فرصت سوزی‌هایی که ادامه دارند

هیچ فرد غیر را نمی‌توان مقصر دانست به‌جز کوتاهی‌هایی که هر شخص به‌خودی‌خود در جامعه به انجام آن می‌پردازد، ذات و جنس بشر راحت‌طلب و طالب آسایش است، از این نظر هرچه توانایی‌های جسمی و مالی‌اش افزایش یابد به همان نسبت به دنبال فرصت سوزی‌هایی می‌رود که حاصلی جز لذات مقطعی ندارد.

فرصت سوزی‌هایی که ادامه دارند
حسن روانشید| این پدیده جدیدی است که طی یکی دو قرن اخیر دامن‌گیر کشور شده زیرا کشف منابع فسیلی توانسته است بار بعضی از زحمات گذشته را که بر دوش آحاد جامعه بوده است بردارد و اجازه دهد در پناه فروش سرمایه‌ای به نام نفت در زیر سایه درخت آسایش راحت‌طلب باشد. مطالعه وضعیت زندگی یک خانواده ایرانی در قرون منتهی به 1300 شمسی به‌وضوح گویای این واقعیت تلخ است که مرد خانه از خروس‌خوان صبح تا تیغ غروب آفتاب مشغول کار و تلاش در زمینه‌های مختلف بوده و از سویی زن خانواده علاوه بر مسئولیت تربیت، حفاظت و تیمارداری از فرزندان سکان خانه را از هر نظر در دست داشته باشد. فرزندان اگر اهل کار بودند از زمانی که دست چپ و راست خود را می‌شناختند در امر کشت و کار، شاگردی در یک واحد صنفی و یا در کنار شغل پدری قرار گرفته و در غیر این صورت عازم مکتب و این اواخر مدرسه‌ای می‌شدند که اکثر اولیاء از آدرس آن و همچنین نحوه رفت‌وآمد فرزندان با آن امکانات محدود که به‌صورت جمعی و صف از خانه به مدرسه و از مدرسه تا مسکن راهی بودند، خبر نداشتند. حتی بعضی از این اولیاء نه‌تنها آدرس و مسیری که فرزندانشان برای رسیدن به محل کار یا واحد آموزشی طی می‌کردند. بلکه نام مدرسه و مقطع تحصیلی آن‌ها را هم نمی‌دانستند و تنها در پایان سال کارنامه‌ای توسط این فرزند به دستشان می‌رسید تا امضاء کرده و یا انگشت بزنند که این کار هم توسط فرزند انجام می‌شد و برای ثبت‌نام سال بعد مبلغ 50 ریال شامل سهم شیر و خورشید، پیشاهنگی و تربیت‌بدنی ضمیمه آن را به مدرسه برسانند! همه این‌ها حاصل اتکا شخصی به خود بود تا داشته‌ها را محترم بشمارد و اجازه ندهد طول و عرض عمر با فرصت سوزی‌های بیجا تلف گردد. دراین‌بین یکی از بارزترین آن‌ها حفظ میراث‌های فرهنگی بود که از نسل‌های قبل به دستشان می‌رسید تا همچون چشم‌های خود از آن‌ها مراقبت نمایند و امکانات فنی امروز را نداشتند که به‌راحتی می‌توان از آن‌ها برای حفاظت و حراست از داشته‌ها بهره جست اما بااین‌حال هر چه در توانشان بود صرف مراقبت از هویت‌ها می‌نمودند که حالا علی‌رغم تمامی مظاهر موجود باید هرلحظه منتظر شنیدن خبری پیرامون تخریب و تغییر کاربری‌ها در گوشه و کنار کشور پهناوری باشیم که وجب‌به‌وجب آن نمایشگر ارزش‌های میراثی است زیرا آن زمان مسئولیت‌ها تقسیم شده بود تا هرکس خود را موظف بداند که قسمتی از عمر و سرمایه را صرف آثار به‌جامانده کند و این امر بیشتر در اماکن مذهبی و تاریخی صدق می‌نمود اما امروز به هر در چوبی منبت شده نگاه می‌کنیم که بر دیواری کاه‌گلی نصب است اما ساکنان خانه عزم دیار دیگری کرده‌اند تنها چوبی آغشته به ردپای موریانه بر آن پیداست و گل‌میخ‌ها و دقه های زنانه و مردانه کنده و به غارت رفته‌اند! زهی تأسف که ادب را باید همچنان از بی‌ادبان آموخت و بر روح لقمان حکیم به خاطر تمام نصایحی که به‌جا گذاشته فاتحه خواند. سرقت دقه و گل‌میخ‌های درب‌های چوبی که نشانه‌های به‌جامانده از صنعت و تمدن و فرهنگ در گذشته این کشور است مشتی است نمونه خروار که به غارت می‌رود اما این سرزمین آنقدر غنی از میراث‌های اینگونه است تا اگر قرن‌ها جای‌جای آن به خیش کشیده شود بازهم سپاهان آن مهد فرهنگ و تمدن ایران اسلامی باقی خواهد ماند. اینجا در جاده اصفهان به اردستان در فاصله 22 کیلومتری مانده به آن یعنی 120 کیلومتری شمال اصفهان روستای ظفرقند واقع شده است و دارای کاروانسرایی به وسعت دو هزار مترمربع می‌باشد که یکی از بی‌بدیل‌ترین اقامتگاه‌های بین‌راهی به‌جامانده از دوران صفویه است و می‌تواند به هتلی زیبا و رؤیایی به‌منظور جذب ایران‌گردان خارجی تبدیل شود زیرا در خنک‌ترین نقطه کویر واقع شده تا به‌جز سیاحان خارجی، گردشگران داخلی خسته و افسرده از اقامت در شهرها هم به‌جای سفر به کشورهای همسایه و همسو شدن با محیط‌های آلوده فرهنگی به نام تمدد اعصاب و کسب آرامش به منطقه‌ای ناب از کشور خود سفر کنند و از نعمت حداکثری فضای امن و زیبا و سکون بهره ببرند زیرا برکت حضور سادات به‌طور اعم در این منطقه یکی دیگر از امتیازات کاروانسرای ظفرقند است.
ادامه دارد
ارسال نظر