قهر ۲۳ ساله ناطقنوری
همین اواخر برای بودن در رأس هیئتی که از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام عازم چین بود، از او دعوت شد، اما پاسخ رد داد و گفت که نه حضور او به صلاح است و نه دیگرانی در قد و قامت او بلکه باید فضا و میدان را به جوانان داد؛ چراکه او معتقد است: «بعد از پایان کار سیاسی، باید کار به نسلهای جدید سپرده شود. کادرسازی یعنی اینکه به جوانان فرصت بدهیم.
به گزارش شرق؛ در دنیا رجال سیاسی بعد از اتمام مدت خدمت خود در اتاقهای فکر حضور دارند و تجربه خود را در اختیار جوانان مبتکر قرار میدهند. جیمی کارتر، رئیسجمهور سابق آمریکا، هنوز در آمریکا موقعیت دارد و مأموریت میرود و از تجربیات او استفاده میشود؛ بنابراین باید از تجربیات خوب دیگران استفاده کرد». اگر رخدادهای سال ۷۶ بهگونهای دیگر رقم میخورد، سرنوشت ناطقنوری هم دگرگون میشد و خودخواسته از متن به حاشیه سیاست پرتاب نمیشد. خودش بعد از آن ناکامی ۷۶ گفته بود: «در دنیا سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند، کهنهکارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند».
او، اما حتی به این آرزویش هم نرسید. برای جناح راست هیچ شکی باقی نمانده بود که او بعد از هاشمیرفسنجانی رئیسجمهوری خواهد شد، اما اینطور نشد. ناطقنوری برخلاف برخی چهرههای اصولگرایی که اهل آزمودن چندباره خود در وادی انتخابات ریاستجمهوریاند به دلیلی که شاید خودش بهتر بداند، بعد از آن شکست ۷۶ دیگر حاضر به پاگذاشتن در این عرصه نشد. اگر چهرههایی مانند باقر قالیباف و محسن رضایی به خود قول داده بودند که چندباره شانس خود را بیازمایند، اما شیخ ناطق قولی دیگر به خود داده بود و تا این لحظه هم به آن عمل کرده است. اما دلیل شکست ناطقنوری در سال ۷۶ چه بود؟ انتخابات آن سال نخستین انتخابات دوقطبی جمهوری اسلامی بود. ناطق مقهور نخستین دوقطبی شد.
فضای جامعه تغییر کرده بود و مردم به دنبال تغییر در فضای سیاسی فرهنگی بودند. ناطق نماد وضع موجود بود. خودش گفته بود: «ما خیلی توجه به جو جامعه و جوانان و اینطور مسائل نداشتیم، مثلا در میزگرد انتخاباتی تلویزیون از من سؤال شد در مجلس برای بخش فرهنگ چه کاری کردید؟ من به قانون منع استفاده از تجهیزات ماهواره اشاره کردم و این را از افتخارات خود میدانم، خب این حرف که رأی نمیآورد، این حرف رأی آدم را خراب میکند».
خودش گفته بود که از ۱۰ روز قبل منحنی نظرسنجیها یک جابهجایی را نشان میداده: «مرتب ما میآمدیم پایین، آقای خاتمی میرفت بالا. دوستان به من نمیگفتند یا رویشان نمیشد و مصلحتسنجی میکردند». او بعدا بازهم درباره انتخابنشدنش صحبت کرد، گویا شب انتخابات خواب هم دیده بود: «آن شب قبل از خواب به خدا گفتم: «هرچه صلاح هست انجام بده» و همان موقع به خواب رفتم و حوالی سحر خواب دیدم که در اقیانوسی پر از امواج سهمگین، در قایقی هستم که «کفی» ندارد و من در این قایق دراز کشیدم. دستم را که بیرون بردم، ناگهان به ساحل رسیدم و مادرم را دیدم که گریان است. گفتم حاج آقا (پدر) کجاست؟ گفتند «دارند نماز میخوانند». از خواب که پریدم برای آقای موعظی خوابم را تعریف کردم و گفتم «خیالتان جمع باشد در این انتخابات پیروز نمیشویم».
او نامزد جناح راست بود که قرار بود راه هاشمی را ادامه دهد و این در شعارهایشان هم آمده بود. روزنامه رسالت یک روز قبل از انتخابات پیروزی ناطق را صددرصدی دانسته بود. اگرچه کارگزاران سمت خاتمی را گرفته بود، اما به گفته فائزه هاشمی، پدرش راستها را اجرائیتر و کارآمدتر میدید و از طرفی خاستگاه هر دو نفر یعنی ناطق و هاشمی از جامعه روحانیت مبارز بود. حمایتهای ناطقنوری از دولت هاشمیرفسنجانی هم در باختش بیتأثیر نبود؛ حمایتهایی که به گفته ناطقنوری دستآخر بهضررش تمام شد و در خاطراتش مینویسد: «وقتی من از سیاستهای اقتصادی دولت و شخص ایشان (هاشمیرفسنجانی) دفاع کردم، میگفتند پس ناطق که شقالقمری نمیکند و تحولی در کشور ایجاد نمیشود!
او هم راه رفسنجانی را ادامه میدهد. طبیعتا این جریان اثر خود را روی آراء میگذاشت». جامعه هاشمی را مدافع خاتمی تلقی میکرد، حتی جامعه روحانیت مبارز که هاشمی عضو مؤثر آن بود. در سوم اردیبهشتماه ۱۳۷۶ آنان به نزد هاشمی در نهاد ریاستجمهوری آمدند.
هاشمی در خاطراتش مینویسد: «شب شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران در دفتر جلسه داشت. آقای ناطقنوری و دوستانش از نتیجه انتخابات ریاستجمهوری نگراناند و روحیه آنها ضعیف است. فکر میکنند که رقیب اصلیشان آقای خاتمی برنامه تبلیغاتی بهتری دارد. از عدم تحرک دبیرخانه شکایت دارند. اختلافات روشده در جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم]که تأیید اعلانشده از آقای ناطق را خراب کرده، وضع را بدتر کرده است. از من درخواست داشتند که کمکشان کنم. گفتم اعلان بیطرفی کردهام، ولی میتوانند از اسم من که از اعضای جامعه هستم، استفاده کنند. مقداری روحیه دادم با توضیح امکانات که از طریق حوزهها و علما و مساجد و برنامههای محرم دارند».
موسویخوئینیها هم میگوید: «هیچ علامت و نشانهای در آن زمان وجود نداشت که ثابت کند آقای هاشمی آقای خاتمی را بهتر از آقای ناطق میدانست. آقای هاشمی تصور میکرد آقای ناطق ادامهدهنده همان سیاستها و راهی است که خود داشته است؛ چون آقای ناطق خیلی به آقای هاشمی نزدیک بود». باخت آن سال ناطق به اندازه کافی برای او و جناح راست شوکآور بود که در سرنوشتش اثرگذار باشد، اما شوک واقعی را همان جناحی به او وارد کرد که قرار بود حامیاش باشد. رأینیاوردنش کافی نبود که تازه تحلیلهای دوستان جناح راست هم زخم او را تازه میکرد. وقتی قرار بود فهرست اصولگرایان مجلس ششم را ببندند، ناطق حضور نداشت. سالها بعد بادامچیان که خود و حزبش آن سالها حامی هاشمی و ناطق بودند، بدون اشاره به این حمایت، درباره علت شکست ناطق در سال ۷۶ گفته بود: «او رأی نیاورد برای اینکه گفت در امتداد هاشمیام اگر فرد دیگری را جای ناطق میآوردیم و چهره جدیدی بود و نمیگفت ادامه هاشمیام، قطعا پیروز انتخابات بود. باید یک چهره جدید میآوردیم».
ناطقنوری به این تحلیل تا این لحظه پایدار مانده است. گذاشت و رفت تا اصولگرایان بمانند و چهرههای جدیدشان. تنها جایگاهی که برای خودش خواست، این بود که بگذارند حداقلش شانسش را در نقش پدر معنوی و زعیم اصولگرایان امتحان کند، اما این هم نشد. بعدا مشخص شد که جامعه روحانیت که تا پیش از آن نقش محوری در جریان سیاستورزی اصولگرایان داشت، از این تکروی ناطق دلخور شده است.
آیتالله مهدویکنی معتقد بود ناطق بهجای عمل فردی باید اجازه میداد همچنان جامعه روحانیت این نقش زعامت را عهدهدار شود؛ اگرچه در نهایت فرقی نمیکرد و همان چهرههای دیگر و جوان اصولگرایی زیر میز بازی وحدت زدند. ناطق بعد از رویکارآمدن دولت اصلاحات رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شد تا کار اصولگرایی را به سامان برساند، اما سال ۸۴ هرکدام راه خود را رفتند و ائتلافی که قرار بود از درونش یک نفر برای انتخابات باقی بماند، به هم خورد و همگی با هم آمدند.
ناطق بازهم شکست خورد، اینبار هم از همجریانیهایش. توصیف خودش این بود: «از این به بعد در سیاست تنها عمل میکنم». حتی در انتخابات خبرگان هم از آن زمان به بعد شرکت نکرده و در پاسخ به این سؤال که آیا حضور نیافتنش در انتخابات به دلیل شکست در انتخابات ریاستجمهوری بوده، گفته است: «خیر، دلم نمیخواهد در هیچ انتخاباتی شرکت کنم». یا «در زمینه ورود به انتخابات احساس تکلیف شرعی نمیکنم و در جناح یا گروه خاصی نیز قرار نمیگیرم».
در همه این سالها زمزمه بازگشتن او به عرصه فعالیت سیاسی مطرح بوده است. بیش از همه بخشی، نه همه اصولگرایان، به سراغش رفتهاند، اما پاسخ او همواره منفی بوده است. خودش میداند که جریانهای نوپای اصولگرایی که بارها علیه او حرف زدهاند، حضورش را برنمیتابند. گویا زمزمههایی مبنی بر آمدن ناطق به جای روحانی در انتخابات سال ۹۲ مطرح بوده است. اما ناطق بر قولی که به خود داده بود پایبند بود. همان روزها هاشمیرفسنجانی در مصاحبهای گفته بود نظر من برای انتخابات یازدهم ناطقنوری بود، اما او نپذیرفت و حسن روحانی را پیشنهاد کرد و سپس من به همراه ایشان تصمیم گرفتیم بهطور مشترک به روحانی پیشنهاد کاندیداتوری بدهیم.
گفته میشود که بیشک نقش علیاکبر ناطقنوری در رسیدن حسن روحانی به مقام ریاستجمهوری بیبدیل است! همان نقشی که از روحانی ۱۶ سال پیش انتظار میرفته است. هاشمیرفسنجانی هم در خاطرات سال ۷۶ خود مینویسد: «دکتر [حسن]روحانى آمد... از بىطرفى من اظهار رضایت کرد و گفت: فشار زیادى روى اوست که به نفع آقاى ناطق [نوری]اظهارى بنماید». او که زمانی محبوب قلوب اصولگرایان بود این روزها فاصلهاش با آنها به حدی رسیده که وقتی جامعه اسلامی مهندسین از او بهعنوان سخنران در ضیافت افطاری دعوت میکند، در آن جلسه حاضر نمیشود، اما در جلسه افطاری محمدرضا عارف و اصلاحطلبان حاضر و در قابی همنشین سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات و رقیب انتخاباتیاش در سال ۷۶ میشود. وقتی هم سرانجام در اردیبهشت ۹۸ حضور در ضیافت افطاری جامعه اسلامی مهندسین را میپذیرد، با ورود احمدینژاد به مراسم، آنجا را ترک کرد.
احمدینژاد برای ناطقنوری نماد بیوفایی اصولگرایان است؛ فردی که در مناظرههای انتخاباتی ۸۸ علیه او و فرزندانش سخن گفت، اما هیچ اصولگرایی حتی جامعه روحانیت مبارز که ناطق عضو آن بود، حاضر به دفاع از او و اعتراض به رئیس وقت دولت نشد که هیچ در عمل همگی از احمدینژاد حمایت کردند. این تنهایی برای ناطق تا امروز مانده و آنطورکه از سکناتش برمیآید، تا آخر هم خواهد ماند.
بعد از انتخابات ٩٢، هاشمی اول پست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص را به ناطق پیشنهاد کرد که نپذیرفت. حتی از دفتر بازرسی بیت رهبری هم استعفا داده است که به حاشیه سیاست پناه ببرد. ناطق هیچوقت دیگر نامزد هیچ انتخاباتی نخواهد شد. شیخ نور که یک باستانیکار قدیمی است، ماندن در گود زورخانه را به گود سیاست ترجیح میدهد.