بدون تاریخ؛ بدون امضا

در تقویم رسمی برای اکثر مشاغل روزی به‌عنوان بزرگداشت در نظر گرفته‌شده است که در این روز به‌صورت نمادین از فعالان آن حرفه تقدیر و تشکر به عمل آید. امروز 17 مرداد در تقویم به‌عنوان روز خبرنگار ثبت‌شده و من یک خبرنگارم.

بدون تاریخ؛ بدون امضا


اصفهان امروز ـ فاطمه کاویانی: در تقویم رسمی برای اکثر مشاغل روزی به‌عنوان بزرگداشت در نظر گرفته‌شده است که در این روز به‌صورت نمادین از فعالان آن حرفه تقدیر و تشکر به عمل آید. امروز 17 مرداد در تقویم به‌عنوان روز خبرنگار ثبت‌شده و من یک خبرنگارم. درست از اولین روزهایی که به این حرفه، هنر، شغل یا هر نام دیگری که بر آن می‌گذارید ورود پیدا کردم بارها برایم پیش‌آمده است که کسی با فهمیدن اینکه خبرنگارم، سریعاً شروع به پرسیدن سؤال‌های متعدد می‌کنند. جذابیت‌های نام خبرنگاری شاید از اصل این حرفه بیشتر باشد. چراکه خبرنگار که باشی دیگر معنای زندگی شخصی را درک نمی‌کنی و تمام زندگی‌ات می‌شود تلاش برای مطالبه مردمی و ایجاد آزادی مدنی و در راستای احقاق آن تلاش می‌کنی. تمام این خواسته‌ها هزینه دارد و خبرنگار هزینه آن را لابه‌لای تمام ناملایماتی که از سوی مسئولان و حتی مردم شاهد است پرداخت می‌کند. خبرنگار که باشی حقوق نگرفته باید در پی مسئولان برای گرفتن حقوق و بیمه کارگرانی که ماه‌ها حقوقی دریافت نکرده‌اند بدوی و حرفی از مطالبه خودت به میان نیاوری. این چه رازی است که راوی مشکلات مردم بودن قلم را در دستان خبرنگاران قدرتمند می‌کند و هنگام بازگو کردن مشکلات صنفی قلم را به نشانه تسلیم بر روی کاغذ می‌گذاریم و سکوت می‌کنیم چرا که مطالبه شخصی در این حرفه ممنوع است. به‌هرحال خودمان خواسته‌ایم که خبرنگار باشیم و هزینه آن را هم باجان و دل پرداخت کرده‌ایم. امروز 17 مرداد سالروز شهادت محمود صارمی یکی از همرزمان ما در خبرگزاری جمهوری اسلامی است که بیش از 20 سال پیش جان‌برکف عازم مزار شریف افغانستان شد تا اخبار جنگ را پوشش دهد و در پایان به دست گروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید. در آستانه این روز پای صحبت چند نفر از دست‌به‌قلم‌های رسانه‌های مختلف اصفهان نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

خبرنگاران ورزشی سفیران هیجان

مسعود افشاری*
شاید آن زمانی که هومر یونانی به‌عنوان یک خبرنگار ورزشی نامحسوس درباره رقابت کشتی آژاکس و اودیسئوس قلم‌فرسایی کرد این تصور وجود نداشت که سال‌ها بعد وارثان قلم او می‌توانند تبدیل به یکی از پایه‌های اصلی رکن چهارم دموکراسی شوند اما امروز این اتفاق افتاده و خبرنگارانی از جنس ورزش در فضای رسانه‌های مکتوب و مجازی مشغول به فعالیت هستند. امروز در بین خبرنگاران و عملکرد آنها تفاوت‌های بسیار زیادی وجود دارد و همین موضوع باعث شده تا هر نفر بسته به میران ارتباط، سلیقه فکری و توانایی نوشتاری در یک حوزه کاری جداگانه مشغول به کار باشد. در ظاهر شاید مشکلات صنفی و کاری همه خبرنگاران و عکاسان در یک سمت‌وسو باشد ولی به‌هرحال هرکدام بسته به‌نوعی وظایفی که بر دوش دارند شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنند.
طلایه‌داران حوزه‌بندی
اما به جرات می‌توان ورزشی نویسان را اولین نسل حوزه‌بندی خبرنگاری در ایران دانست که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و همزمان با انتشار روزنامه ابرار ورزشی به‌عنوان اولین روزنامه تخصصی این حوزه خودشان را در فضای رسانه‌ای کشور از بقیه جدا کردند. البته سابقه ورزشی نویسی به خیلی سال قبل‌تر بازمی‌گردد و شاید سابقه و قدمت دو مجله کیهان ورزشی و دنیای ورزش به‌خوبی بیانگر فعالیت ورزشی نویسان در رسانه‌های ایران باشد. در آن سال‌هایی که جداسازی خبرنگاران آنچنان رایج و مرسوم نبود و یک تیم نهایتاً ده نفره که آسیابشان همه مدل اخباری را خرد می‌کرد روزنامه‌های مهم آن زمان را منتشر می‌کردند ورزشی نویسی با حضور اساتید دست‌به‌قلمی همچون اردشیر لارودی، پرویز زاهدی، حسین حصاری، منوچهر لطیف زاده، بیژن روئین پور، ناصر احمدپور، عباس عبدالملکی، منوچهر واحدی، رضا سلطان‌پور و ده‌ها نفر دیگر کم‌کم به سمت حرفه‌ای شدن پیش رفت. اگر تا قبل از دهه هشتاد خبرنگاران ورزشی مسئول پوشش کلیه رخدادهای ورزشی چه در حوزه فوتبال و چه در بخش منهای فوتبال بودند از اوایل دهه هشتاد کم‌کم حتی بین ورزشی نویس‌ها هم جداسازی صورت گرفت و خبرنگاران فوتبالی از منهای فوتبالی جدا شدند.
ورزش ستون رسانه‌ها
همین امروز در حدود ده روزنامه ورزشی تخصصی بر روی پیشخوان کیوسک‌های مطبوعاتی قرار می‌گیرد و اگر از مشکلات کاغذ و کاهش شمار بگذریم حیات این تعداد روزنامه آن‌هم در فضای امروز رسانه‌ها بیانگر اهمیت جایگاه ورزشی نویسی در جامعه رسانه‌ای است. بر اساس گواه آمار در بین بقیه حوزه‌ها به این تعداد روزنامه تخصصی امکان چاپ ندارد و اگر فضای سوژه و نیروی تخصصی اجازه دهد درنهایت تعدادشان به‌اندازه انگشتان یکدست خواهد رسید ولی امروز در اکثر روزنامه‌ها حتی آنهایی که به‌صورت تخصصی در مورد بانوان می‌نویسند هم حداقل فضای ممکن را برای پرداختن به اخبار ورزشی دارند و این یعنی سهم ورزشی نویسان در تولید محتوا برای مخاطبان بسیار زیاد است.
ورزش در سبد خانوار
ورزش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نیازهای موجود در سبد روحی و روانی خانواده‌ها به‌صورت گسترده‌ای در سطح جهانی فرهنگ‌های مختلف را تحت تأثیر خودش قرار داده و همین امروز برگزاری رقابت‌هایی مثل المپیک و یا جام جهانی فوتبال میلیاردها نفر در دنیا را درگیر خودش می‌کند و کدام اتفاق سیاسی و اجتماعی است که می‌تواند به‌مانند ورزش وسیله‌ای برای هم‌زبانی مردمان کشورهای مختلف و فرهنگ‌های متفاوت باشد. به همین خاطر خبرنگاران و عکاسان ورزشی برای انعکاس اتفاقات این حوزه همواره احتیاج به یک انرژی مضاعف دارند تا بتوانند همپا و هم رده با ورزشکاران حرفه‌ای حرکت کرده و وظیفه خودشان را به‌خوبی انجام دهند.
ثانیه به ثانیه روی موج خبر
دقیقه و ثانیه و حتی صدم ثانیه واژه‌هایی آشنا در محیط‌های ورزشی است که به‌صورت مستقیم بر روی شرایط کاری خبرنگاران ‌هم تأثیرگذار است و آنهایی که بتوانند هیجان لازم را در خودشان ایجاد کنند توانایی رسیدن به قله‌های اطلاع‌رسانی را در قالب سرعت، دقت و صحت پیدا خواهند کرد. فریادهای هیجانی جواد خیابانی در بازی استرالیا و ایران در کنار فریادهای عادل فردوسی پور به هنگام گلزنی ایران در مقابل مراکش شاید نمادی برای جذابیت و پرفشار بودن کار در فضای ورزش باشد و به همین دلیل امروز ازلحاظ میانگین سنی خبرنگاران حاضر در حوزه ورزش معمولاً از همتایان خودشان در بقیه حوزه‌ها از سن و سال کمتر و البته انرژی میدانی بیشتری برخوردار هستند. ورزشی نویسانی که به خاطر نیاز مخاطب وظیفه‌ای سنگین بر دوششان قرار دارد فارغ از هر دست پشت پرده‌ای و به‌دوراز پول‌های میلیاردی موجود در این حوزه به دنبال برطرف کردن نیاز مخاطب خودشان هستند که امروز سلیقه‌های متفاوتی را در مجموعه خودش به همراه دارد. خبرنگاران ورزشی به‌عنوان یکی از مظلوم‌ترین اقشار فعال در عرصه رسانه که در اکثر مواقع توسط سازمان‌ها و نهادهای دولتی دیده نمی‌شوند سال‌هاست که دوشادوش ورزشکاران ایرانی پرچم مقدس ورزش کشورمان را بر روی دست بلند کرده‌اند تا از پله‌های موفقیت بالا بروند.
*خبرنگار ورزشی


خبرنگار پرسشگر یا پاسخگو؟

منصور گلناری
همه شرایط و شواهد حاکی از آن است که خبرنگار، وظیفه‌اش پرسشگری است و باید با درایت و پشت‌کار حرفه‌ای به‌عنوان «مطالبه گر» حقوق جامعه و کشور عمل کند. خبرنگار، وظیفه دارد برای روشنگری در جامعه و آشکار ساختن حقوق پنهان‌شده، تمام توان و تخصص خود را به کار بندد و شخصیتش میل پرسشگری و خواستن باشد کشف و انتشار حقایق از عهده خبرنگارانی برمی‌آید که علاوه بر تخصص، دارای تعهد و مسئولیت‌پذیری باشند خبرنگارانی می‌توانند کشف و اعلام حقایق را تا انتها دنبال کند که در تمام این مسير مراقب حفظ سلامت و صلابت حرفه‌ای خود باشند. شاید پرسشگری به نظر آسان بیاید و این‌گونه تصور کنیم که پرسشگری تنها نیاز به مواد، تخصص و تجربه حرفه‌ای دارد، اما وقتی در عمل قرار گیریم متوجه می‌شویم که در این راه پرمخاطره آفات و تهدیدهای گوناگونی نهفته است و هرکدام از این آفت‌ها به‌تنهایی می‌تواند در سلامت و تعهد حرفه‌ای خبرنگار، خدشه وارد کند. پرسیدن اگرچه نیاز به تجربه و تبحر دارد و اما پاسخ گرفتن آن‌هم پاسخ صریح و قانع‌کننده چندان هم آسان نیست. پرسشگری ذات حرفه خبرنگار است و زمانی این مسیر به مقصد مطلوب می‌رسد که پرسشگر همواره و در همه حال خود را پاسخگو بداند. پاسخگو در برابر وجدان در برابر افکار عامه، در برابر تاریخ و از همه مهمتر در برابر خالق. آنچه می‌گوییم، می‌پرسیم، می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم، اگرچه از پرسش، حاصل‌شده اما همه اینها روزی مورد بازخواست قرار می‌گیرد و این پرسیدن‌ها و نوشتن‌های امروز، خود تبدیل به سوا لاتی خواهد شد که روزی باید به آنها پاسخ دهیم اگرچه به‌ظاهر و به‌واقع، وظیفه ما پرسشگری است، اما در برابر همه آنچه می‌پرسیم و می‌نویسیم و حتی آنچه باید بنویسیم پاسخگو هستیم. در حرفه خبرنگاری هرکس با ذهنیتی خاص و اهدافی گوناگون وارد می‌شود، برخی به دنبال کسب‌وکارند، برخی در پی هيجان، جمعی دیگر را بادهای موسمی به این حرفه رانده و گروهی نیز دغدغه مندانه وارد گود شده‌اند، دغدغه روشنگری، دغدغه تحول و تغيير، دغدغه اصلاح و تغییر و شاید دغدغه همه موارد ذکرشده. هرکس با هر نیت و دغدغه‌ای که آمده باشد، اگر خود را در برابر بارگاه خداوند پاسخگو بداند راه را درست آمده و هم اوست که نگاهش به این حرفه، عاشقانه است و می‌تواند باوجود نیش‌های زر و زور و تزوير، شهد شیرین حقیقت و عدالت در کام انسانیت حق جو قرار دهد؛ اما در شرایط امروزی، جای این سؤال بالي است که چه عوامل و دلایلی باعث شده تا این وظیفه خطیر و سنگین به‌درستی ایفا نشود و چه شده تا این تیغ برنده جراحان زبردست که قرار است سرطان جهل را ریشه‌کن کند، گاه تبدیل به خنجری زهرآلود شده و قلب حقيقت را جریحه‌دار می‌کند؟ برای درمان اصولی باید ابتدا ریشه درد را شناخت تا بتوان نسخه‌ای شفابخش نوشت. پرداختن به علتها شاید خسته‌کننده و تکراری باشد اما چاره دیگری نیست، چراکه بزک معلول تنها آب در هاون کوبیدن است. بزک معلول یعنی کارت هدیه چند هزارتومانی یعنی سفره یک وعده‌غذا یعنی کارت بلیت اتوبوس یعنی تقدیر و تجلیل تنها در یک روز یعنی تخفیف‌های سبک همراه با منت‌های سنگین. پس مشکل کجاست؟ ریشه‌ها و علت‌ها چیست؟ مشکل، در صدور مجوز برای برخی مدیرمسئول‌های بی‌دغدغه است. ریشه موضوع در ورود بی‌ضابطه هر عابر پیاده به حرفه خبرنگاری است علت، در نگاه غیر متعهدانه و کاسب‌کارانه برخی قلم‌به‌دست‌هاست. ریشه در اصل آگهی در برابر خبر است. علت در تبدیل‌شدن اغلب کنفرانس های خبری به دورهمی های خبری است، اشکال در صنف سواد رسانه‌ای برخی از مسئولین و مدیران است عیب در صنف تخصص در برخی مدیران روابط عمومی است عیب در نگاه دولتی به تشکل‌های غیردولتی است و اشکال در این است که برخی از خبرنگاران نگاهمان به این حرفه شاغلانه است نه عاشقانه و اما به قول شاعر جملگی عیب بگفتي هنرش نیز بگو... آري حرفه ما سخت است و اما هیچ لذتی بالاتر از این نیست که نوک‌تیز قلم بتواند حصار سخت مشکلات را بشکافد. در حرفه خبرنگاری نمی‌شود همچون مرفهان بی‌درد زندگی کرد اما این فرصت برای خبرنگار مهیاست نه آینه‌ای باشد برای انعکاس زندگی دردمندان. همه ما باید با شناخت دقیق شرایط و استفاده از ظرفیت‌های موجود بتوانیم سهم خود را برای بهتر شدن حتی به‌اندازه یک‌قدم ادا کنیم: باید ضوابط سخت‌گیرانه‌تر برای ورود به این حرفه خطیر و بااهمیت قائل شويم باید قلم را تنها برای انجام‌وظیفه الهی انسانی به دست بگیریم - باید تلاش کنیم وامدار هیچ شخص و جناح و ارگانی نباشیم. باید همواره بر دانش و توانمندی فکری و تخصصی خود بیفزاییم. باید برای منافع مشترک از خواسته‌های شخصی گذر کنیم. - باید از - سوی مدیران و مسئولیت و جایگاه روابط عمومی در سازمان‌ها و ادارت جدی‌تر گرفته شود باید تشکل‌های صنفی را از مسیر رقابت بر ریل رفاقت ببریم؛ و در آخر برای فردای روشن‌تر، باید بخواهيم بهتر شویم. همه تغیرهای ماندگار و اصولی از درون آغاز می‌شود.
رئیس سابق خانه مطبوعات اصفهان


خبرنگاری مسوولیتی سخت و پرمراقبت

آرزو فلاح
خبرنگاران شاید از نادر اقشار جامعه باشند که هر چند همچون وکلا و اطباء، سوگندنامه کاری ندارند ولی قلم، قدم و زبان آنها هر روز بیانگر تعهد و مسوولیت آنها در قبال مردم است. اصحاب خبر و رسانه کسانی هستند که برای به دست آوردن حقایق و موشکافی مشکلات مردم جامعه در تمامی بخش ها و عرصه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ورزشی ورود می یابند و با هزاران مشغله و رنج به ادای وظیفه خود می پردازند. همان هایی که جزء تنها مشاغلی هستند که روز و شب و تعطیل و ... ندارند و باید در هر زمان و مکان و برای هر حادثه و رویداد بلافاصله حاضر شوند و به نحو احسن به مردم اطلاع رسانی کننند. چه بسیار خبرنگارانی که در دوران هشت سال دفاع مقدس و پس از آن در صحنه ماموریت ها و برگزاری مراسم های مختلف جان خود را فدای ملت و وطن کرده اند تا این حرفه مقدس را گرامی بدارند. در کنار تمام سختی ها، مشغله ها و از جان گذشتگی های خبرنگاران ، گاهی برخوردهای نابجا و غیرمسوولانه برخی افراد به ویژه در سطح ادارات و دستگاه ها نیز ، مشکلات و فشارهای صاحبان قلم و خبر را دو چندان می کند. آری زندگی خبرنگاران داستان هزار و یک شب است و هر شبانه روز آن بسیار متفاوت از قبل است زیرا سراسر همراه با هیجان و استرس است. در این میان با توجه به کاستی ها و‌کمبودهایی که این قشر به نسبت حرفه ای فاقد از زمان و وقت دارد باز هم همان عنصر عشق و علاقه است که به ارزشها و ارکان خبری او فرصت چیدن و تکمیل یک مطلب در خور و نیاز جامعه را می دهد.
خبرنگار خبرگزاری ایرنا

باید ارزش های خبرنگاری را احیا کرد

مجتبی نیک اقبال
خبرنگارها عموماً انسان‌های شجاعی هستند؛ انسان‌هایی که با حداقل حقوق، موقعیت و زندگی شخصی خود را به خطر می‌اندازند و سپر بلای جامعه می‌شوند. همین زاینده‌رود خودمان را در نظر بگیرید که چقدر خبرنگاران اصفهانی تلاش کردند تا دوباره جاری شود و مردم از افسردگی و کاسبان چهارباغ از رکود دربیایند. در پیدا و پنهان، خبرنگاران بابت پیگیری مسئله زاینده‌رود چه ناسزاها نشنیدند و چه تهدیدها که نشدند. خبرنگار کم‌تر از سرباز وطن نیست؛ اما هرگز کارت معافیت یا پایان خدمت دریافت نمی‌کند. اگر باورتان نمی‌شود به موهای سپید پیشکسوتان این عرصه نگاه کنید که چگونه با تمام مشکلات معیشتی همچنان به کار خود ادامه می‌دهند و همچنان با هیجان، سوژه‌های خبری را دنبال می‌کنند؛ در اصفهان از این مردان بزرگ رسانه کم نداریم. بااین‌حال، برخی‌ها انتقادهای بعضاً تندی از خبرنگاران اصفهانی دارند. می‌گویند خبرنگاران از درد واقعی مردم خبر ندارند و از اوضاع‌واحوال جامعه نمی‌نویسند. شاید تا حدودی حق با آن‌ها است که چنین انتقادهایی را مطرح می‌کنند؛ اما باید سوی دیگر ماجرا را هم نگاه کرد که یک خبرنگار چقدر از رسانه‌اش حقوق می‌گیرد و با چه دشواری‌هایی روبه‌رو است. برخلاف تصور مردم که خبرنگاران را قشر پردرآمد جامعه می‌دانند، باید گفت این سربازان وطن گاهی اوقات حتی نانی برای خوردن ندارند. آن‌ها هم تحت تأثیر اقتصاد نابسامان کشور قرار دارند و مانند دیگر شهروندان طی 16 ماه گذشته حداقل دو-سوم قدرت خرید خود را ازدست‌داده‌اند. خبرنگاری را می‌شناسم که سه ماه به خاطر نداشتن کفش مناسب از تحریریه رسانه‌اش تکان نخورد و آنقدر عزت‌نفس داشت که حاضر نشد مبلغی را از من حتی قرض بگیرد. خبرنگاران اصفهانی از داشتن یک تشکل قدرتمند که بتواند از حقوقشان در جبهه‌های مختلف دفاع کند، محروم‌اند؛ اما آن‌ها از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا امتداد زبان و صدای مردم باشند و کاستی‌ها را به گوش مسئولان برسانند. اینکه موفق بوده‌اند تحولی را رقم بزنند یا نه، به نظر من اهمیتی ندارد. آن‌ها تلاششان را می‌کنند و اگر هم شکست بخورند، به قول گزارشگران ورزشی «چیزی از ارزش‌های بچه‌ها کم نمی‌کند». فکر می‌کنم درد دل و تمجید کافی است. می‌خواهم کمی هم از «برخی خبرنگاران» شاغل در اصفهان که اتفاقاً دوستان خوب من هستند، انتقاد کنم؛ البته جنس انتقاد من کمی فرق دارد و شاید به بعضی‌ها بربخورد! ولی اشکالی ندارد، گاهی یک تلنگر موجب تحولی مثبت می‌شود. بگذارید ازاینجا آغاز کنم: به‌تازگی خبری را روی خروجی سایت انصاف نیوز دیدم که در آن نوشته‌شده بود اعضای تحریریه‌ این سایت خبری تصمیم گرفته‌اند «تا در نشست‌های خبری و مراسم‌ نهادهای مختلف ازجمله روز خبرنگار هیچ‌گونه هدیه‌ای را نپذیرند.» چه خوب است سایر رسانه‌ها از این اقدام مؤثر پیروی و ارزش‌های خبرنگاری و اصول حرفه‌ای این رشته را احیا کنند. از بزرگان رسانه در اصفهان انتظار می‌رود کوچک‌ترها را دور خود جمع کنند و بگویند دخترم! پسرم! می‌دانم حقوقت کفاف مخارج را نمی‌دهد ولی این کارت هدیه 50، 100 و 200 هزارتومانی که از فلان روابط عمومی دریافت می‌کنی، عزت‌نفس تو را زیر سؤال می‌برد و ناخودآگاه قلمت آن‌طور که باید نمی‌چرخد. نمی‌خواهم جانماز آب بکشم؛ خود من هم وقتی در رسانه‌های اصفهان فعال‌تر بودم از این هدیه‌های دل‌چسب زیاد گرفتم و حالا پشیمانم! خبرنگاران باید به‌گونه‌ای با نهادها، سازمان‌ها و ادارات دولتی تعامل کنند که مدیران روابط عمومی آن‌ها گمان نکنند با یک کارت هدیه می‌توانند ساختار خبر یا گزارش را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به سود خود دست‌کاری کنند. بله! می‌توان هدیه نگرفت و به حرف روابط عمومی‌ها گوش نکرد. خبرنگار باید حرفه خود را بشناسد و طوری رفتار کند که وقتی یک مدیر روابط عمومی او را می‌بیند، به‌جای لبخند زدن، خودش را جمع‌وجور کند و بگوید «دوباره سروکله این خبرنگار سمجِ پیدا شد». دوستان «خبرنگارِ» من که در رسانه‌های اصفهان تلاش می‌کنید! یادتان باشد شما بازاریاب نیستید. شما مسئول دریافت آگهی و رپورتاژ نیستید. هرگز برای طرف قرارداد رسانه خود، صورت‌حساب نبرید. این وظیفه بخش بازرگانی رسانه است که پیگیر جذب آگهی باشد؛ بنابراین برای خبرنگاران کسر شأن است که در پایان نشست‌های خبری دور مدیران روابط عمومی حلقه بزنند و از او طلب آگهی و رپورتاژ کنند. اما با همه این کاستی‌ها و انتقادها، اصفهان در بین استان‌های کشور حرف‌های زیادی در عرصه ارتباطات و رسانه برای گفتن دارد، چون خبرنگاران آگاه و باهوش زیاد دارد؛ اما من خودم را عضو کوچکی از خانواده رسانه اصفهان می‌دانم که زمانی به این نتیجه رسید «خیلی نمی‌داند» و برای همین قلم را زمین گذاشت و به سمت مطالعه رفت تا اگر روزی دوباره دست‌به‌قلم شد مسئولانه، آگاهانه و خلاقانه بنویسد. امیدوارم صحبت از واقعیت‌ها کسی را نرنجاند و در پایان 17 مرداد را به همه شما سربازان بی سنگر تبریک می‌گویم.
خبرنگار آزاد


سایه پایتخت بر سر هنر و رسانه اصفهان

سعید امامی ابرقویی*: مدیریت ارشد اصفهان آینده خود را در پایتخت می‌بیند و این امر سبب شده‌اندیشه برتری پایتخت بر هنر و رسانه اصفهان سایه افکند. روز خبرنگار که نزدیک می‌شود بغض گلوی خبرنگاران را می‌فشارد، هجمه‌ای از نگرانی‌ها آسمان اندیشه قلم‌به‌دستان را درمی‌نوردد و این اندوه‌ها یک‌بهک در خنده مسئولان آماده به تقدیر کم‌رنگ می‌شود و تا مردادماه سال آینده کم‌وبیش به یادمان می‌آید؛ اما آنچه روزنامه‌نگاران دور از پایتخت را می‌آزارد و جریان خبر مرکز-پیرامون است که سایه قدرت پایتخت را به‌عنوان مرکز بر سر دیگر شهرها و استان‌های کشور به‌عنوان پیرامون می‌گسترد. سؤال اینجاست که عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی برای اصفهان تنها یک صفت تشریفاتی است؟! شهری که قلم‌به‌دستانش شهره آفاق هستند و اندیشه‌ورزانش در طول تاریخ رقم زنان تصمیمات بزرگ بوده‌اند باید امروز خبرنگارانش زیر پای پایتخت سیاسی کشور له‌شده و نادیده گرفته شوند؟! نتیجه جریان خبر مرکز پیرامون را خبرنگاران به‌خوبی درک نموده‌اند، از تائید خبر در مراکز و تصمیم‌گیری کلان برای آینده رسانه‌ها گرفته تا پایمال شدن حق بیمه و کاهش حق التحریر و تحقیر به‌عنوان نیروی غیرحرفه‌ای، نشان از آن دارد که نمی‌توان تقدیر خوشی برای یک دهه آینده اصفهان متصور شد. اگر خبرنگاران را اهل‌قلم بدانیم و از میرزا بنویسان مجزایشان کنیم، ریشهابی این پدیده امکان‌پذیر است، چه‌بسا آنچه قرار است غالب باشد اندیشه است و جز آن نیست که باید سایه سیاست مدیران پایتخت‌نشین بر سر استان‌ها و شهرستان‌های دیگر کشور باشد تا قدرت بالانشینان بانفوذ کلامشان پیوند داده شود و این تقدیر هنرمندان و اصحاب رسانه هر گروه صاحب اندیشه است که پایتخت را برای زندگی انتخاب نکرده‌اند. اصفهان نیز در دام افتاده تصمیمات مدیرانی است که آینده خود را در پایتخت جستجو می‌کنند، هنگامی‌که مدیریت ارشد آینده‌ای برای خود در دیار نصف جهان تصور نمی‌کند، صلاح کار خود را در رضایت مدیران و بانفوذان پایتخت می‌بیند، آن می‌شود که حتی همایش‌های بین‌المللی که در اصفهان برگزار می‌شود به آسایشگاهی برای غیر اصفهانی‌ها بدل شده و به نام اصفهان و به کام دیگران طی شده و آنچه برای اصحاب رسانه پایتخت صنایع‌دستی جهان به یادگار می‌ماند آب در هاون کوبیدن است که بیشترش خواهش و تمنای پایتخت‌نشینان است برای پوشش اخبار اصفهان. آنچه امروز به‌عنوان تسلط پایتخت بر پایتخت فرهنگ و تمدن از آن یاد می‌شود در مردادماه بیشتر قلب قلم‌به‌دستان را می‌آزارد، خنده دوستانه‌ای است که با شاخه‌های گل تقدیم می‌شود و دیدگاه ارباب‌ورعیتی و دست تفقدی است که مسئولانه بر سر مظلوم خبرنگاری کشیده می‌شود که ناچار به کرنش در برابر کسانی است که در روال حقیقی جریان آزادی مطبوعات باید از ترس قلم خبرنگار راه راست‌پیشه کنند و صلاح ملک بر صلاح خویش پسند کنند. روزگار تنگ خبرنگاران اصفهانی درخور شأن و جایگاهی که می‌تواند مرکز توجه جهان در عرصه صنایع‌دستی، ادبیات باشد نیست و این ظرفیت بالایی که با تلاش بسیار دلسوزانه برخی مدیران و به مدد پیشینه اصفهان به وجود آمده و سبب شده چشم توجه جهان را به‌عنوان پایتخت فرهنگی و هنری به اصفهان دوخته شود قطعاً برای پایتخت‌نشینانی که سود خود را در اعمال‌نفوذ بر اصفهان می‌دانند دارای ارزش نخواهد بود. دغدغه قلم‌به‌دستان آنها را پیر می‌کند و بی‌توجهی مسئولان‌ همین‌که موضوعی عادی تصور باشد خود معضلی قلمداد می‌شود که با رسالت خبرنگاران تضاد دارد و این روزها که همه کشور در کنار تجلیل‌ها خود مطالبه گر مطالبه گری رسانه‌ها هستند بیشتر هر خبرنگار روشندلی را می‌آزارد و تنها به این امید روزهای تلخ طی می‌شود که می‌دانیم آنچه می‌دانیم را می‌دانند و آنچه می‌گویند را می‌فهمند و هیچ‌کس انتظار تغییر چیزی را نداشته و ندارد و از شهریورماه روز از نو و روزی از نو.
*خبرنگار آزاد و فعال رسانه‌ای

به مناسبت روز خبرنگار و بررسی برخی از دغدغه های خبرنگاران از جمله معیشت، امنیت شغلی و بیمه میز گردی در دفتر روزنامه اصفهان امروز با حضور برخی از خبرنگاران پیشکسوت و جوان رسانه های اصفهان برگزار شد .
ارسال نظر