باربد بابایی: مافیا دست از سرِ موسیقی تلویزیون برنمیدارد
باربد بابایی مجری شناخته شده تلویزیون اعتقاد دارد تلویزیون هم به برنامهساز باهوش نیاز دارد و هم مدیران باهوشتر؛ مدیرانی که به نیازمندیهای مخاطب واقف باشند. نه اینکه مرگِ خلاقیت رقم بخورد و یا تهیهکنندهای برای آوردن فلان خواننده، پول بگیرد.
مخاطبین او را با برنامه های گفتوگو محور موسیقی در اوایل دهه 1380 میشناسند اما او با تئاتر و نمایش پرتگاه سال 1377 به صورت حرفهای وارد عرصه هنری شد، در سال 1379 برای اولینبار در سریال "روزهای بیاد ماندنی" شبکه یک سیما نقش فرعی را ایفا کرد و در چندین تلهفیلم نیز حضور داشت. باربد بابایی را بیشتر به عنوان مجری میشناسیم، اما در حرفههای دیگر نیز فعال بوده است. او علاوه بر مجری بهعنوان بازیگر و کارگردان نیز در سینما و تلویزیون فعالیت داشته است. مهمترین اثر باربد بابایی در حرفهی بازیگر، فیلم "بیخوابی اسبها" است.
باربد بابایی ازدواج کرده و صاحب دو فرزند 17 ساله دو قلوی دختر است. در خیلی از خبرگزاریها از غزل حشمت به عنوان همسر باربد بابایی یاد میکنند که صحت ندارد، این دو مدتی در یک برنامه موسیقایی به عنوان همکاری در کنار هم اجرا داشتند. بابایی در برنامه استعدادیابی موسیقی به نام "شب کوک" شبکه نسیم در سال 1394 با استقبال زیادی پخش شد، اجرا کرد و باعث به شهرت رسیدن او در رسانهملی شد. او توانست با فعالیت در این برنامه تلویزیونی تجربه حرفهای موفقی برای خود رقم بزند. او علاوه بر برنامه "شبکوک"، سال 1396 در برنامه "گپکوک" نیز اجرا کرد.
باربد بابایی که برای اجرای دوباره برنامه "شبکوک"، شبکه نسیم به در بسته مسئولان برای مجوز خورد، با ویژه برنامه ولادت پیامبر اکرم (ص) برای اولین بار مجری برنامهای به نام "ماهمنیر" شد و 4 شب در این شبکه اجرا داشت. برنامه زنده تلویزیونی "تبتاب" با دکور عجیب و غریبی از 15 دی ماه سال 1397 به آنتن شبکه سه سیما رسید. اما این برنامه هم طولی نکشید که به دلایلی متوقف شد و دیگر پخش نشد. در "تبتاب" تحلیل و نظرِ مهمان در ترازوی دکورِ برنامه تأثیرگذار است و بینندگان با رأی خود صحبتهای مهمان را تأیید یا رد میکنند. این برنامه بهخاطر دکور معلق خود حاشیهساز شد.
این شبها باربد بابایی عیدانه شبکه دو سیما را اجرا میکند. برنامهای که از عید قربان روی آنتن رفته و تا عید غدیر روی آنتن خواهد بود. "عید همدلی" با هدف حمایت از پویش میلیونی اطعام عید غدیر پخش میشود. قرار است به گفته مجری این برنامه تلویزیونی در روز عید غدیر در دو بخش عصرانه و شبانه روی آنتن برود.
به سراغ باربد بابایی این مجری تلویزیون رفتیم و لحظاتی را به گفتوگو نشستیم که مشروح آن از نظرتان میگذرد:
اجرای "عید همدلی" را به خاطر تفاوتهایش پذیرفتم* بگذارید از این بازگشت با "عید همدلی" شروع کنیم؛ چطور شد بعد از مدتها با عیدانهای در شبکه دو به تلویزیون برگشتید. برنامهای که متفاوت از عیدانههای تکراری تلویزیون است هم از حیث دعوت از مهمانان که عمدتاً تکراری نیستند و هم پویش اطعام غدیر...
میدانید که تخصص من برنامهسازی در حوزه موسیقی است اما دوستان لطف کردند از من خواستند "عید همدلی" را اجرا کنم و من هم به همین تفاوتها توجه کردم و پذیرفتم. این اعیاد برای همه ما مهم است و احساس کردم در این روزهایی که اتفاقات تلخ به واسطه این ویروس منحوس در همه جهان میافتد با ویژه برنامهای مفرح، شاد و در عینحال حرفهای و اصولی به تلویزیون برگردم.
برای ما مهم بود که مهمان تکراری به برنامه نیایدموضوع دعوت مهمان، خیلی مهم است و اینجا در "عید همدلی" این توجه و چالش وجود داشت که مهمانها کدام عزیزان باشند. چرا که متأسفانه در بسیاری از شبکهها مهمان تکراری میآورند کار را سخت میکند. دستاندرکاران ما تلاش کردند از کسانی دعوت کنند که یا مدتها مصاحبه تلویزیونی نکرده باشند و یا حرفهای جدید و شنیدنی داشته باشد. دعوت مهمانهای تکراری نکته مهمی است که ما به آن توجه داشتیم.
چرا خوانندههای روبورس دعوت نشدند؟اما من روی دعوت از خوانندهها به عنوان پایه دوم مهمانها بیشتر نظر میدهم که دوست داشتم خوانندههای روی بورسِ جوان دعوت میشدند تا یک مقداری بتوانیم آنها را به چالش بکشیم و به برخی از اتفاقات پررنگ بپردازیم. برخی از محدودیتهای بودجهای اجازه نداد این اتفاق بیفتد. امیدوارم در این چند قسمت باقیمانده از این عیدانه، خوانندههای قابلتری داشته باشیم.
ایده اطعام نظری از کجا آمدنکته بعدی که شما در سؤالتان اشاره کردید راهاندازی پویش اطعام غدیر بود. من هم بسیار خوشحالم ترویجدهنده چنین کار بزرگ و ارزشمندی در برنامه "عید همدلی"ام. کاری که ایده اولیهاش در سازمان تبلیغات اسلامی شکل گرفت و شبکه دو با هدایت مدیران این پویش دنبال میشود. با این پویش به دنبال این بودیم که این صمیمیت و دستگیری در مشکلات را بار دیگر گوشزد کنیم؛ دست همدیگر را در این روزها بگیریم. نذری کار زیبا و دلچسبی است که در اعیاد و مناسبتهای مذهبی ما اتفاق میافتد و مهمانهای برنامه ما هم استقبال کردند.
میلیونها غذا در روز عید غدیر* میتوانید آماری از میزان استقبال و مشارکت مردمی در این پویش بدهید؟
آخرین آماری که به من دادهاند در این 4 شب برنامه از مرز یک میلیون پیامک مردمی عبور کردهایم. بینندگان و مخاطبین ما با این پیامکها اعلام میکنند ما در روز عید غدیر اطعام میدهیم؛ از یک نفر تا چندین نفر. انشاءالله چندین میلیون غذا در روز غدیر خواهیم داشت.
روز عید غدیر و دو بخشِ ویژه "عید همدلی"* کنداکتور شبکه دو برای برنامههای شما در چند روز آینده چطور خواهد بود؟
از عید قربان روی آنتن آمدیم و تا شام عید غدیر، "عید همدلی" پخش خواهد شد. در روز شنبه همزمان با عید غدیر در دو بخش عصرگاهی و شبانگاهی برنامههای ویژهای را تدارک دیدهایم که امیدوارم مردم لذت ببرند.
ماجرای ممنوعیت کدهای دستوری و توقف "تبتاب"
* یکی از سؤالهایی که با شنیدن صدای شما به ذهن میرسد، ادامه پیدا نکردن برنامه "تبتاب" با آن دکور عجیب و غریب که بر سرِ هزینههایش بحثها و حاشیههای بسیاری در فضای رسانهای اتفاق افتاد. "تبتاب" را کنار گذاشتند و یا به دلیل مشکلات مالی و اسپانسری نتوانست ادامه پیدا کند؟
صادقانه بگویم، هزینه زیاد و طراحی خوبی برای دکور شده بود اما هیچوقت جواب درستدرمانی به ما داده نشد. قطعاً مدیران شبکه سه میتوانند بگویند چرا "تبتاب" دیگر روی آنتن نیست؟ یکی از دلایلش حتماً جمعشدن ستارهمربعها از تلویزیون بود؛ چون اسپانسر اصلی تبتاب، سرمایهگذار این کدهای دستوری بود و به هر حال با سیاستگذاری جدید بخش اسپانسری و حامیانمالی نمیتوانستیم با این شرایط ادامه دهیم.
قرار بود ظریف و شریفینیا بیایند اما...
اما اینکه در محتوا نظری داشتند و تغییری میخواستند شکل بگیرد یا برنامه به خاطر هزینههای جاری و تبلیغات پایین آمد، خود من هنوز دلیل واضح و مبرهنش را نمیدانم. باید از مدیران پرسید برنامهای که میتوانست جریان خوبی در قصههای فرهنگی، اجتماعی، هنری، سیاسی و اقتصادی ایجاد کند چرا روی آنتن نیست؟ خیلی کارها میخواستیم در "تبتاب" اتفاق بیفتد از جمله مهمانهایی مثل جواد ظریف و یا حتی محمدرضا شریفینیا که درباره مافیای سینما صحبت کند؛ هنوز دلیل اصلیاش به من هم اعلام نشده است.
مجری از رو نوشتهخوان نیستم
* یکی از اتفاقات خوبی که در "عید همدلی" شاهدیم، سؤالات خوب و محتوایی که از مهمانان پرسیده میشود و این جریانساز است. چرا در برنامههای تلویزیون یا مهمانان تکراریاند و یا سؤالات کلیشهای است؛ مگر نباید برنامهها چه مناسبتی و چه غیرمناسبتی اتاق فکر داشته باشند؟
معمولاً من مجری از رو نوشتهخوان نیستم. من پرسش و گپ و گفتم در بداهه و لحظه اتفاق میافتد. از جمله مهمان استفاده میکنم. خوشبختانه در کنار همه اتفاقات برنامه از رسانهای فعالی بهره بردیم که اشراف خوبی روی مهمانان دارد و سؤالات خوبی طراحی میشود. به علاوه بداهههایی که اتفاق مرا میتواند شکل بدهد؛ از مجموع این دو قصه سعی میکنم بهره ببرم و موضوعات را به سمت اتفاقات جدید هدایت میکنم.
از سؤالات کلیشهای و تکراری فراریام
در عینحال خطوط قرمز و چارچوبهای رسانهملی را میشناسم و مهمان را هیچوقت مجبور به پاسخگویی درباره اتفاقاتی که جایش در تلویزیون نیست نمیکنم. همیشه در تلاشم در چارچوبهای تعیینشده از حداکثر خلاقیت استفاده کنم. همیشه از پرسیدن سؤالات کلیشهای و تکراری فراریام و پیش از گپ و گفت، مهمان را آنالیز میکنم. بداهه و شناخت نسبی از هنرمندان دارم و این صمیمیت و شناخت هنرمندان هم به بهتر شدن فضای گپ و گفت کمک میکند.
مسعود فروتن به من گفت باید کلاهمان را از سر برداریم
* برخی اوقات روی آنتن دیدهایم مجری، مهمان را محاکمه میکند؛ چرا اکثر اوقات برای به چالشکشیدن مخاطب، مجری دست به چنین رفتارهایی میزند، میخواهد برنامه را تبدیل به صندلی داغ یا به قولِ حرفهای، هاردتاک کند اما اتفاق دیگری روی آنتن رقم میخورد. هم مخاطب و هم مهمان، هر دو دلخور میشوند؟
بالغ بر 2800 برنامه در طول این 22 سال اجرا کردهام. از بزرگترهای این کار جمله مهمی یاد گرفتهام که هنوز مشقش میکنم. افتخار داشتم در "شبکوک" کنار مسعود فروتن کارگردانی کردم. او کارگردان تلویزیونی بود و بنده کارگردان هنری بودم. جملهای را به نقل از ایشان میگویم؛ از سال 1377 که آقای فروتن به من گفتند آویزه گوشم کردهام. "اگر جلوی دوربینیم به شدت این نکته را رعایت کنیم؛ اگر کلاه سرمان است وقتی دوربین سه دو یک میگوید و مقابل دیدگان مخاطب قرار میگیریم به احترام مخاطب کلاه از سرمان برمیداریم و تعظیم میکنیم."
مخاطب من را میبیند و منّتش را بر گردن دارم. اعتقاد من این است مهمانی که میآید اگر اندازه و قدش در هنر و عددش به 10 میرسد زمانی که از برنامه منِ مجری خارج میشود باید به گونهای این برنامه وزانت و عظمت داشته باشد که عددِ این هنرمند به 20 برسد. من و برنامهای که اجرایش میکنم باید هم برای مخاطب و هم مهمان، محتوایی کاربردی داشته باشد.
نباید مهمان در تلویزیون محاکمه شود
حالا در مورد چالش و گفتوگوی چالشی این نکته حائز اهمیت است، مهمانی که به برنامه من میآید در زندگی هنریاش اشتباهی کرده است و من به عنوان مجری میخواهم از آن سوژه برای گفتوگو و چالش استفاده کنم، خیلی بر خودم واجب میدانم احترام مهمانم شکسته نشود؛ به قول شما محاکمهاش نکنم. در قالب ادبیات و جمله مناسب داخل ادب و نه خارج از ادب راجع به آن چالش، سؤالی بپرسم به او برنخورَد و با طیبِ خاطر و صادقانه جواب بدهد.
به هر قیمتی دیده شدن یعنی فاجعه قرن
* یکی از مشکلات امروز در برنامهسازی و اجرا، دغدغه وایرالشدن به هر قیمتی در فضایمجازی است. همین اشتباهِ استراتژیک برخی باعث شده اتفاقاتی روی آنتن رقم بخورد که وزانت و اعتبار رسانهملی را به خطر بیندازد. کارهای کلیشهای و سلبریتیمحوری صرف را شاهد باشیم و خیلی از اتفاقات دیگر که چشمِ برنامهساز و تهیهکننده را مبهوتِ اینستاگرام و فضایمجازی کند؟
این روزها به هر قیمت دیده شدن یعنی فاجعه قرن و به بنبست اخلاقیات رسیدن! راجع به رفتارهای زرد در تلویزیون و وایرالشدن در فضایمجازی راجع به این بخش زرد؛ یک زرد شیک داریم و یک زرد چرک؛ یک زمانی هنرمندی هوشمندانه از یک سوژه منطقی اخلاقی استفاده میکند که در کانون توجه قرار بگیرد، در تمام دنیا هنرمندان هوشمندانه این کار را میکنند.
انحطاط اخلاقی نتیجه رفتارهای زردِ چرک
اما اینکه زندگی شخصی یک هنرمند و شخصیت صاحبنام و شناخته شدهای را در ریل رفتارهای زرد چرک قرار دهیم و به هر قیمتی بخواهیم دربارهاش حرف بزنیم و به چالش بکشیم این انحطاط اخلاقی و نابود شدن هرآنچه در هنر رسانه و فرهنگ و اتفاقات اجتماعی است را رقم میزند. آدمهای خوبی باشیم و خوبی را تبلیغ کنیم به جای اینکه مبلغِ این رفتارهای زردِ چرک باشیم.
شرمنده میشوم بگویم کار هنری میکنم
* نکتهای در یکی از برنامههای "عید همدلی" دربارهاش با خانم افسانه بایگان گفتوگو میکردید و آن بحثِ به هر قیمتی دیده شدن برخی از بازیگران و فعالیتهای مجازیشان و در کل فلسفه "دیده شدن به هر قیمت" و رفتارهای افسارگسیخته در فضای مجازی بود...
جالب است با خانم بایگان درباره این نکته صحبت میکردیم که اگر مردم گهگداری به کلمه سلبریتی و حاشیههای اطرافش میتازند و آن را مورد هجمه قرار میدهند تقصیری ندارند چون یکسری از دوستان آنقدر بد و بدشکل برای دیده شدن و پول درآوردن رفتار میکنند که به شخصه با تمام ایرادات اخلاقی خودم، شرمنده میشوم بگویم کار هنری میکنم.
هنرمند باید انسانیتش را به رخ بکشد نه کارهای زنندهاش!
فضای مجازی نقطه عطفی است برای دیده شدن، اما این کسب درآمد و دیده شدن به هر قیمتی درست نیست. توانایی پول درآوردن از طریق مناسبِ هنر را دارم و ترجیح میدهم به هر قیمتی و بعضاً زننده در فضای مجازی حاضر نشوم که نتوانم در جامعه سرم را بالا بیاورم. در هر شرایطی و هر اتفاق و دلیلی پست و استوری گذاشتن چه معنی میدهد؟ واقعاً این کارها برای هنرمند زننده است. هنرمند را به ارائه و عرضه کار هنری میشناسند و آن به رخ کشیدن انسانیت است.
من در مقابل هنرمندی که دل به دل مسمومیت مجازی میدهد، گارد میگیرم
من متأسفانه با این معضل، مشکل دارم و در مقابلش گارد میگیرم و میگویم اگر فضایمجازی الان به هر دلیلی مسموم و آلوده شده، چقدر اسفناک است هنرمندی که باید تلاش کند این فضای مسموم را کمی آرام کند خودش دل به دل این حاشیهها میدهد و پایش لیز میخورد و فضا را متشنجتر و آلودهتر میکند. حتی به مراتب از این فضای مسموم و آلوده برای خودشان بهره میبرند تا بیشتر دیده شوند. هنرمندانی که صفحاتشان آرام است و هیجانی با اتفاقات برخورد نمیکنند، محتوای پرمغزتر و درستتری در صفحاتشان میگذارند.
چرا برخی از سلبریتیها به شایعه و حاشیه دامن میزنند؟
هنرمند داریم سوپراستار سینما شده و صفحه مجازیاش خبرگزاری است. وقتی نمیدانند پشت هر خبر و اتفاقی، افکار و اندیشهها و در عین حال شایعات و شائبههایی وجود دارد خود به خود باعث افزایش این شائبهها و حاشیهها میشوند. متأسفانه برخی از سلبریتیهای ما بدون داشتن دانش و علم کافی خودشان را وارد هر اتفاق و مطلبی میکنند. منِ هنرمند در برابر هر اتفاق و بحرانی تنها کاری که میتوانم بکنم همدردی و کارهای انساندوستانه است ولاغیر. چرا باید درباره همهچیز اظهارنظر کنند؟
حضور پررنگِ اینفلوئنسرها یا شاخهای اینستاگرام؛ معضل جدید
* امروز یکی از معضلات دیگری که سینما و تلویزیون گرفتارش شدند حضور متولدین اینستاگرامی است. اصطلاحاً به آنها اینفلوئنسر میگویند؛ در تلویزیون که به وفور یافت میشود در سینما هم جدیداً به آنها مجوز کارگردانی میدهند. آیا این پررنگشدن شاخهای اینستاگرامی به صلاحِ تلویزیون و سینما است؟
اینفلوئنسرها یا کمدیناند و یا استندآپ میکنند؛ خانم و آقا هم ندارد. نمیتوان در وهله اول به اینفلوئنسرها ایراد گرفت، اینکه فلان اینفلوئنسر سریال بازی میکند و یا مجوز کارگردانی در سینما میگیرد نفس این اتفاق مشکلی ندارد اما شخصی که سالها کارگردانی تلویزیونی کرده و الان میخواهد کارگردانی سینما کند در وزارت ارشاد به او میگویند باید چند دستیاری کرده باشد و تجربه کارگردانی فیلمکوتاه در کارنامهاش باشد. اما اینجا به این فردِ اینفلوئنسر، رابطهای و یا اتفاقی مجوز کارگردانی میدهند این میشود "نقض قوانین".
سیستم فرهنگی کشور باید برای اینفلوئنسرها قوانینی وضع کند
وقتی اینطور واردِ عرصه میشوند آنوقت از قدیمیها و بزرگان این عرصه خجالت میکشیم که ایشان سینماگر است و آنها هم سینماگرند. اینکه سریال بازی کند اشکالی ندارد حتماً استعدادی داشته که او را انتخاب کردهاند. این نکته درباره پژمان جمشیدی هم اتفاق افتاد که در این سالها واقعاً نشان داد که میتواند بازیگری کند و استعدادی دارد. همه که نباید از دانشگاه، بازیگر شوند. اما سیستم فرهنگی کشور باید برای اینفلوئنسرها قوانینی وضع کنند و چارچوبی تعریف شود و بنابر همان پروتکلها وارد شوند.
به ساحت مقدس هنر نباید بیاحترامی شود
* به همین خاطر برخی در تلویزیون دست به کار شدند و بحثِ قرارداد حرفهای و گرفتن تعهد را پیش کشیدند. این پروتکلهایی که میفرمایید با این تعهدها و قراردادهای حرفهای درست میشود؟
من میگویم اگر کسی بستر ظهور و بروزش فضای مجازی است به اصطلاح اینفلوئنسر؛ از آنجا دیده شده و اصطلاحاً تولدش از آنجا شکل گرفته و همه او را با اینستاگرام شناختهاند وارد عرصههای هنری جدیتری شود ایرادی ندارد، باید چارچوبی مشخص شود که بنابر این تبصرهها و قوانین باید نسبت به حفظ ساحتِ مقدس هنر، متعهد باشید. چرا که این ساحت متبرک شده به حضور بزرگانی همچون زندهیاد محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و... باید حرمت این بزرگان و ساحت هنر نگه داشته شود.
موسیقی را دریابید
واقعاً اینفلوئنسرها برای ماندگاریشان و حضور پررنگشان باید به اصول هنرمندی پایبند بشوند؛ برای گرفتن مجوز کارگردانی از راهِ اصولیاش استفاده کنند. اندکی در این عرصه خاک بخورند و بعد مجوز ساخت فیلم بگیرند! این ایراد به صورت جدی در موسیقی ما وجود دارد. موسیقی ما اگر به گل نشسته به خاطر این است که باید وزارت ارشاد و رسانه ما کارکردهای فعالی داشته باشند و نقش مؤثری ایفا کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است هیئتی بگذارد، اساتید بزرگ هرکس میخواهد خواننده بشود تست بدهد مورد قبول واقع نشد به آموزشگاه برود و دوره ببینند. تا مجوز حضور حرفهای به خواننده بدهند. اینکه صدابردار تهیهکننده میشود یا آهنفروشی میآید تهیهکنندگی میگیرد. متأسفانه امروز برخی افراد بیگانه با تهیهکنندگی، میآیند این مسئولیت را برعهده میگیرند و به سراغ جوانی میروند که میخواهد یکشبه ره صد ساله برود؛ ماحصل آن ضعفها و معضلاتی است که این حوزه امروز با آن دست و پنجه نرم میکند.
50 میلیون برای تیتراژ میگیرند، 20 میلیون برای خواننده مهمان
رسانه باید در این میان نقش مؤثری ایفا کند؛ مثلاً در فلان ویژه برنامه خوانندهای را به عنوان مهمان میآورند که مورد تأیید اساتید موسیقی و دفتر موسیقی ارشاد و صداوسیما است. به فلان تهیهکننده 20 میلیون میدهد برای آمدن به تلویزیون و مهمان شدن در فلان برنامه و یا 50 میلیون میدهند که تیتراژ سریال یا فیلم سینمایی را بخوانند. تا زمانی که این مافیا و رابطهبازی و گرفتنِ پول دست برندارد شاهد همین اوضاع هستیم.
اینفلوئنسرها تقصیری ندارند
این اینفلوئنسرها تقصیری ندارند دلشان میخواهد کار خوبی کنند و هنر را به صورت جدی دنبال کنند. قوانین و پروتکل درستی برای اینها مشخص نشده است، اشتباهی مجوزی میدهند صدای هنرمندان در میآید چرا به او این مجوز را دادهاند؟ دوست دارد کار هنری بکند و باید وزارت فرهنگ و ارشاد برای او و امثال او فرآیند و فیلترهای لازم را بگذارد. به نظرمن هرکس حق دارد کار هنری کند به شرطی که از مسیر درستش وارد شود.
وقتی دست برنامهساز بسته است؛ مرگِ خلاقیت در تلویزیون
* بحث بعدی ما درباره برنامهسازی در تلویزیون است؛ چرا به این روز افتاده که خبری از خلاقیت و نوآوری نیست و همه به کلیشه افتادهاند؟
در رسانه ملی این موضوع دو طرفه است؛ یک سمتی به منِ برنامهساز برمیگردد و سمت دیگر آن مدیرانی که این فضا را در اختیار برنامهساز و عواملش قرار میدهند. اگر این دو، توأمان جلو نروند، خروجی غلطی پیش رویمان شکل میگیرد. تجربه چیزی را به من یاد داد ما در رسانه باید برنامهساز باهوش داشته باشیم و مدیر باهوشتر. ما مدیر باهوش داریم اما همه مدیران ما این هوشمندی را نسبت به شناخت مخاطب ندارند. اگر قرار باشد برنامهها بر اساس یک خط مشترک جلو بروند، اتفاقی که میافتد آن مرگِ خلاقیت است. چون بنابر آن خط طراحی شده و یا سیاستگذاری یکسویه، همه برنامهسازها مجبورند در آن خط هماهنگ حرکت کنند؛ در نتیجه خلاقیت و تنوعی خلق نمیشود.
ما چطور باید با شبکههای فارسیزبان رقابت کنیم/برنامهسازهای باهوش و مدیران باهوشتر
وقتی این اتفاقات میافتد ما چطور باید در مقابلِ شبکههای فارسیزبان رقابت کنیم. وقتی دستِ من برنامهساز و مجری بسته باشد و نتوانم خیلی کارهای جذاب در چارچوب رسانهملی بسازم چطور میتوانم در این جنگ برنده باشم. اگر در قالب چارچوبهای خودمان که خیلی میتواند خلاقیت در آن اتفاق بیفتد، برنامه بسازیم، مردم ماهواره نمیبینند. ما نیازمند آن هستیم که هم برنامهسازهای باهوش و در عین حال مدیران باهوشتر داشته باشیم تا دست به دست هم بدهند در مقابله با این تهاجم فرهنگی قدرتمندانه عمل کنیم. چرا باید بچههای ما "جمتیوی" ببینند؟ سریالهایی مثل آرایشگاه زیبا و خیلی نوستالژیهایی که رقم خورده و در تاریخ ماندگار است در دهه 90 نداشته باشیم تا خیابانها خلوت شوند. اینها اشتباه در سیاستگذاری خودمان است.
بازیگران میتوانند مجری شوند اگر به رسانه و مخاطب لطمه نزنند
* یکی از انتقادهایی که خیلی از رسانهایها و خود اهالی تلویزیون دارند حضور پررنگ بازیگرها به عنوان مجریان برنامههای تلویزیونی است. شما با این همه تریبون دادن به بازیگران موافقید؟
اجرای بازیگرها همان قصه اینفلوئنسرها است. اشکالی ندارد بازیگران ما مجری شوند. من خودم با بازیگری شروع کردم و بعد وارد مقوله اجرا شدم. من اعتقاد دارم اجرا کار سختتری نسبت به بازیگری است. چون به شدت کار حساسی است و همهچیز به لحظه اتفاق میافتد. اشکال ندارد بازیگری بیاید مجری بشود اما اگر میتواند و در خودش میبیند وارد اجرا بشود و لطمهای به خودش و رسانه نزند.
الان بحث، بحثِ پول و دیده شدن است
بحث الان پول و دیده شدن است، تا حرف از پول خوب میشود میگویند فلان بازیگر میآید. اما ما مجریان طراز اولی داریم که سابقه طولانی در اجرا دارند و به هر دلیلی کنار گذاشته و یا خانهنشین شدهاند. اگر در برنامه تلویزیونی اجرا میکنند قیمتهای پایینی در نظر میگیرند در مقابل بازیگرانی که چندین فالوور و طرفدار دارند اما آن مهارت و تبحر لازم برای اجرا را ندارند و ارقام نجومی به آنها تخصص داده میشود. وقتی با آن بازیگر، برنامه درنمیآید، هم بیننده لطمه میخورد و هم خود آن بازیگر!
مهران مدیری و رامبد جوان توانستند، گلزار هم تا حدودی؛ اما بعضی هم نابود میشوند
بازیگری مثل مهران مدیری که در برنامه "دورهمی" اجرا میکند کارگردان و بازیگر قابلی است که نشان داده در حوزه اجرا هم تبحر دارد. یا رامبد جوان که توانست در این عرصه گامهای خوبی بردارد و حتی گلزار به غیر از قسمتهای ابتدایی برنامهاش، توانست از پسِ اجرا بربیاید. خیلی از دوستان نمیتوانند و توفیقی در این عرصه ندارند اول به خودشان و بعد به رسانه لطمه میزنند. برخی از مدیران ما برای جذب بیننده از راه اشتباهی استفاده کردند که بازیگر بیاورند بیننده جذب شود.
شاید با مسابقهای به شبکه یک بروم
* برنامه جدیدی به صورت روتین روی آنتن نخواهید داشت؟
فکر میکنم به صورت رسمی تا 20 روز دیگر میتوانم صحبت کنم. پیشنهادی از شبکه یک دارم چون هیچ به طورکامل قطعی نشده و باید توافقات مالی و محتوایی صورت بگیرد و بعد رسماً صحبت کنم جزئیاتی نمیتوانم بگویم. اما برنامه اجتماعی مسابقهای است که طراحی آن مصوب شده و از من استعلام گرفتند که برای اجرا حضور پیدا میکنم و من گفتم باید در جزئیات به توافق برسیم. باید ببینیم انشاءالله چه اتفاقی میافتد.
گرفتن مجوز مسابقه استعدادیابی موسیقی در فضایمجازی
* به عنوان سؤال پایانی هم میپرسم که آقای باربد بابایی، "شبکوک" مسابقه استعدادیابی برای حوزه موسیقی بود آیا قرار نیست کار دیگری در این حوزه بسازید که جای برنامه خوب و مناسب موسیقی در تلویزیون خالی است؟
برای فضای مجازی طرحی بردم و در سازمان تنظیم و مقررات صوت و فراگیر(ساترا) مجوزش را گرفتم. با تلویزیون اینترنتی هم قرارداد بستهام. احتمالاً بعد از محرم و صفر آن برنامه را آغاز کنم. هم در واقع کار محتوایی در حوزه موسیقی است و در جهت استعدادیابی نیز رقابتهایی برگزار میکند. اگر با برنامه شبکه یک به توافق برسم فعلاً این برنامه مجازی را به سال آینده موکول خواهم کرد و اگر این توافق حاصل نشود احتمال دارد بعد از محرم و صفر ضبط و پخش این کار را شروع کنیم.