برای بهرنگ کوفگر؛ او که ساز زندگی کوک میکند
دوشنبه 20 مهر 1394/ ویژه نامه شهر امروز/ روزنامه اصفهان امروز«بهرنگ کوفگر» حدود 12 سال است برای کودکان شیمیدرمانی ساز مینوازد و آموزش میدهد و نیرو میبخشد و امید میپرورد.
اصفهان امروز-لیلا شهبازیان: استاد سازها را کوک میکند. «گلچین» سهتار مینوازد، «صبا» پیانو، «نازنین» گیتار، «احسان» سنتور و «حسین» تار تا «خانه تاریخی جواهری» در این عصر خنک پاییزی میزبان اجرای دیگری از «گروه موسیقی پیام» باشد، گروهی که اعضای هنرمند آن، کودکان و نوجوانانیاند که ساز و موسیقی از همان روزهای شیمیدرمانی همدم و رفیقشان شد و هر لحظه بر امید و انگیزهشان افزود تا هنرمندانه با بیماری بجنگند. حالا مدتهاست که آنها، مردم را در برنامهها و کنسرتهایشان میهمان لذت شنیدن و تماشای هنرشان میکنند، و اینها همه حاصل سالها تلاش و همت صادقانه و بی ادعای «بهرنگ کوفگر» است که بچهها عاشقانه استاد صدایش میکنند و رد دوست داشتن او در نگاه تکتکشان پیداست.
12 سال میشود که هنر - درمانی به یکی از فعالیتهای «کوفگر» تبدیل شده و او بخش زیادی از وقت و توانش را با وجود همه دشواریها، بدون هیچ چشمداشت مالی، اختصاص داده به نواختن موسیقی و آموزش آن به کودکان و نوجوانان شیمیدرمانی، مبتلا به ایدز، روشندل، آسیبدیده نخاعی، کودکان کار و زندانیان زیر 18 سال.
هنر،خیرخواهی و شهروندیبسیاری از بچههای «گروه موسیقی پیام» را «کوفگر» از سال 88 که به درمانگاه امام رضا (ع) و بیمارستان الزهرا میرود، میشناسد. آنها روزهای دشوار شیمیدرمانی را میگذراندند و استاد برایشان ساز میزد تا اینکه به فکر افتاد که به آنها موسیقی نیز آموزش دهد. این هنرمند میگوید «در این سال ها خیلی چیزها دیدهام و خاطرات تلخوشیرین زیادی را تجربه کردهام. بعضی از بچهها فوت کردند اما وقتی پیش رفت و بیشتر شدن انگیزه و امید را در آنها میبینم، خیلی خوشحال میشوم، به لطف خدا خیلی موفق بودهایم و بچههایی که با آنها موسیقی کار کردهایم به نسبت آنهایی که موسیقی کارنکردهاند از نظر روحیه و انگیزه خیلی بهترند .»
کوفگر که زندگیاش را در این سالها وقف نواختن و آموزش موسیقی به کودکانی کرده که بیماری یا آسیبهای اجتماعی، آنها را از چرخه زندگی طبیعی خارج کرده درباره هدفش از «هنر - درمانی» و انتخاب این مسیر میگوید: «بیش از هر چیز هدفم این است که این بچهها را به خودباوری برسانم. وقتیکه آنها ساز میزنند و کنسرت میگذرانند تا حالا حدود 5 تا 6 بار این بچهها در اصفهان کنسرت برگزار کردهاند - نمیدانید روی صحنه چه حالی دارند آنها خودشان این کنسرت را اجرا کردهاند، نهتنها این بچهها بلکه هر انسانی احتیاج به دیدهشدن دارد .»
احیای روحیه بچهها را کوفگر «معجزه موسیقی» مینامد و می گوید: «بچههایی که حالا دارند ساز کار میکنند، عالمشان چیز دیگری است، با هم دوست شدهاند و من برایشان گروه تشکیل دادهام، باهم موسیقی کار میکنند و تا حالا چندین بار کنسرت برگزار کردهاند. یکی از هدفهای دیگرم از این کار این است که بگویم به این کودکان کمک کنیم نه ترحم یعنی مردم وقتیکه این بچهها کنسرت برگزار میکنند، بلیت بخرند تا هزینهاش اختصاص داده شود به خودشان تا آنها بدانند که کارشان بیارج نیست. مردم با بلیت خریدن احترام میگذارند به این کودکان، این احترام بهخاطر بیماری آنها نیست بلکه به این خاطر است که آنها با وجود بیماری این کار را انجام دادهاند .»
کوفگر قصد دارد اجرای کنسرت توسط این کودکان و نوجوانان هنرمند را در قالب «گروه موسیقی پیام» گسترش دهد تا آنها که تاکنون تنها در دو شهر اصفهان و کاشان کنسرت برگزار کردهاند به دیگر شهرهای کشور نیز بروند و حتی در خارج از کشور برنامه اجرا کنند. اما مشکلات، دشواریها و همراهی نکردنها برای عملی شدن این خواسته کم نیست. این هنرمند میگوید «ما یک سالن خوب میخواهیم که بابت آن هزینهای از ما دریافت نکنند، حالا با همکاری شهرداری یا اداره فرهنگ و ارشاد یا هرجای دیگری، سالنی که بشود هر دو یا سه ماه در آن کنسرت برگزار کنیم، بدون آن مشکلات و دشواریهایی که مجوز گرفتن برای اجرای کنسرت وجود دارد. بیایند بچههای ما و کارشان را ببینند و ما را در رسیدن به این هدف همراهی کنند.»
علم تاثیر هنر را در درمان بیماریها اثبات کرده و هنر - درمانی شیوهای رایج در دنیاست، سند محکم و معتبر آن هم، حال خوش «نازنین» است و لبخندهای «گلچین» ، «حسین». «صبا» و «احسان» که ساز، این رفیق روزها و شبهای شیمی - درمانی، حالا تمام دنیایشان شده، آنقدر که «احسان» برای آمدن چهارشنبه و رفتن به کلاس موسیقی «استاد» لحظهشماری میکند، و «گلچین» که حالا دانشجوی سال دوم عمران است و از شهرکرد میآید، همه فکر و ذهنش تنظیم وقتش برای رسیدن به کلاس است. «نازنین» هم که گیتارش، رفیق ساعتهای خوش و ناخوشش شده گواینکه «کوفگر» فروتنانه همه اینها را معجزه موسیقی میداند، اما کیست که اینهمه شور زندگی، امید به فردا و عشق به موسیقی را در این کودکان نوجوانان که سختیها و دردها کشیدهاند را ببیند و نقش پررنگ این مرد را در آفرینش این معجزه انکار کند، مردی که رازش در شادی بخشیدن و نشاندن لبخند بر لبان کودکان بیمار و آسیبدیده و سرشار از امید و انگیزه کردن آنها و خانوادههایشان را میتوان در این حرفهایشان پیدا کرد: «ارتباط برقرارکردن با کسی که بیماری خاصی دارد فقط این نیست که شما سازبلد باشید و تئاتر و نقاشی، اول باید او را درک کنید و این خیلی مهم است. خیلیها میآیند و میگویند که ما دل کارکردن با این بچهها را نداریم. این حرف اشتباه است من همیشه اعتقاد داشتهام که نباید گفت چرا این اتفاق افتاده، باید گفت الان که این اتفاق افتاده باید چه کرد. باید به این بچهها نشان بدهیم که دوستشان داریم، نباید فقط به یکی دو بار رفتن به بیمارستان، آسایشگاه معلولان، زندان و ... اکتفا کرد، این کار ادامهدار باشد.»