«احمدی نژاد اگر میتوانست لباس گورباچوف را هم میپوشید»
احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات، با گفتن این مساله که «رفتارهای خطرناک در حالی به کشور ما هزینههایی گزاف تحمیل کرده است که ایران جامعهای دو قطبی است و به همین دلیل شرایط لازم را برای انتخاباتی با حضور سلیقههای مختلف و در نتیجه پر رای دارد» به پرسشهای مطرح شده پاسخ میگوید.
به گزارش اعتماد آنلاین، مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
چند قطبی بودن انتخابات چه تبعاتی دارد و یکصدایی در چنین فضایی چه هزینههایی میتواند در پی داشته باشد؟ در کشور ما یک بار انتخاباتی تک قطبی را تجربه کردیم که حاصل آن را همه دیدند. به طوری که یک دست شدن سه قوه و حاکمیت موجب نابودی منابع سرشار و بیکران و هدر رفت درآمد ۱۱۰ میلیارد دلاری در طول ۸ سال شد. به طوری که ۹۰۰ میلیارد دلار را نتوانستیم در عرصه جامعه و اقتصاد و زیربناها و رفاه مردم هزینه کنیم. در واقع وقتی سلیقهها حاکم شد، هر باندی و یا هر حزبی یا اینکه هر شخصیت حقیقی و حقوقی امور را به طوری که دلش میخواست، پیش میبرد. در این فضای بلبشو سرمایههای ملی توسط اشخاص سودجو و عمدتا آقازادهها و نورچشمیها این ثروت عظیم نابود شد.
همچنین نتیجه سیاسی و اجتماعی و امنیتی حاکمیت یکدست، چیزی جز حذف یک جریان موثر، سالم و دلسوز نبود و البته متاسفانه هتاکیها و تخریب، توسط یکدست شدن قدرت به اوج رسید که نتیجه چنین حالتی برای هیچ کس پوشیده نیست. در ادامه میتوان همچنین به تعداد وعده و وعیدهای تو خالیای اشاره کرد که مردم را روز به روز بیشتر از سیستم ناامید و دلسرد کرد.
چرا در قبال دوقطبی شدن ایستادگی میکنند؟
روحیه تمامیتخواهی و بس! همه رفتارهای خطرناک در حالی به کشور ما هزینههایی گزاف تحمیل کرده که ایران جامعهای دو قطبی است و به همین دلیل شرایط لازم را برای انتخاباتی با حضور سلیقههای مختلف و در نتیجه پر رای دارد. آن هم مثل دو قطبی خرداد ماه سال ۱۳۷۶ که دو طرف دو قطب مهرههای سنگین، وزین و رقیب سرسخت بودند. به طوری که شاهد بودیم، انتخابات دو قطبی شد، حاکمیت یکدست نشد و نظرات مخالف و موافق در فضایی مسالمتآمیز و منطقی مطرح شد. به طوری که گفتگو و تقابل و نظر در جامعه جاری بود و از سوی آقای خاتمی به عنوان فردی پیروز فقط نظرات رهبری معظم را شنیده و مورد احترام بود.
اما در دولت نهم و دهم رئیسجمهوری در مقابل رهبری ایستاد و دردسرهای زیادی برای کشور ایجاد کرد. ۱۱ روز در خانه تحصن کرده و بست نشستند و حتی اگر میتوانستند، لباس گورباچوف را میپوشیدند که با هوشیاری تقابل با رهبری معظم خنثی شد. الان هم بیم آن میرود که کاندیدایی با وزن پایین بیاید و همچنین جامعه مجددا یکدست شود و موانعی بلند نظام و کشور را احاطه کند.
چنین حالتی چه شرایطی را برای کشور و مردم رقم خواهد زد؟
تداوم رویکردهای خسارتزا موجب عدم روابط گسترده و متوازن در سیستم داخلی و همچنین مواجهه با نظام بینالملل، رسیدن نرخ تورم به بیش از ۴۰ درصد، خالی شدن روز به روز سفرههای مردم، بالا رفتن نرخ بیکاری و حتی خانهنشینی شاغلین فعلی، پیچیدهتر شدن حل مناقشات بینالمللی، عدم خروج کشور از اقتصاد دلالی و رها شدن تولید، پررنگ شدن نرخ منفی رشد اقتصادی، تعطیل ماندن جذب منابع سرمایهگذاری و فاینانس خارجی، آرزو شدن خانهدار شدن برای جوانان و در نتیجه بیاعتمادی قشرهای مختلف جامعه نسبت به سیستم و همه دستاندرکاران میشود. در نتیجه، میتوان با قاطعیت گفت که اگر نتوانیم موقعیت کدر فعلی را به خوبی مدیریت کنیم، به استقبال شرایط بسیار دشواری خواهیم رفت.
چاره چیست؛ توجه به چه الزامهایی لازم است؟
موتور حرکت تولید امروز در حل مشکل منابع ساخت و تامین مسکن است. علاوه بر اینها باید به طور جدی با حذف یک جریان توسعهگرا و سازنده آن هم برای چندمین بار مقابله کرد و از ظرفیت و توان تمام گروهها و جریانهای معتدل، دلسوز و کارآمد بهره جست. کشوری که مدیران ترسو بر آن حاکم باشند، ثروتمند نخواهد شد و در پیچ و خم مشکلات باقی خواهد ماند. هیچ مدیری حاضر نیست، امضاء بدهد و مسئولیت به عهده بگیرد و برای مردم با عشق کار کند.
تاکید موکد چیزی جز این نیست که اگر متحد و منسجم باشیم، میتوانیم با یک انتخابات رقابتی و مشارکت حداکثری بخشی عظیمی از مشکلات را پشت سر بگذاریم. پس لازم است، بکوشیم رنجها را کم کنیم، دل همگان را شاد و خرم کنیم که گیتی نماند و نمانَد به کس/ بی آزاری و داد جویید و بس!
گفته میشود در دوران ۴۲ ساله بعد از انقلاب تا به حال به این حد سوء مدیریت نداشته ایم. به نظر شما این ذهنیت برداشتی صحیح است یا غلط؟
حتما غلط. در واقع در دوران دولتهای نهم و دهم سوءمدیریت، سوءاستفاده، خودمحوری، خودشیفتگی به جای برنامهمحوری و فراموشی و تکیه کردن به خرد جمعی در جامعه و... کشور را به شرایطی رساند که حتی برخی از همسلیقههای دولت وقت از این گفتند که کشور در لبه برتگاه قرار دارد. در آن سالها هواداران اهل منطق مدافعان و دلسوزان مصالح کشور حاشیهنشین شده و در خانه نشستند تا گروهی بیمنطق و غیرکارشناس با هر کاری که انجام میدادند، ضربه مهلکی به کشور وارد کنند. آن هم در حالی که معلوم بود، کشور شدیدا به اصلاحات نیاز دارد.
اصلاحات چیست؟ الزامهای اصلاحطلبی چه هستند و اساسا چه تاثیری میتواند در امور داشته باشد؟
اصلاحات و اصلاحطلبی کنشی مهم و البته واجب است تا بتوانیم موانع را یکی پس از دیگری از پیش رو برداریم. به همین دلیل با تاسف باید گفت، در اینکه نخواهند گذاشت کاندیدای رایآوری از جریان اصلاحات تایید شود، هیچ شکی نیست. آن هم در شرایطی که کشور به انتخابات پرشور احتیاج مبرم دارد و به همین دلیل به جای اینکه مردم را با کارهایمان به رای دادن ترغیب کنیم، رفتارهایی شاید عامدانه در پی این است که جامعه به سمت قهر، بُریدگی، یاس و خشونت هدایت شده برود و آبستن حوادث تلخ شود تا مردم عصبانی شوند.
به هر حال طبیعی است، وقتی رد صلاحیتهای بیمنطق و فلهای صورت میپذیرد، بر روی مشارکت و رقابتی شدن تاثیر میگذارد و اعتماد بدنه اجتماعی به مدیران کاهش پیدا میکند؛ در نتیجه کشور و نظام را آسیبپذیر خواهد کرد.
ممنون؛ حرفی مانده است؟
در پایان لازم به تاکید میدانم، آنچه منافع مردم در آن است ماندنی است و مابقی کف روی آب و رفتنی! أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ (خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی بر آمد چنانکه فلزاتی را نیز که برای تجمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا برای اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد، خدا به مثل این (آب و فلزات و کف روی آنها) برای حق و باطل مثل میزند که (باطل چون) آن کف به زودی نابود میشود و، اما (حق چون) آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است در زمین درنگ میکند. خدا مثلها را بدین روشنی بیان میکند.)