میراثخواران
تلاش میکنیم تا ازنظر اجتماعی خود را با تمدن در حال پیشرفت مطابقت دهیم اگرچه در بعضی موارد این سعی و کوشش باعث میشود تا میراثهای فرهنگی خود را فدای آن نماییم. این امر شبیه یک فاجعه برای نسلهایی است که در آینده منتظر دریافت هویت گذشتگان خود هستند تا ضمن افتخار در مواقع هجوم بحرانهای ناخواسته از آن بهعنوان سپر استفاده نمایند.
حسن روانشید | میراث خوردنی نیست بلکه نشان از فرهنگ گذشته هر نسل دارد که اگر حفاظت و حراست شود و مفاد آن دستکاری نشود بهخوبی قادر به ایجاد تسهیلات در روند زندگیها خواهد شد. آنچه دراینباره قابلذکر است محتوای میراث است که به یک فرد یا طایفه تعلق ندارد بلکه هدف از ایجاد آن برداشتهای اجرایی و یا آموزشی است که عبرتها را نیز به همراه داشته باشد. تاریخ هر ملت بهترین نمودار از میراث آن است که ورق زدن اوراق آن میتواند روحبخش بوده و شخص را از جاده انحراف نجات بخشد. شاید یکی از علل درجا زدن یا عقبماندگیها در فرهنگ و تمدن کشورهای کهن آن باشد که در مقاطعی از زمان با هجوم بربریتهایی چون مغولها روبرو بودهاند تا براثر عدم فهم و درک لازم قبل از مستقر شدن در فتوحات خود اماکنی همچون معابد و یا کتابخانهها را به آتش جهل خود بکشانند و از سرکشی شعلهها لذت ببرند همانگونه که در نیشابور و زمان عطار رفتار شد اما آگاه نبودند که همین مکانها میتوانند در آینده راهگشای به دست آوردن دلها و تسخیر آن بهمنظور کشورگشاییهای تازه بر اساس سلطنت بر روح و روان انسانها باشد. تاریخ آنقدر طول و عرض دارد که بتواند عبرتها را به همراه بیاورد و مشتاقان را از وسعت خود سیراب کند. هجومهای بیامان به کشورهایی همچون ایرانزمین طی تاریخ هفتهزارساله خود صدمات غیرقابل جبرانی را به آن تحمیل کرده تا آنچه در گذشته برای تفهیم خلقت بنیان گذاشته شده بود تخریب گردد درحالیکه همان مقدار از خاکستر این شعلهها که بهجا میماند خمیره فرهنگ را برای نسلهای بعد آماده میکرد تا اگر لیاقت و استعداد پذیرش را داشته باشند منابعی هراندازه مختصر را زیرانداز آن کنند. این به یاد ماندههای کمرنگ درحالیکه منافعی را به همراه داشت اما خسارتهای گوته نظرانه مختصری را هم ارائه مینمود تا بعضیها در پشت حصار آن مخفیشده و نیتهای ناقص و فاقد مستندات قابل پسانداز را برچسب بزنند. در کنار اموال منقول که بر اساس سنت و فرهنگ پس از اولیاء بهعنوان میراث به بازماندگان میرسد، هستند غیرمنقولهایی همچون زمینهای بایر کشاورزی و باغات تا چنین شرایطی را داشته باشند درحالیکه دیگر هویتهای بهجامانده که جنبه عمومی دارند تنها منافع بهروز آنهاست که به خانوادهها تعلق دارد و بقیه ناملموسها در اختیار متولی متعلق به نظام به نمایندگی از عموم جامعه است. سرگذشت یک رأس گوسفند اینگونه مطرح میشود که همه وجودش از پشم، شاخ، پوست، گوشت و امعاء و احشاء آن ارزشمند است، هستند و به مالک یا وارثان تعلق دارند اما امروز سازها کوک دیگری را مینوازند تا در این آشفتهبازار اقتصادی دفاتر ثبتاسناد و املاک هم بهنوعی ارث برای وارثان بهحساب آیند که سالهاست سردفتران آنها که به سن بازنشستگی میرسند یا فوت میکنند، فرزندانشان ادامه کار میدهند اما امروز که نسلهای بهجامانده هیچکدام حوصله اینکارهای پیچیده را ندارند و اینگونه مالکان میراثهای ناملموس اقتصادی به مجردی که احساس کهولت، پیری و یا ازکارافتادگی میکنند امتیاز دفاتر را همچون یک تابلو نقاشی مونالیزا یا فرش هفتاد رنگ دستباف به حراج میگذارند و بر اساس سیر درآمدهای کلان ماهانه امتیاز آن را به بهای چندمیلیاردی میفروشند تا بجای میراث ناملموس توسط وارثان لمس شود! که اخیرا یکی از آنها در منطقه لواسانات به مبلغ سی میلیارد تومان معامله شده است تا سنت میراثخواری مجازی هم باب گردد.
ادامه دارد