عواقب اتکا به اقتصاد تکمحصولی
یکی از دلایل موفقیت در کشور یک و نیم میلیارد جمعیتی چین و قبل از آن سرزمین آفتاب تابان یعنی ژاپن که هرکدام توانستند همه چالشها ازجمله فشار بر جامعه یکچهارم جمعیتی جهان را برای سیر کردن شکم به فرصت تبدیل نموده و از آنها بخواهند در مقابل ۱۲ ساعت کار روزانه طاقتفرسا به خوردن یک نوبت غذا در 24 ساعت قانع باشند!
حسن روانشید| این روند در کشور چین نزدیک به نیمقرن گذشته طول کشید و ژاپن نیز که وضعیت بهتری ازنظر تولید داشت سالها با برنج و تربچه امرارمعاش میکرد اما طولی نکشید تا اوضاع مناسبتر شود درحالیکه تلاشها و کار شبانهروزی بر اساس عدم اتکا به تکمحصولیها به نتیجه رسیده بود و هردوی آنها میتوانستند حرفی برای گفتن داشته باشند به شرطی که بندهای وابستگی را قطع نموده و در چین این اتفاق افتاد و ژاپن هنوز عواقب زهرچشم گرفتهشده انفجار بمبهای اتمی ناکازاکی و هیروشیما را در پایان جنگ جهانی دوم پس میدهد! اما بااینحال متکی به توان فکر و تلاش شبانهروزی مردمی بود که سعی داشتند روی پای خود بایستند. امروز چین گامهای بلندی بهمنظور فاصله گرفتن از اقتصاد جهانشمول آمریکا برداشتهشده تا در کمال تعجب و ناباوریها پا به سال 2021 بگذارد و کفه تولید و صادرات را در برابر آمریکا به نفع خود سنگین نماید چون به جامعه تفهیم شده است که باید از سرمایه
لایزال تواناییهای فرد فرد مردمی که در آن زندگی میکنند بهره ببرد. اینهمه تولید نه در کارخانههای متمرکز مونتاژ میشود بلکه هر قطعه از یک محصول را خانوادهای در محل اقامت خود به هم متصل کرده تا وسیله بعدی را گروهی دیگر سوار کنند و درواقع این کالا بهواسطه دهها فکر و دست در خانههای متعدد که هرکدام نقش کارخانهای کوچک را دارند تکمیل تا وارد عرصه صادرات شود اما همچنان دستمزد این شغلها علاوه بر بیمه درمانی عمومی و بازنشستگی تنها یک وعدهغذا در ۲۴ ساعت است و شاغلان باید مازاد اوقات خود را به امور مختلفی ازجمله کشاورزی، دامداری، تولید آبزیان و حتی ایجاد واحد صنفی بپردازند تا دیگر نیازهای خود را تأمین کنند. این همان تکیه بر سرمایه نیروی انسانی یک سرزمین است که در کشور ما با وجود منابع عظیم فسیلیها و معادن سرشار چندان دیده نشده و از این نظر جامعه نیز فراموش کردهاند که اگر بخواهند، هرکدام همانند یک چاه نفت ارزش دارند اما تحریمها و چالش ویروس کرونا باعث شد تا شرکتهای دانشبنیان وارد گود شوند و به تحرک و استفاده از پشتوانههای انسانی بپردازند. گوشه دیگر این توانایی در داخل وجود هزاران فرهیخته و اصحاب آن است که
طی سالهای اخیر توانستهاند هنر هفتم یعنی سینما و همچنین فرهنگ نمایش را وسعت قابلتوجهی بدهند و برای اولین بار جایزه اسکار را به دست آورند که همین منبع اگر در مسیر درست خود قرار گیرد و پشتوانه دولت را داشته باشد میتواند پس از هالیوود در آمریکا و بالیوود در هندوستان به یکی از پردرآمدترین مخازن و ذخایر کشور تبدیل شده و حداقل یک و نیم میلیون از نیروهای پر از پتانسیل و علاقهمند را تحت پوشش خود قرار دهد. امروز میزان کارگردانان، فیلمبرداران، صدابرداران، چهرهسازان، نمایشنامه و فیلمنامه نویسان با تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا در کشور ما کم نیستند که توانایی راهاندازی و اداره این بخش از هنر و تجارت را عهدهدار شوند و در کنار صاحبان و فرهیختگانی باشند که سالهاست خاک صحنه را خوردهاند و بر اساس وضعیت نابسامان تولید، فیلمسازان و کارگردانان سینما و تئاتر و عوامل آنها همچون دستیاران، فیلمبرداران و منشیهای صحنه که راهکار و چارهای برای عبور از این بحران ناخواسته نیافتهاند خانهنشین شده و بعضی به کارهایی همچون مسافرکشی و کار در رستورانها و فست فود فروشیها بپردازند که میتواند روح حساسشان را سوهان کشی نماید!
پرواضح است که دولت نمیتواند چندان مساعدتی درباره آنها داشته باشد زیرا میزان گرفتاریهای موجود فراتر از رسیدگی به مبحث فیلم و سینما و تئاتر است اما میشود رسانه ملی و وزارتخانههای زیرمجموعه خود را به اینسو سوق داده تا به کمک این فرهیختگان و اصحاب هنر بشتابند و حداقل جوانان تازه فارغالتحصیل شده و پا به این وادی گذاشته را یاری دهند تا بتوانند با پروژههای موجود پیرامون پیامدهای ویروس کرونا و باز شدن پنجرههای مستندسازی استعدادهای خود را به مرحله اجرا بگذارند که آزمونوخطای موفق در شرکتهای دانشبنیان بار دیگر تکرار شود. معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین بنیادهایی که به نحوی از انحاء پای سفره بودجه دولت نشستهاند مدیون این تعداد از جوانان به نسبت گسترده اما سرگردان هستند که اگر دستشان گرفته نشود، صنعت سینما برای سالهای متمادی به انزوا خواهد رفت تا بار دیگر پردهها در تصرف و انحصار فیلمهای هالیوود و بالیوود قرار گرفته و عواقب تازه اتکا به تکمحصولیها شکل بگیرد!