ماجرای مسترتیستر و رکورد عجیب «امیر تتلو» در اینستاگرام چیست؟
در هفته های اخیر ماجرای حمید سپید که در فضای مجازی به مستر تیستر معروف است و همچنین شکست رکورد کامنت توسط امیر تتلو خواننده غیرمجاز ایرانی واکنش های زیادی را دنبال به داشت .
روزنامه شهروند: همه به خط. آماده؟ حمله.
شبکههای مجازی تبدیل به مقر فرماندهی شدهاند؛ آنها حرف میزنند، خط میدهند، تبلیغ میکنند، پیشنهاد میدهند، محروم میکنند، تنبیه میکنند و دستور میدهند! لشکری دارند که گوش به فرمانشان است، آدمهایی که منتظر دستورات اند. از کجا چه بخرند، چه فعالیتی کنند، به کجا کمک مالی کنند، چه لوازم آرایشی و از کدام برند بخرند، بچههایشان را چطور تربیت کنند؟ رستوران و کافه کجا بروند؟ چه کنند؟ چطور زندگی کنند؟ چطور ازدواج کنند و….
شبکههای اجتماعی در ایران پر است از بلاگرهای معروف که خط زندگی مردم را تعیین و هدایتشان میکنند و در آخر از آنها میخواهند در مسیر اهدافشان حرکت کنند؛ بخشی از این فعالیتهای مجازی، حرکت در مسیر فعالیتهای انساندوستانه، خیرخواهانه، کمک به بیماران و فعالیتهای محیط زیستی است و به نظر میآید برای افزایش آگاهی و اطلاعات مردم و رشد شخصیت اجتماعی و فرهنگیشان انجام میشود، اما بخشی دیگر مربوط است به فعالیتهایی بهعنوان مدیران یکی از کانالها یا صفحههای مجازی که دنبال کنندههایشان را جهتدار به سمت فعالیتهای سودجویانه سوق میدهند و در این زمان است که ماجرای دیگری پیش میآید.
مستر تیستر با ۷۰۸هزار دنبالکننده یکی از همین فرماندهان مجازی است که تعداد دنبال کنندههایش به او قدرت مجازی داده است. ماجرا از انتشار عکسهای یادگاریاش با یک شتر زنده و بعد با سر بریده شده آن شتر شروع شد که ظاهرا تبدیل به یک وعده غذایی شده بود. بعد از آن یک کاریکاتوریست گیاهخوار که صفحه اینستاگرامیاش پر از طرحهایی در حمایت از حقوق حیوانات است، کاریکاتور مستر را کشید: سر بریده مستر روی بشقاب و بشقاب در دست شتر.
این آغاز ماجرایی خشن بود؛ با انتشار این کاریکاتور، مستر تیستر معترض شد، به کاریکاتوریست که از قضا زن هم بود، پیام شخصی داد و کار به فحاشی، استفاده از الفاظ رکیک و توهین و تهدید رسید. یک روز بعد، درگیری فراتر از اینها رفت و از برخورد با آن کاریکاتوریست به فعالان محیط زیست و حیوانات و درنهایت فعالان حوزه زنان کشیده شد؛ آنها حالا به این معترضند که چرا مستر در برخورد با زن کاریکاتوریست از توهینهای جنسیتی استفاده کرده و شنیدههای مجازی نشان میدهد، عدهای در حال تنظیم شکایت از او هستند.
مستر تیستر حالا معترضان را با ۷۰۰هزار دنبالکنندهاش تهدید میکند، کسانی که او به آنها اگر دستور دهد، سراغشان میآیند و صفحهشان را بهاصطلاح «ریپورت» میکنند. تعدادی از دنبالکنندههای او هم در چند روز گذشته، به دستور اش، سر تعظیم فرود آوردهاند.
تتلو
«تتلو» یا همان « امیرحسین مقصودلو »، خواننده پرحاشیه ایرانی، نمونه دیگری است؛ صفحه او که چندی پیش با چهارمیلیون دنبالکننده، به دلیل فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک علیه زنان، از سوی اینستاگرام از دسترس خارج شد و حالا در صفحه جدیدی با یکمیلیون و ۸۰۰هزار دنبالکننده، فعالیت میکند، دو روز پیش، انتشار آهنگ جدیدش را مشروط به جمعشدن هفتمیلیون کامنت کرد.
«تتلو» یا همان «امیرحسین مقصودلو»، خواننده پرحاشیه ایرانی، نمونه دیگری است؛ صفحه او که چندی پیش با چهارمیلیون دنبالکننده، به دلیل فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک علیه زنان، از سوی اینستاگرام از دسترس خارج شد و حالا در صفحه جدیدی با یکمیلیون و ۸۰۰هزار دنبالکننده، فعالیت میکند، دو روز پیش، انتشار آهنگ جدیدش را مشروط به جمعشدن هفتمیلیون کامنت کرد.
هواداران تا روز بعد، ۹ میلیون کامنت برایش گذاشتند (اتفاقی که به نظر میرسد رکورد تعداد کامنت در اینستاگرام را شکسته است)، اما چون در مدت تعیینشده این اتفاق نیفتاده بود، تتلو آنها را جریمه کرد و گفت که باید تعداد کامنتها را به ۱۶میلیون برسانند و آنها هم پیروی کردند! مرد جوانی که برای دنبالکنندههایش شرط گذاشت که اگر به تعداد خاصی در «لایو» اینستاگرامی او شرکت کنند، با همسرش آشتی میکند، یکی دیگر از نمونههاست.
کم نیستند بلاگرهای پرطرفداری که این روزها بهویژه در اینستاگرام یکهتازی میکنند؛ آنها ارتششان را به بخشهای مختلفی سوق میدهند، از آنها میخواهند تا در فلان صفحه از آنها حمایت کنند، لایک و نظر بدهند، محصولات معرفیشده را بخرند و درنهایت بازتابها را با افتخار منتشر میکنند.
حالا آنها که به جامعهشناسی علاقهمندند و به فضای مجازی، وقت حرف زدن درباره آنچه این روزها در شبکههای اجتماعی در ایران میگذرد، میگویند وقت بررسی جدی رفتار ایرانیها در فضای مجازی بهطور جدی از راه رسیده است. کسانی مانند «احمد بخارایی» جامعهشناس از مریدان و مرادان مجازی میگویند و نیروی دافعه در دنیای واقعی و جاذبه ویرانگر در دنیای مجازی. روانشناسانی مانند «امیرحسین جلالی» دنبالهروی بیچون و چرای مجازی را نوعی اختلال اجتماعی -فرهنگی میدانند که به دنبال گشتن برای هویتی تازه در بین ایرانیها ایجاد شده است و بعضی فعالان حقوق حیوانات مثل «سپهر سلیمی» در واکنش به ماجرای اخیر «مستر تیستر» میگویند غذایی که میخوریم صرفا یک انتخاب شخصی نیست و نمیتوان تبلیغ برای غذا توسط بلاگرها را تنها یک تبلیغ تجاری برای سلیقه و طعمی خاص دانست. به اعتقاد تعدادی از فعالان محیط زیست و حقوق حیوانات، اثرگذاری کسانی که برای غذا یا محصولات غذایی خاصی تبلیغ میکنند و در این حوزه به تولید محتوا میپردازند فقط یک انتخاب و کنش فردی نیست.
آنچه که میخورید، هستید!
سپهر سلیمی، فعال حقوق حیوانات: آیا غذایی که میخوریم صرفا یک انتخاب شخصی است؟ آیا تبلیغ برای غذا تنها یک تبلیغ تجاری برای سلیقه و طعمی خاص است؟ آیا اثرگذاری کسانی که برای غذا یا محصولات غذایی خاصی تبلیغ میکنند و در این حوزه به تولید محتوا میپردازند، فقط یک انتخاب و کنش فردی است؟
غذاخوردن یکی از بخشهای اصلی زندگی هر انسانی است. مردمان مختلف در گوشه و کنار دنیا رژیم غذایی متفاوتی دارند. عوامل بسیاری در تنوع غذایی مردمان جهان تاثیرگذار بوده است که از مهمترین آنها میتوان به موقعیت محل زندگی، فرهنگ و جهان بینی اشاره کرد. با روند جهانیشدن و ازبینرفتن فاصلهها شاهد ازبینرفتن محدودیتهای جغرافیایی در انتخاب مواد اولیه غذا هستیم. همچنین همین روند جهانیشدن سبب آشنایی فرهنگها و تمدنها با یکدیگر شده است. امروزه در بیشتر شهرهای بزرگ دنیا میتوان غذای چینی، هندی را درکنار پیتزاهای ایتالیایی، فستفودهای آمریکایی و قهوه برزیلی میل کرد.
در جهان امروز محصولات تولیدشده توسط صنعت کشاورزی و دامپروری نقش اساسی در غذای انسان دارند. افزایش جمعیت، هجوم تفکرات سرمایهداری و مصرفگرایی سبب وابستگی بشر به صنعت کشاورزی و دامپروری شده است. توسعه افسارگسیخته صنعت دامپروری آن را به یکی از بزرگترین معضلات جهان امروز تبدیل کرده است. صنعت دامپروری متهم اصلی پاکتراشی جنگلهای جهان است. متان تولیدشده توسط چهارپایان بخش قابل توجهی از گازهای گلخانهای جهان را تشکیل میدهد.
سهم آب مجازی برای تولید غذای گوشتی حدودا ۱۰ برابر غذای گیاهی است. دامپروری صنعتی به سبب نابودی زیستگاهها از عوامل اثرگذار در انقراض گونههای جانوری است. کودهای شیمیایی مصرفشده برای کشاورزی صنعتی باعث آلودگی شدید خاک و دریاها میشوند. محصولات تراریخته کشاورزی به کابوسی برای سلامت بشر تبدیل شدهاند و دهها و صدها مثال فاجعهبار نظیر آنچه که گفته شد، حاصل آن چیزی است که مردمان زمین میخورند!
آنچه که امروز میخوریم، فقط یک وعده غذا نیست. شاید بتوان گفت در آستانه دورهای از تاریخ هستیم که انتخاب غذا بیش از هر زمانی تابع جهانبینی هر فرد است. از روی رژیم غذایی افرادی که در شرایط اقتصادی برابریاند، به راحتی میتوان میزان توجه هر فرد نسبت به سلامتی، حفظ محیطزیست و مصرفگرایی را تشخیص داد. در چنین شرایطی تبلیغ برای غذا یا غذاهای خاص بیش از آنکه تبلیغ یک طعم باشد، تبلیغ اندیشهای خاص است.
پیش از این به اثرات دامپروری صنعتی اشاراتی داشتم. در سالهای اخیر سازمان ملل در کنار سازمانهای بزرگ محیطزیستی بارها تأکید داشتهاند برای نجات زمین گوشتخواری را ترک کنید. برای نجات زمین زمزمههای لزوم اخذ مالیات از محصولات گوشتی شنیده میشود. اینک زمان آن رسیده همانطور که مک دونالد و کوکاکولا را نمادی از رژیم غذایی آمریکایی میدانیم، استفاده زیاد از محصولات گوشتی را نمادی از بیتوجهی به محیطزیست و زمین بنامیم.
درچنین شرایطی تبلیغ مدام و پرتکرار برای استفاده از محصولات گوشتی را نمیتوان صرفا یک انتخاب غذایی نامید بلکه نمادی است از بیتوجهی به زمین. نشانهای است از تجاوز به حقوق حیوانات و تبلیغی برای مصرفگرایی. همه ما در یک زمین زیست میکنیم، زمینی که انتخاب غذای هرکس میتواند بر آینده آن اثرگذار باشد؛ بنابراین انتخاب غذا و تبلیغ آن صرفا یک انتخاب شخصی است، کنشی است که بر سرنوشت همه ما اثر خواهد گذاشت.
دنبالهروی بیچون و چرای مجازی نوعی اختلال اجتماعی-فرهنگی
امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک: در این اتفاق دو موضوع نهفته است؛ اول اینکه چگونه میشود جامعه به اینگونه اشخاص رو میآورد و دوم اینکه چطور بی فکر از آنها تبعیت میکنند، البته هر دوی اینها چه رویآوری، چه پیروی کورکورانه نشان از وجوه بیمارگونی از فرهنگ برخی افراد درجامعه ما هستند و باید مورد توجه قرار بگیرند، چون نوعی اختلال فرهنگی است.
در واکاوی این مسأله چند موضوع وجود دارد؛ بعضی از این اشخاص در صفحاتشان موضوعاتی را ترویج میکنند که به نوعی میتواند آرزومند دنبالکنندگانشان باشد. بهعنوان مثال کسی که به رستورانها سر میزند و در هتلهای خوب اقامت میکند، افراد از او پیروی میکنند، چون آن فرد به شکل نیابتی لذتهایی را که از آن محروم است یا به آن شکل نمیتواند داشته باشد، در زندگی او میبیند.
مورد بعدی که باید به آن توجه کرد این است که این اشخاص چهره تحریفشدهای از زندگی را به نمایش میگذارند. زندگی انسان تنها لذتجویی و غریزه را که ندارد؛ زندگی مجموعهای از لذتجویی، غریزه، قانون، اخلاق، وجدان و موارد دیگر است؛ اگرچه آدمی در طول تاریخ نشان داده بیشتر میل به لذتجویی دارد، اما جامعهپذیری سبب میشود انسان تن به قوانین، اخلاق و… بدهد و از لذتجوییاش بکاهد.
روی دیگر غریزه و لذتجویی، خشونتورزی انسانهاست. فردی که بیپروا در صفحهاش نشان میدهد که به راحتی میتواند خشونت ورزی کند و مرزهای اخلاق را زیرپا بگذارد و بیپروا حریمهای اخلاق و ادب را پشتسر بگذارد، وجه دیگری از شخصیت انسانها را در میل به زیرپاگذاشتن قوانین و مقررات، چهارچوبها و مرزها نشان میدهد.
در واقع این اشخاص با این رویه پیروانی پیدا و از آنها تبعیت میکنند. اما اینکه افراد چطور فکرکردن را زیرپا میگذارند و از این افراد پیروی میکنند هم، اهمیت بالایی دارد؛ چون این مورد هم به نوبه خود نشاندهنده نوعی اختلال فرهنگی- اجتماعی است. متاسفانه زمانی که برخی اعضای جامعه احساس ناکامی میکنند، احساس میکنند کاری نمیتوانند انجام دهند و تمایل زیادی به رفتارهای تودهای و کورکورانه پیدا میشود، به همان میزان گروهگرایی هم میتواند مبتذل شود و یک فرد بیهویت و بیریشه بتواند بهعنوان رهبر عدهای را به دنبال خود بکشاند.
واقعیت امر این است که جامعه با این رفتارها نشان از این دارد که تا چه حد از هویت تهی شده است. یکی از نکات مثبت و درعین حال منفی فضای مجازی این است که افراد به راحتی در آن هویتی را که میخواهند به نمایش میگزارند. مثل زمانی که یک پیام فضای مجازی میتواند پرده از فسادی بردارد و میتواند به عنصر ضدفساد تبدیل شود، به همان میزان هم این افراد میتوانند به راحتی خودشان را در این فضا مطرح کنند. درحقیقت این افراد، غول خفته در هرکدام از ما را میتوانند بیدار کنند و برای خود جایگاهی در میان دنبالکنندگانشان پیدا کنند.
مریدان مجازی و مرادان فرمانده
احمد بخارایی، جامعه شناس: در شبکههای اجتماعی دو اتفاق رخ میدهد؛ یکی اینکه فرد به آن هویتی که در گذشته نتوانسته بود، دست یابد، دست پیدا میکند؛ همان هویت گمشدهاش و بدین ترتیب در فضای مجازی خودش را هویتدار میبیند. دوم اینکه فرد در جامعه دافعهای و در فضای مجازی جاذبهای را احساس میکند. زمانیکه ما در جامعه یک دافعهای داشته باشیم، ناخودآگاه به سمت جاذبه فضای مجازی و گروهبندی فضای مجازی کشیده میشویم.
این دافعه و جاذبه به شرایط اجتماعی ما برمیگردد؛ زمانی که افراد نمیتوانند هویت گروهی و صنفی خود را در جامعه پیدا کنند، به سمت فضای مجازی کشیده میشوند و آنجا برای خودشان هویت کاذبی را درست میکنند. یکی دنبال هویت اجتماعی است، یکی هویت قومی، آن یکی هویت سنی، دیگری دانشجویی و…. وقتی هر هویتی امکان این را نداشته باشد که در جامعه خودش شکل بگیرد، طبیعی است که به سمت سنگر کوچکی به نام فضای مجازی برود.
البته درفضای مجازی هیچ وقت تعاملی شکل نمیگیرد؛ تعامل یعنی یک ارتباط دو سویه، اما آن چیزی که در این فضا شاهدش هستیم، تنها ارتباطهای یکسویه است. اساسا در فضای مجازی همه ارتباطات یکسویه است و فضای مناسبی برای ارتباطات دوطرفه وجود ندارد. فضای مجازی یک فضای تنگ و محدود است و دیالوگ خاصی در آن شکل نمیگیرد، افراد یکهتازی میکنند، چون تصور میکنند که هویتشان را به دست آوردهاند.
آنها در این فضا میتوانند عرض اندام کنند؛ چون احساس میکنند که گروهشان را پیدا کردهاند. هر چند در فضای مجازی گروه به معنای واقعی شکل نمیگیرد و ما نمیتوانیم بگوییم که فضای مجازی گروههایی دارد؛ آنجا افراد به صورت یک جماعت دور هم هستند. گروه معنای مشخصی دارد، یک هدف دارد، چارچوبهای مخصوص به خودش را دارد، الگوها، کنشها و واکنشها، مقصد و مسیر مشخصی دارد، اما در فضای مجازی مثل اینستاگرام چنین اتفاقی نمیافتد. آنها دور هم یک جماعتی را تشکیل میدهند؛ مثلا یک جماعت ۲۰۰هزار نفری یا حتی یکمیلیون نفری.
این جماعت ماهیت گروه را ندارند، ارتباطشان یکسویه است؛ یعنی رفت و برگشتی ندارد. آنها در همین فضا رشد میکنند و فکر و اندیشه و رفتارشان اصلاح هم نمیشود. در فضای مجازی ایرانی افراد به شکل افراطی فعالیت میکنند؛ دلیل آن هم دافعهای است که در جامعه نسبت به روند هویتیابیشان ایجاد شده است. در این شرایط هم طبیعی است که افرادی مریدانی برای خودشان پیدا کنند و از آنجا که رابطه یکسویه است، در آن خبری از عقلانیت نیست و هیجانش هم بسیار بالاست.
وقتی یک نفر مثلا مدیر صفحهای در اینستاگرام میشود و تعدادی هم دنبالکننده پیدا میکند، هر چقدر تعداد این دنبالکنندهها بیشتر شوند، او احساس قدرت میکند و دنبالکنندهها برایش حکم لشکری را پیدا میکنند. اینها به همان اندازه که هیجانی رفتار میکنند، به همان شدت هم سطحیاند. به طور کلی در جامعه ما هیجانات وزنه سنگینی دارند و متاسفانه نقش مهمی را هم ایفا میکنند. این موضوع بسیار نگرانکننده است؛ چون این رفتارها میتواند منجر به تغییر و تحول شود، هر چند که موجهای ایجادشده، دامنهشان کم و کوتاه است.
البته به هر حال شبکههای مجازی کارکردهای مثبت و منفی خودشان را دارند. اگر جنبههای مثبت را در نظر بگیریم، میتوان گفت که یک نوع سرمایه اجتماعی در فضای مجازی شکل گرفته است؛ سرمایهای که تعریف سابق را ندارد و شاید بتوان گفت جدید و متناسب با شرایط فعلی است. به هر حال این همه فعل و انفعالات در شبکههای مجازی شکل میگیرد، خیلی وقتها اتفاقات مثبت رخ داده و جریانی را در جامعه ایجاد کرده و تاثیرات خودش را داشته است، اینها هم سرمایه هستند. در گذشته که شبکههای مجازی فعالیتی نداشتند، شرایط فرق میکرد، ما میتوانیم بگوییم که اینها سرمایه اجتماعی مجازیاند.