" را ببیند که چرا به این روز افتاده است؟ در شروع فصل دوم بیننده وقتی با پدر و مادر "راحت" مواجه میشود، میبیند ایدلِ غافل ناشی از این تکفرزندی است. ما این را غیرمستقیم میگوییم نه شعاری؛ چون کسی باورش نمیکند.
کودک و نوجوانِ مظلوم در تلویزیون
او درباره اینکه تلویزیون چه رویکردی را در دستور کار قرار دهد تا کودک و نوجوان امروز به سراغ محتواهای خارجی نرود، تأکید کرد: کودک و نوجوان در تلویزیون مظلوم واقع شدهاند و برمیگردد به ترجیح کمیّت به کیفیت. یعنی شبکه ایجاد کردیم و تعداد کارها را افزایش دادیم اما از تربیت و پرورش آدمهای کاربلد و متعهد غافل شدیم. بخش کودک و نوجوان بخش تخصصی است و باید بدانیم نیاز بچهها چیست و بنابر همان سبک و روش سریالسازی و برنامهسازی موردنظرشان قدم برداریم.
روایت سوسنپرور از کمکاری نسبت به نوجوانان
** سوسنپرور مدتهاست که برای تلویزیون کاری نکرده و در صحنه تئاتر میدرخشد. سریال قدیمی "بزنگاه" که جلوی دوربین رضا عطاران رفت این شبها از شبکه آیفیلم پخش میشود اما در "بچهمحل" شبکه دو نقش کلنار صاحب رستوران و همسر راحت و خواهر گلدون و بلبل را ایفا میکند. او درباره این نقش و کمکاریاش در تلویزیون به خبرنگار تسنیم تصریح کرد:
"من اولین فصلی است که در "بچهمحل" حضور دارم، من مدیر رستورانم و اشتباهات برادرانم "گلدون" و "بلبل" را مدیریت میکنم تا به خودشان آسیبی نزنند. وقتی وارد کار تصویر میشویم ناخودآگاه تئاتر و صحنه فراموش میشوند مدتی بود چند کار در ذهنم داشتم که میخواستم روی صحنه ببرم. این اتفاق باعث شد چند صباحی از تلویزیون دور شوم."
سوسنپرور درباره علاقهاش به حوزه نوجوانان، گفت: نوجوان را از کودک بیشتر دوست دارم، چون به نظرم بحثی است که کمتر سراغش میروند اتفاقاً اگر برای نوجوانانمان مایه بگذاریم جوان فردایمان ساخته میشود.
در میان عوامل پشت دوربین، مسلم آقاجانزاده بیشتر از همه نگران سلامتی بچههاست، کارها را پیگیری میکند تا هنرمندان دغدغه نداشته باشند و همه همّ و غمّشان را برای پیشبرد بهتر "بچهمحل" بگذارند. بعد از چند ساعتی در پشت صحنه به او رسیدیم و قبول کرد لحظاتی با ما گفتوگو کند.
مأموریت تلویزیون؛ از جنگ تا کرونا
مشروح این گپ و گفت را بخوانید:
* الان در دورهای قرار داریم که کودک و نوجوان اولویت آخر تلویزیونیهاست. کارتونها و انیمیشنهایی ساخته میشوند که ربطی به سبک زندگی ایرانی- اسلامی ندارند و ما همانها را پخش میکنیم. با این حال، BBC فارسی در آن سوی مرزها با محتوای آلوده به جانِ ذهن و اندیشه کودک ما افتاده است. باید چهکار کنیم؟
در زمان جنگ، تلویزیون با بودجه کمی مدیریت میشد و فضای خاصی حاکم بود. تلویزیون آن زمان چکار میکرد؟ فضایش را به دو قسمت تقسیم کرده بود و واقعاً بودجه تلویزیون را به کودک اختصاص میدادند و یا فیلم و سریال. اگر یادتان باشد درخشانترین کارهای تلویزیون در دهه 60 و 70، برنامهها و سریالهای کودک بود. بیشتر هنرمندان بزرگ سینمای ما کار کودک کردهاند. در زمان جنگ، به دلیل آنکه فضای استرسزا، روحیات بچه را خراب میکرد مأموریت تلویزیون این بود که برنامههای مناسبِ کودکانه و کارتون پخش کند تا روحیه بچهها خراب نشود.
باید طوری کار کنیم تنها راه سرگرمی کودکانمان، تلویزیون ایران باشد
کار طنز ساخته نمیشد و فضای فانتزی کودکانه در دستور کار هنرمندان و سازندگان بود و بیشتر سریالها ملودرام خانوادگی و اجتماعی تولید میشد. الان بهترین طنازان سینمای ما چه کارگردان و چه بازیگران، حاصلِ همان دهه شصتاند. همانهایی که در حوزه کودکِ تلویزیون فعال بودند و الان بهدلیل مشکلات اقتصادی و بحث کرونا با نوعی جنگ مواجهیم. وقتی پدر و مادر درگیر فراهم کردن فضای معیشتی و اقتصادی خانوادهاند و اخبار تلخ کرونا هم هر روز شنیده میشود اگر در تلویزیون برنامه سرگرمی و کودکانه ایجاد نکنیم بچه ما سراغِ فضاهای دیگر میرود. ما باید طوری در این میدان کار کنیم که تنها راه سرگرمی و شاد شدن بچههایمان، تلویزیون ایران باشد.
جریان نفوذ آمد و گروههای کودک را نشانه گرفت
* امروز از نفوذ خیلی صحبت میشود به نظرمن جریان نفوذ همان چیزی است که از طریق محتوای آلوده نمایشی در فضای VOD و شبکههای ماهوارهای و حتی شبکههای اجتماعی وارد خانوادهها میشود؛ قبول دارید؟
جریان نفوذ آمد و به اشتباه گروه کودک شبکه یک را منحل کرد؛ گروهی که سابقه و ریشه در دهه موفق 1360 دارد. بهترین کارها به واسطه این گروه کودک در تلویزیون اتفاق افتاد و "کلاه قرمزی" در آخرهای این لیست موفقیت قرار دارد. چقدر تولیدات خوب و فضای خوبی در این گروه ریشهدار و اصیل و مملو از هنرمندان مختلف روی آنتن رفتند. به نظرمن باید بررسی شود کدام جریان نفوذ آمد و گروه کودک شبکه یک را منحل کرد؟ پس از آن به سراغ شبکه دو آمدند و فشارهایی آوردند تا این گروه کودک را نیز ضعیف کنند. بودجههایش را حذف کردند و آرام آرام به سمتی ضعیف شدن رفت. الان برخی از برنامههای کودک چرا باید اسپانسر داشته باشد؟ این عین نفوذ و شبیخون فرهنگی است. بودجه اصلی باید برای برنامه کودک باشد، برنامههای بزرگسالان میتوانند اسپانسر جذب کنند اما در قانون بینالمللی رسانه آمده که نباید از کودک استفاده تبلیغاتی شود.
چرا امروز قدیمیهای کاربلدِ این عرصه نیستند؟
* چند وقت پیش درباره تبلیغات بازرگانی تلویزیون مطلبی نوشتم که اصلاً در قانون رسانه این نوع رفتار، کودکآزاری محسوب میشود...
باید بودجه برنامه کودک را تلویزیون بدهد، چون تنها رسانهای است که برای بچهها شادی و تفریح میآورد. خیلی از خانوادهها تنها سرگرمی و تفریحشان دیدن تلویزیون است. اگر رسانهملی نتواند روحیه بچهها را شاد کند و محتوایی به آنها انتقال دهد نسل آینده نسل پراسترس و بدون طراوتی بار میآید؛ نسلی که قهرمانانشان را از دلِ شخصیتهای غربی و نمادهای خارجی پیدا میکنند. چرا امروز قدیمیهای کاربلدِ این عرصه نیستند؟ چرا بودجه خوبی درنظر نمیگیرند که دیگران هم کار کنند.
همان عدهای که نشستند پای مدیران تا گروه کودک شبکه یک منحل شود
فضای خیلی خوبی نیست شبکه کودک هم یکسری کارهایی میکند که به دلیل نداشتن بودجه و مشکلات، مجبور است کارهای متعدد خارجی پخش کند که همه آنها دوبلهاند. چقدر کار خارجی میتواند جواب ما را بدهد؛ به هرحال این روند ضربه و آسیب مهلکی به ما وارد خواهد کرد. نامش را نفوذ نمیگذارم اما یک عده کارشکنی میکنند. مثل همان عدهای که نشستند پای مدیران تا گروه کودک شبکه یک منحل شود و یا به شبکه دو فشار میآورند چرا گروه کودک دارد؟
برخی از بازیگران فکر نمیکردند آنقدر کار کودک سخت باشد
تمام شبکههای تلویزیونی دنیا برنامه کودک دارند؛ باید همه شبکههای سراسری و فراگیرِ ما گروه کودک داشته باشند و بودجه خوبی هم به آنها اختصاص دهند. نباید بگذارند انگیزه کار در حوزه کودک و نوجوان از بین برود مثل خیلی از کسانی که به سمت کار بزرگسالان رفتند؛ چون بیشتر تحویلشان میگرفتند. ما هم میتوانیم کار بزرگسالان بسازیم، چون کار برای کودکان ساختن، سختتر است. باید پاستوریزه کار شود که خداییناکرده دیالوگ یا فضای بدآموزی بهوجود نیاید. برخی از بازیگرها که به ما پیوستند فکر نمیکردند آنقدر سخت باشد آرام آرام متوجه شدند که چقدر کار کودککردن سخت است. وقتی کوچکترین واژهای را نمیتوانستند به کار ببرند.
کار را به کسانی بسپاریم که مدیوم تلویزیون را میشناسند
* در حال حاضر تهیهکنندگی تلویزیون معضلی شده، حتی برخی به واسطه اسپانسر آوردن سنجاقِ پروژهها میشوند. متأسفانه کارهای بزرگ و تأثیرگذار در حصارِ چند تهیهکننده خاص است. چرا این اتفاقات در تلویزیون میافتد؟
متأسفانه مدیران تلویزیون قدر آدمهای خودشان را نمیدانند و همواره دنبال "مرغ همسایه"اند. فکر میکنند کسانی که در سینما کار میکنند برایشان تخم دو زرده میکنند و مخاطب بیشتری پای تلویزیون میآورند. در صورتی که آنها آییننامه دارند و هرکسی را در سینما راه نمیدهند. من 20 سال است تهیهکنندگی میکنم جمع بودجه این همه سال در برابر آنها، عددی نمیشود. اما میزان بازیگرها و ساعتهایی که من با آنها کار کردهام عدد عجیب و غریبی میشود. من میخواهم به سینما بروم من را راه نمیدهند، به من میگویند سوابقت را بیاور. برعکس تهیهکننده یا کارگردانی از سینما میآید در تلویزیون برایش فرش قرمز پهن میکنند. واقعاً خیلیهایشان نشان دادهاند چیزی در چنته ندارند و کارهایشان فاجعه شده است. باید کار را به کسانی بسپاریم که مدیوم تلویزیون را میشناسند.
تلویزیون باید صنف تشکیل دهد
* مدتی است وقتی این همه بیتعهدی نسبت به بازیگران را میبینیم و هزاران مشکل دیگر، به این فکر میافتیم که چرا تلویزیونیها صاحب صنف نیستند؟
مدیران تلویزیون اصلاً از اینکه ما تشکیلات صنفی درست کنیم میترسند من همیشه گفتم همین امروز میتوانم پسر خاله خودم را بیاورم بازیگر کنم به همین راحتی میشود این کار را کرد. چون نظامنامه و ساماندهی خاصی وجود ندارد.
جدیگرفتن کودک و نوجوان به روایتِ ابراهیم شفیعی
وقتی پلانها و سکانسها به پایان رسید بازیگرها به اتاق گریم رفتند. در همین موقع با ابراهیم شفیعی بازیگر نقش ایاز و پدر عمو پورنگ مواجه شدیم. او درباره جدیگرفتن کودک و نوجوان در تلویزیون به خبرنگار تسنیم گفت: به نظر من علاوه بر اینکه برنامههای حوزه کودک و نوجوان باید محتوا و جذابیت را توأمان پیش ببرند که بچههای ما به سمت محتوای آلوده برخی از رسانهها نروند، در "بچهمحل" به دو مؤلفه محتوا و جذابیت توجه شده و پیامهای بچهها و پدر و مادرهایشان در فضای مجازی، این حقیقت را مشخص میکند که راهمان را درست میرویم. آنقدر "ببخشید" سربالا تکیه کلام شده که بچهها در ناخودآگاهشان همواره در حالِ معذرتخواهیاند!