مرگ دلخراش 'مهرداد سپهری' جوان مشهدی و چند سوال
فیلم مهرداد سپهری جوان مشهدی در حالی که پلیس به صورتش اسپری فلفل میزند و شوکر برقی را به بدنش وصل میکند، فاجعهای دردناک بود. کسانی که فیلم را دیدند، با خود گفتند که سیستم چه قدرت بیپایانی به یک مامور ساده داده که او به خود جرات میدهد با فردی که بازداشت شده و به ستون بسته شده و توانایی فرار هم ندارد، چنین برخوردی کند؟
به گزارش رویداد۲۴، عصر روز گذشته فیلمی بسیار دردناک منتشر شد که جوان مشهدی به نام مهرداد سپهری توسط پلیس دستگیر شده است. در این فیلم تلخ جوان مشهدی صحبت میکند و پلیس به زعم خود برای تادیب او از اسپری فلفل استفاده میکند و آن را به صورت جوان میزند و جایی که میبیند اسپری افاقه نمیکند، در حالیکه مهرداد سپهری را به ستون برق بسته، به صورت متوالی به بدن او شوکر برقی میزند. نکته دردناکتر اینکه مردمی که تماشاچی ماجرا هستند، زمانی که پلیس از اسپری یا شوکر استفاده میکند، بلندتر میخندند. گویا این خشونت است که در خندههای هیستریک بازتولید میشود.
آنگونه که منابع محلی از مشهد خبر دادهاند حجم ضرب و جرح بر بدن مهرداد سپهری در حدی بوده که بدن نیمه جان او را سوار ماشین پلیس میکنند و او در راه جان باخته است.
پس از این فیلم، فیلمی دیگری از سردخانه منتشر شد که نشان میداد جای شوکر و ضربات مختلف روی بدن مهرداد سپهری وجود داشته است.
انتشار این فیلم موجی از انزجار مردمی به خاطر برخورد غیرقانونی با فرد بازداشت شده را ایجاد کرد. دادستانی مشهد به سرعت به ماجرا ورود کرد و در توضیحی اعلام کرد پروندهای درباره مرگ جوان مشهدی در جریان دستگیری توسط ماموران در دادسرای نظامی تشکیل شده و خانواده متوفی نیز شکایت خود را به این دادسرا اعلام کردهاند.
معاون دادستان نظامی خراسان رضوی همچنین برای بررسی بیشتر ماجرا دستور نمونهبرداری از ریه و بررسی تأثیر اسپری بر مرگ متوفی را صادر کرد تا مشخص شود که دلیل مرگ اسپری فلفل بوده یا خیر، زیرا نزدیکان سپهری مدعی شدهاند که او در اثر خفگی ناشی از گاز فلفل در خودروی پلیس جان باخته است.
واکنشها به مرگ مهرداد سپهری جوان مشهدی
از لحظه انتشار این فیلم، عمده کاربران شبکههای اجتماعی درباره همین موضوع صحبت میکنند و خشونت بیش از حد نسبت به فرد بازداشتی را تقبیح میکنند. البته کسانی هم بودند که ماجرا را بسیار عادی جلوه دادهاند؛ از جمله «آسید» کاربر اصولگرای توییتر که نوشت: «اتفاقی که در مشهد افتاده و با چاشنی خیانت بیبیسی رسانهای شده، موضوع خیلی پیچیدهای نیست. یک معتاد به جرمی مشخص دستگیر شده و با خطای مامور انتظامی از دنیا رفته است. پرونده قضایی هم برای مامور مذکور تشکیل شده و در سیر رسیدگی است. اسیر جوسازی و شانتاژ ضد انقلاب نشویم.»
یکی از کاربران نیز در پاسخ به توییت «آسید» نوشت: اولا: یک معتاد نه، یک انسان. دوما: به جرم مشخص؟ مگر دادگاهی شده بود؟ سوما: از دنیا نرفت، کشته شد. چهارما: اشتباه نبود، جنایت بود.
برخی از دیگر از همفکران کاربر «آسید»، با ادبیاتی مشابه درباره این حادثه تلخ مطالبی منتشر کردند و تلویحا درخواست داشتند چنین مسائلی بزرگ نشود و در همین حد بماند و تمام شود زیرا صحبت کردن درباره آن، بازی در زمین ضد انقلاب است. ظاهرا از دید آنها هر کس درباره این موضوعات و موارد مشابه صحبت کنند، ضد انقلاب هستند و اسیر شانتاژ شدهاند.
اگرچه تعدادی از کاربران اصولگرا از همین ادبیات استفاده میکردند اما بخش عمده آنها به همراه مردم منتقد ماجرا بودند و چنین اتفاقی را خشونتی غیر قابل جبران توصیف کردند و این سوال را داشتند که سیستم حاکم چه قدرت بیپایانی به یک مامور ساده داده که او به خود جرات میدهد که در مقابل چشم دهها شاهد با فردی که بازداشت شده و به ستون بسته شده و توانایی فرار هم ندارد، چنین برخوردی کند و خیالش راحت باشد؟
صداوسیما بارها تصویر جرج فلوید در آمریکا را نشان داد اما این بار نیز نسبت به موضوع سیاست سکوت را در پیش گرفت و به ماجرا ورود نکرد و در جای خالی نقد و تقبیح این عمل توسط رسانههای داخلی، تمام پوشش ماجرا و انتشار فیلمهای بعدی در رسانههای خارج کشور بود و ظاهرا کسانی که فیلمی از این واقعه دردناک داشتند، با خود تصور میکردند رسانههای داخلی یا این فیلم را منتشر نمیکنند یا اجازه انتشار آن را ندارند.
تا کنون به جز دادستان خراسان رضوی که توضیحی کلی درباره این خشونت داده، هیچ نهادی توضیحی دیگری به افکار عمومی نداده و طبیعی است افکار عمومی، خلاء این پاسخگویی را با آنچه میخواهند پر کنند و حتی اگر در گزارش نهایی و واقعی بدون دستکاری مشخص شود مثلا علت مرگ ربطی به رفتار مامور نداشته، کسی باور نمیکند یا دستکم تعدادی کمی باور میکنند. طبیعی است آن چیزی که افکار عمومی به آن فکر میکند، چندان برای نیروی انتظامی و حتی حاکمیت خوشایند نیست.
برای آنکه بدانیم افکار عمومی چه گفته، بخشی از توییتها را با هم بخوانیم. یکی از کاربران به ماجرای بهاره چشم براه دختر آبادانی و اعترافات او علیه خودش اشاره کرده و نوشته: «اگر دیدید حانواده مهرداد سپهری را نشاندند مقابل دوربین تا بگویند او دیوانه بود، قرصهای روانگردان مصرف میکرد و به همین دلیل خودش را کوبید به شوکر و صورتش را برد جلوی اسری فلفل تا بمیرد و پیش از مرگش گفته بود از پلیس شاکی نیست و رسانههای ضد انقلاب حق دخالت ندارند، تعجب نکنید.»
کاربران دیگری با ادبیاتی تندتری به ماجرای مازیار ابراهیمی اشاره کردند و نوشتند وقتی یک مامور جلوی چشم همه تا سر حد مرگ، یک فرد را آزار میدهد، برای اعتراف گرفتن چه میکند؟
یکی از کاربران مهرداد سپهری را با جرج فلوید مقایسه کرد و نوشت: «جرج فلوید حاصل ظلم سیستماتیک است اماوقتی کار به دختر آبادانی و مهرداد سپهری میرسد، ماجرا میشود خطای ساده یک مامور.»
دیگری این سوال را مطرح کرد که «معتاد بود، قبول. فحاشی میکرد قبول. اما چرا پلیسی که باید حافظ جان و مال مردم باشد، باعث جان باختن او شده است.» کاربران دیگری به مردمی اشاره کردهاند که هنگام شوکر زدن پلیس میخندند. آنها نوشتهاند چرا باید در چنین لحظهای بخندیم؟ چرا چنین اتفاق دردناکی برایمان عادی شده است؟
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، بخشی از مردم در ذهنشان چنین تصویرسازیهایی میکنند. عقلانیترین و البته انسانیترین کار این بود که فرمانده نیروی انتظامی در نخستین لحظه به خاطر چنین اتفاقی عذرخواهی کند و به مردم اطمینان دهد این اتفاق یک استثناء بوده تا مردم عملکرد یک مامور خاطی را به پای نیروی انتظامی ننویسند و تاکید کند که اجازه نخواهد داد چنین حوادث دردناکی تکرار شود. چنین تصمیمی آنهم در هفته نیروی انتظامی باید اتخاذ میشد اما مثل همیشه چنین اتفاقی نیفتاد تا انتقادها همچنان افزایش یابد.
اتفاق جان باختن مهرداد سپهری بسیار دردناک است و از حافظه تاریخی ایرانیها پاک نخواهد شد، حقیقت آن است که اگر قاتل ستار بهشتی خیلی راحت آزاد نمیشد، یا با قاضی مرتضوی به خاطر جنایات کهریزک بسیار سختگیرانهتر برخورد میشد، اگر در تمام موارد مشابه حاکمیت قانون به صورت کامل و غیرگزینشی اجرا میشد، اگر مامور نظامی به این موضوع فکر میکرد که به خاطر چرخاندن خلافکاران در ملاء عام و کتک زدن آنها برای آنکه بگویند «غلط کردم»، مجازات خواهند شد، امروز با مهرداد سپهری چنین برخوردی نمیشد و به خاطر یک دستگیری جزیی جان نمیباخت و هنوز زنده بود.
مسئولان تصمیمگیر در ایران معمولا حاشیه را بر اصل ترجیح دادهاند؛ کما آنکه در ماجرای تلخ مهرداد سپهری از خیانت بیبیسی سخن میگویند یا در ماجرای دختر آبادانی، در به در دنبال فیلمبردار حادثه بودند. حقیقت آن است که تفاوتی نمیکند این فیلم در خبرگزاری فارس یا سایت رویداد۲۴ یا رجانیوز یا بیبیسی منتشر شده است؛ آنچه اکنون اصل ماجراست، این است که نیروهای انتظامی و نهادهای امنیتی با اقتدار در برخورد با چنین حوادثی، این اطمینان را به افکار عمومی بدهند که نیروی انتظامی اجازه نخواهد چنین فجایعی تکرار شود. این نکته کلیدی ماجراست و مسئولان باید روی آن تمرکز کنند، اگرنه تاکید بر بیبیسی فایدهای ندارد و در عصر رسانه و ارتباطات، اگر بیبیسی منتشر نمیکرد، رسانهای دیگر منتشر میکرد. اصلا فرض کنیم فیلم در یک پیج گمنام منتشر شده، مگر فرقی در فاجعه ایجاد میشود؟
سوالی که مسئولان باید از خود بپرسند، این است که درست یک هفته پس از ابلاغ سند امنیت قضایی توسط رییس قوه قضاییه، فاجعه مرگ مهرداد سپهری چقدر مردم را به نظام و به آینده امیدوار میکند؟