همه چیز درباره سریال «زیرخاکی ۲»

در گزارش زیر گفتگو با بازیگران و کارگردان سریال «زیرخاکی ۲» را می‌خوانید.

همه چیز درباره سریال «زیرخاکی ۲»
ماه رمضان سال گذشته بود که سریال داستانی تازه‌ای به اسم « زیرخاکی » متولد شد و از همان روز‌های اول به‌واسطه قصه و فضایی که داشت توانست کم‌کم جایش را بین مخاطبانش باز کند. شاید بپرسید اصلا کدام فضا؟
بگذارید از اینجا بگوییم که قصه زیرخاکی پیرو کار‌های قبلی جلیل سامان؛ کارگردان آن باز هم در اواخردهه ۵۰ و دقیق‌تر اگر بگوییم شهریور ۵۹ می‌گذرد. زمانی که خیلی از ما و پدر و مادرهایمان از آن خاطرات زیادی داریم و اگر هم آن روز‌ها را ندیده باشیم، داستان‌ها از آن شنیده‌ایم.
به همین دلیل این فضا در کنار خنده‌هایی که موقعیت‌ها به آن شکل می‌دادند، باعث شد تا زیرخاکی در زمان خودش حسابی دیده شود. البته انتهای قصه آن به‌دلیل اوج گرفتن کرونا به سبک اصغر فرهادی، گرفتار یک پایان باز شد تا ادامه آن سر فرصت در فصل‌های بعدی ساخته شود.
حالا هم نوبت به فصل دوم این سریال و ادامه قصه ناتمام فریبرز و خانواده‌اش رسیده‌است. مجموعه‌ای که قرار است بعد از پخش خلاصه‌ای از آن از ۴ تا ۶ خرداد از جمعه پخش خود را از شبکه یک در ۱۶ قسمت آغاز کند تا باز هم جست‌وجو‌های فریبرز برای پیدا کردن یک گنج که از ابتدا درگیر آن بود همراه با اتفاقات تازه‌ای که در انتظارش است ببینیم.
این سری قرار است از پایان فصل قبل و جایی که باغ‌بیشه در آغاز جنگ لب مرز گیر کرده بود، شروع شود. در ادامه هم گویا این خانواده از آوارگی که در فصل قبلی گرفتارش شدند، درمی‌آیند و در محله‌ای مستقر می‌شوند به همین دلیل همسایه‌هایی دارند که در کنار آن‌ها داستان این سری را پیش می‌برند.
همچنین در این سری بازیگران تازه‌ای هم به کار اضافه شدند و دیگر خبری از برخی چهره‌ها مثل هادی حجازی‌فر نیست. هومن برق‌نورد، گیتی قاسمی، فروغ قجابگلی، مریم سرمدی، ستاره پسیانی، خسرو احمدی و... از چهره‌هایی‌اند که دراین سری به این مجموعه اضافه شدند.
پریچهر هیچ شباهتی به من ندارد
پریچهر قصه زیرخاکی را یادتان هست؟ همان نقشی که ژاله صامتی از آن شخصیتی دوست‌داشتنی و جالب‌توجه ساخته و از شخصیت‌های اصلی قصه است. حالا در این سری هم قرار است او را با همان ویژگی‌ها و عشقی که به فریبرز دارد، ببینیم. یک زن خانه‌دار که البته زیرکی ویژه‌ای دارد، ولی با همه این‌ها خواسته و ناخواسته با همسرش، فریبرز در اقداماتی که او می‌خواهد انجام دهد، همراه می‌شود. به گفته صامتی این تصویری است که خیلی‌ها درمواجهه با او از آشنا بودن و نزدیکی‌اش به اقوام و آشنایانی که امروز هم سن و سال پریچهر هستند گفته‌اند، اتفاقی که گویا در کل زیرخاکی از ابتدا تا ادامه آن وجود داشته و برایش تلاش شده، یعنی انعکاس بخش‌هایی از زندگی و داستان‌هایی که در طول آن اتفاق می‌افتد.
صامتی که تا الان نقش‌های زیادی از او دیده‌ایم، می‌گوید هیچ‌کدام از آن‌ها به خود واقعیش نزدیک نبوده و این یکی یعنی پریچهر به‌هیچ‌وجه شباهتی با او ندارد بلکه در این مورد و بقیه شخصیت‌ها او فقط با آن‌ها زندگی می‌کند تا بتواند آن‌طور که باید ایفای‌شان کند. دشواری‌های دنیای کمدی، آن‌هم از نوع موقعیتش هم موضوع دیگری بود که در این گپ‌وگفت از او پرسیدیم.
همچنین شروع این سری و فضای اتفاقاتی که قرار است ببینیم هم بخش دیگری بود که صحبتش البته مطرح شد و او تأکید داشت در این مجموعه اصراری برای خنداندن مردم ندارند، چون این اصرار، آخر و عاقبت خوشی هم ندارد و نه‌تن‌ها مخاطب را نمی‌خنداند که او را دلزده هم می‌کند. در ادامه می‌توانید متن کامل این گفتگو را بخوانید.
با اصل مطلب شروع کنیم؛ در فصل دوم، پریچهر چقدر تغییر کرده و قرار است او را به چه شکل ببینیم؟
این فصل دوم نیست و در واقع این مجموعه ادامه همان زیرخاکی است. دراین‌بین، چون کرونا در آن زمان شدید شده بود، ما کار را متوقف کردیم تا در زمان بهتری سراغ این ادامه برویم. در این مسیر، قصه اصلی همان است و بازهم خانواده فریبرز با اتفاقاتی روبه‌رو می‌شود که با فضای آن آشنا هستید. شروع کار هم از پایان و جایی است که او (فریبرز) برای خروج از مرز به جنگ ایران و عراق برخورد.
زیرخاکی طنز موقعیت است، اما در بخش‌هایی از آن کمدی کلام هم به چشم می‌خورد، در این سری زور کدام‌شان بیشتر است؟
زیرخاکی اصلا کمدی کلام نیست و اصل آن همان طنز موقعیت است. کلام‌ها هم به این دلیل بامزه‌اند که در موقعیت‌های جالبی مطرح می‌شوند وگرنه این جریان اصلا کمدی کلامی نیست. اگر این‌طور بود یعنی شما باید تمام اتفاق‌ها را بدون آن‌که موقعیتی ایجاد شود از طریق دیالوگ‌های بازیگران بشنوی و ببینی، اما چنین اتفاقی در زیرخاکی نمی‌افتد. در تمام این سریال زندگی عادی این آدم‌ها را می‌بینیم که هم خودشان و هم موقعیت‌های‌شان بسیار جدی هستند، اما به چشم مخاطب نه حتی خود شخصیت‌ها خنده‌دار می‌آید. از همین رو ما به معنی واقعی، کمدی موقعیت داریم. باید گفت بهترین و جذاب‌ترین نوع کمدی در تمام دنیا همین کمدی موقعیت است.
اجرای این موقعیت‌ها در کمدی برای شما به‌عنوان یک بازیگر خانم، سخت نبود؟
به‌هرحال کمدی در بین ما آن‌طور که باید، جانیفتاده و این فضا برای خانم‌ها هم خیلی سخت‌تر است. البته بازهم درباره کمدی موقعیت ماجرا این است که این آدم‌ها فکر نمی‌کنند خنده‌دارند و در هرکدام از این موقعیت‌ها گریه و زندگی می‌کنند. از همین رو بله، کمدی کار کردن برای خانم‌ها خیلی سخت است، اما اگر از موقعیت درک داشته باشیم، نشدنی نیست. چون مثلا ما که کار فانتزی نشدنی نمی‌کنیم بلکه در قالب رئال شخصیت‌پردازی کرده‌ایم؛ و این واقعی بودن باعث شده ما در کل شخصیت‌هایی را ببینیم که شاید برای خیلی‌ها آشنا باشند.
و درواقع تیپ نیستند، درست است؟
بله. من هم بازیگری هستم که اصلا تیپ کار نمی‌کنم، چون کمدی که تیپ است خنده‌دار می‌شود، آن‌هم طوری که به هر شکل و شیوه‌ای تصمیم می‌گیرد آدم‌ها را بخنداند، ولی ما چنین تصمیمی نداریم. دراین‌بین در مورد زیرخاکی گاهی مخاطب حتی ممکن است با اتفاقات، همذات‌پنداری هم بکند و با خودش بگوید پدر و مادر ما هم این شکلی رفتار می‌کردند یا موارد دیگر. همان‌طور که گفتم در زیرخاکی باوجود آن‌که کمدی است، هیچ‌کدام از بازیگران تیپ نیستند و این‌یکی از ویژگی‌های کلیدی کار است که همه شخصیت هستند و ما به ازای بیرونی دارند، چراکه بیننده با دیدن آن خیلی وقت‌ها یاد یکی از اقوامش می‌افتد. یعنی این آدم‌ها واقعی هستند و شما به‌عنوان بازیگر به شخصیتی می‌پردازی که آن را می‌شناسی.
شما برای پریچهر الگوی بیرونی داشتید؟ چون در آن سال‌ها خیلی کوچک بودید.
بار‌ها شنیده‌ام مردم گفته‌اند چه قدر پریچهر شبیه مادران ماست. درواقع، زمانی که این اتفاقات افتاده من همسن رایان سریال بودم و یادم است که مامان‌های ما همین شکلی بودند، از خنده و رفتارهایشان گرفته تا گلایه‌ها و عشق ورزیدن‌شان. بازیگر اگر به اطرافش اشراف نداشته باشد که اصلا بازیگر رئالیستی نمی‌شود و من بازیگر رئالیستم و شاید مردم به همین دلیل به من لطف دارند، چون شاید شبیه خیلی از کسانی‌ام که می‌شناسندشان، این در حالی است که اگر درست نبینم و با آدم‌ها زندگی نکنم پس چطور می‌توانم این واقعیت‌ها را بازی کنم؟!
برای این ادامه گویا فیلمنامه روزانه به دست‌تان می‌رسید، این از کیفیت کار کم نکرده است؟
فیلمنامه کامل بود، اما مواردی مثل رفتن هادی حجازی‌فر که اتفاق افتاد که مجبور شدند هر قسمت را روزانه با این تغییر به دست ما برسانند وگرنه خودم بازیگری هستم که تا متن کامل به من ندهند، امکان ندارد آن را بازی کنم. البته این اتفاق یعنی روزبه‌روز رسیدن تغییرات و متن در هر کاری جواب نمی‌دهد و ما، چون شخصیت‌ها و قصه را می‌شناختیم برایمان راحت‌تر بود. اگر از ابتدا این اتفاق می‌افتاد آن‌وقت مجموعه‌ای مثل خیلی از کار‌هایی که به این شکل روی آنتن رفتند، می‌شد و دیگر جریان چندان خوب پیش نمی‌رفت. ما می‌دانستیم قرار است چه اتفاقی برایمان بیفتد و این تغییرات در جزئیات بود که به دستمان می‌رسید.
چقدر از ژاله صامتی در پریچهر است؟ اصلا هست؟
پریچهر هیچ شباهتی به من ندارد و می‌توانم بگویم ۹۰ درصد نقش‌هایی که بازی کردم همین‌طور بوده، اما پریچهر واقعا یکی از نقش‌هایی است که از خود ژاله صامتی خیلی دور است و من جای آن زندگی کردم تا به شخصیتی که می‌بینید، رسیدم.
با زیرخاکی ۲ مخاطب بیشتر می‌خندد؟
ما دنبال خنداندن مردم نیستیم. خودم بازیگری هستم که اگر تماشاچی از دیدن کاری حالش خوب شود، خرسند می‌شوم و اصلا کار می‌کنم برای مردم و آن‌ها عشق اول من هستند، ولی ما هیچ اصراری برای خنداندن نداریم، چون اگر داشته باشیم نتیجه آن کار‌های بی‌سروتهی می‌شود که بیننده هم می‌گوید چقدر بی‌مزه‌اند و چرا اصرار دارند که به هر شکلی بخندانند؟!
ما لحظاتی را خلق می‌کنیم که مخاطب با دیدنش کیف می‌کند و تعاریف این دو فضا با هم خیلی فرق می‌کند. ما فرصت داشتیم و داریم که بیننده ضمن همراهی با قصه ما حالش خوب شود و در ادامه نظر شخصی‌ام این است که این ادامه خیلی پخته‌تر از آن شروع است و به تماشاچی بیشتر خوش می‌گذرد.
اشرف‌خانم، خیاط محله است
مریم سرمدی که این شب‌ها سریال «احضار» را هم روی آنتن داشته است، در سری دوم زیرخاکی به این گروه اضافه شده است تا برای دومین بار و بعد از «ارمغان تاریکی» با جلیل سامان همکاری کند. این‌که سرمدی اینجا چه نقشی دارد، اولین سوالی بود که سراغش رفتیم و او با تشریح جزئیات این ماجرا بیان کرد: «ما جزو همسایه‌های خانم صامتی یعنی پریچهر هستیم و در محله‌ای با حضور همسایه‌های دیگر تعاملات مختلفی داریم که بخشی از قصه را شکل می‌دهند. من هم اسمم اشرف است و خیاط آن محل هستم.
در این سری و سری قبل یکدستی‌ای که باید، احساس می‌شود یعنی کاملا با همان فضا کار ادامه پیدا کرده است. شخصیت‌های ما نیز از همین قانون تبعیت می‌کنند و بیننده موقعیت‌های طنز زندگی ما را می‌بیند. البته همه چیز در این قصه رئال است، اما همان طور که می‌دانید این سریال طنز موقعیت است و به همین دلیل موقعیت‌های طنزی در طول قصه به وجود می‌آید که کار را پیش می‌برد.»
همکاری با جلیل سامان برای بار دوم هم ماجرای دیگری بود که این بازیگر با اشاره به حساسیت‌هایی که وجود داشت، گفت:«خیلی‌ها ممکن است از کارکردن با آقای سامان به دلیل حساسیت‌های بالایی که دارند، خسته شوند، اما من با آن‌که دومین تجربه همکاری من با ایشان است بسیار از دقت نظر او لذت می‌برم و این حساسیت را خیلی دوست دارم. به همین دلیل این تجربه را هم مثل ارمغان تاریکی اتفاق قشنگ و خوبی می‌دانم.»
به روز رسیدن فیلمنامه هم موضوع دیگری بود که در این گفتگو مطرح شد و سرمدی درباره‌اش عنوان کرد: «به هر حال این اتفاق تجربه جدیدی بود، اما نمی‌توان الزاما گفت که بد است. خود من هم تجربه‌های جدید را خیلی دوست دارم، ولی راستش را بخواهید اوایل کار این شرایط کمی برایم سخت بود چرا که بازیگر نمی‌فهمد در فضای کلی کار حضورش کجا و به چه شکل است؟
در واقع نمی‌تواند برای آن نقش طراحی کند و این خیلی سخت است، ولی در ادامه با اعتماد متقابلی که وجود داشت، آقای سامان هم توضیح داد که قرار است در قالب کلی برای این نقش چه اتفاقی بیفتد و این قضیه حال من را بهتر کرد و باعث شد راحت‌تر با شرایط کنار بیایم. البته این‌طور نبود که اصلا متنی نداشته‌باشیم و تنها گاهی برای نقش‌های فرعی‌تر این دیالوگ‌ها بداهه بودند.»
او اضافه کرد: «همچنین این تجربه جالبی از این نظر بود که با توجه به شخصیت‌های خودمان، هر کدام دیالوگ‌ها را بیان می‌کردیم، این باعث می‌شد اشکالی که در بعضی از کار‌ها دیده می‌شود و همه شبیه هم حرف می‌زنند، وجود نداشته‌باشد. به همین دلیل اگر به نداشتن متن از این زاویه نگاه کنیم، می‌تواند امتیاز هم باشد. البته در تجربه قبلی اصلا اینطور نبود و هرکسی می‌دانست قرار است چه کند، اما می‌خواهم بگویم که هر تجربه جدیدی الزاما به معنی بد بودن آن نیست و من احساس می‌کنم که این قضیه ضربه‌ای به کار وارد نکرد.»
این‌که خاطرات او از آن روز‌ها چقدر در این کار به دادش رسیدند هم سوالی بود که سرمدی در پاسخ به آن گفت: «من آن روز‌ها را کاملا یادم است، حدود ۱۰ سالم بود. همچنین، چون برادران خود من به جبهه رفتند، خانواده ما کاملا درگیر این جریان بود و حواشی پشت‌صحنه جنگ را خیلی درک می‌کردیم. مثلا آن روز‌ها صف نفت شاید نزدیک یک کیلومتر ادامه داشت، آنقدر که انتهای صف به ابتدای آن می‌رسید و ما در زیرخاکی سکانسی با همین فضا داریم که وقتی آن را بازی می‌کردیم همه صحنه‌های کودکی برایم زنده شد، چون صف نفت همیشه از جلو خانه ما رد می‌شد. در مورد عروسی‌های آن موقع و خیلی از صحنه‌هایی که در این سریال هستند نیز همین احساس برای من وجود دارد.»
سرمدی در آخر هم از بازسازی زمانی آن روز‌ها گفت و افزود: «تمام این صحنه‌ها به وضوح و با حساسیت‌های آقای سامان برای بازسازی عینی آن‌ها ثبت و ضبط شدند و مطمئن هستم مثل ارمغان تاریکی که بدون هیچ خطا یا به قول معروف سوتی در این فضا روی آنتن رفت، در مورد زیرخاکی نیز همین اتفاق می‌افتد.»
بیشتر بخوانید
دهه ۶۰ هنوز خیلی حرف نگفته دارد
«ارمغان تاریکی»، «پروانه»، «نفس» و حالا هم «زیرخاکی» که چهارمین سریال جلیل سامان است، به شکلی برای این کارگردان شکستن فضایی محسوب می‌شود که در این مدت مدام از او دیده بودیم. یک کمدی که اساس آن را همان‌طور که گفتیم موقعیت‌ها و اتفاقات مختلفی که رخ می‌دهند، شکل داده است. اما گذر از دوران قصه‌های عاشقانه در دل تاریخ منافقین و انقلاب و رسیدن به دنیایی از رخداد‌های پرخنده که البته آن هم از عشق خالی نیست، موضوعی است که باعث شد بعد از مدت‌ها سکوت خبری با آقای سامان از آن بگوییم و بشنویم. گفت‌وگویی که در ادامه می‌توانید سری به آن بزنید تا از آنچه که این کارگردان را وادار به تغییر ژانر کرد و فضایی که قرار است در ادامه این قصه یعنی زیرخاکی ۲ ببینیم، باخبر شوید.
بازهم دهه ۵۰، اما این‌بار در قالب کمدی! انگار جلیل سامان به شکلی در کارهایش به این زمان گره خورده؛ آیا واقعا این‌طور است؟ و اصلا چرا ما همیشه این زمان را در کار‌های شما به اشکال و با داستان‌های گوناگون دیده‌ایم؟
این مقطع برهه‌ای از زمان است که حرف زیادی برای گفتن دارد. اتفاقات این دهه تا دهه ۶۰ آن‌قدر پشت سر هم رخ می‌دهند که در هر بخشی از آن روزگار به شکلی ورق می‌خورد، آدم‌ها عوض می‌شوند، رخداد‌های سیاسی، اجتماعی، شخصیت‌های متنوع و گروه‌های مختلفی شکل می‌گیرند که همه این‌ها جذابیت‌هایی را در خودشان دارند. همچنین نوستالژیک بودن این موارد هم اتفاق دیگری است که در این دهه‌ها وجود دارد. در کنار همه این‌ها ما آن‌طور که باید به این مقطع نپرداختیم و سال‌ها مثل خیلی از موارد درباره خیلی از مسائل این زمان هم سکوت کردیم، به همین دلیل من احساس می‌کنم که می‌شود در این‌باره زیاد نوشت، حرف زد و آن را مرور کرد.
در کنار این نگاه، به طور کلی شوخی و در واقع ایجاد موقعیت‌های کمدی در قصه همیشه داستان خودش را دارد، اما آیا می‌شود گفت اجرای این جریان در قالب زمان گذشته راحت‌تر و بی‌دردسرتر از شوخی با شرایط امروز است؟
الان هم این جریان وجود دارد و مثلا با رئیس‌جمهوری وقت شوخی می‌کنند یا بعضا بی‌آن‌که اسمی برده شود، اشاراتی اتفاق می‌افتد. اما واقعیت این است که هر چه به زمان حال نزدیک‌تر می‌شویم، ممیزی‌ها در بخش سیاسی بیشتر می‌شود. در صورتی که هر چه به عقب و به‌خصوص مقطع قبل از انقلاب برمی‌گردیم، شاید کمتر مشکلی در بیان شوخی‌ها پیش بیاید.
مورد زیرخاکی هم همین‌طور است؟ چون شما دو مقطع قبل و بعد از انقلاب را با هم دارید.
به هر حال ابتدا برای همین مجموعه نیز نگرانی‌هایی درباره پخش آن از همین منظر یعنی نمایش این دو زمان در کنار هم وجود داشت، اما زمانی که کار روی آنتن رفت، این نگرانی‌ها هم رفع شد. در واقع همه دیدیم ظرفیت این‌که بشود با خیلی چیز‌ها شوخی کرد به وجود آمده است. مواردی مثل همان نزدیک انقلاب که نظام هنوز کامل در جای خودش مستقر نشده و هر چیزی سرجای خودش نبود. طبیعتا وقتی هم هرچیزی سرجای خودش نباشد، خود به خود در بخش‌هایی موقعیت کمیک ایجاد می‌شود، حال ممکن است مثلا وقتی فردی در جایی که نباید باشد، موقعیت کمدی به وجود می‌آورد.
در ادامه هم فکر می‌کنم که جای نگرانی نیست، اما همان‌طور که گفتم در مورد زمان حال ظرفیت این شکل از پرداخت در کشور لااقل در تلویزیون چندان وجود ندارد.
منظورتان از عدم وجود این ظرفیت از چه جهت است؟
وقتی از نبود این ظرفیت می‌گوییم منظورمان فقط از سوی مسؤولان تلویزیون نیست بلکه رسانه تلویزیون که مخاطبان متنوع و گسترده‌ای دارد و یک رسانه رسمی است، شاید هنوز به جایگاهی نرسیده که بشود برخی موضوعات را در آن طرح و با آن شوخی کرد.
البته به گفته خودتان در زیرخاکی این اتفاق تاحدی رخ داده است.
بله، فکر می‌کنم سعی کردیم در زیرخاکی کمی این تابو را بشکنیم و بگوییم. با همه این‌ها باز هم می‌شود و ظرفیت آن هم در مردم وجود دارد. برای فصل دو هم من با مسؤولان مرتبط صحبتم کردم و گفتم باید کمی فضا را بازتر کنید و بگذارید ما شوخی کنیم، چراکه شوخی خود به خود زهر خیلی از مسائل را می‌گیرد و باعث می‌شود کسی به واسطه آن خنده نرنجد.
و برای فصل دو چطور؟ این نگرانی و دغدغه‌ها بازهم وجود داشت؟
من خیلی تلاش کردم از این فضا راحت عبور کنیم و امیدوارم در پخش هم گیر و گرفتاری زیادی نداشته باشیم، چون آن‌وقت کار دیگر برای من نیست و خنثی می‌شود.
بعد از سه ملودرام عاشقانه ما این‌بار در آن زمان باز هم تا حدی عشق را می‌بینیم، اما به یک شکل متفاوت، جریانی که تاحدی کلیشه شکنی محسوب می‌شود، این اتفاق چقدر دغدغه شما بود؟
به نظرم این کلیشه نیست و علاقه من بوده که در یک بستر تاریخی شخصیت‌های عاشق وجود داشته باشند. الان هم به نوعی بین پریچهر و فریبرز یک عشق وجود دارد که در بستر کمدی است. باید در نظر بگیریم که عشق هم می‌تواند اشک بیاورد و هم شادی بخش باشد؛ عشق این دو نفر هم شادی به وجود می‌آورد. در واقع باز هم عشق وجود دارد، اما در ژانر خودش و در قالب کمدی این عشق به خنده تبدیل می‌شود. اصلا شما حس این دو را بگیرید و آن وقت ببینید از زیرخاکی چه باقی می‌ماند؟
در واقع بیشتر از تاریخ، دوست دارید از قصه‌ها و آدم‌ها بگویید.
این جزو علایق من است که آن گرمی و صمیمیت زوج و خانواده‌ها را در کنار خصلت مختلف آدم‌ها نشان دهم و نمی‌خواهم فقط روی تاریخ متمرکز باشم.
در مورد تغییر ژانر چطور؟ چقدر حس کردید به تکرار رسیدید؟
دلیل آن‌که ژانر عوض کردم این بود که احساس کردم بیننده دیگر حوصله ادبیات «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» و فضای جدی را ندارد به همین دلیل سعی کردم بیشتر سراغ فضایی که در جامعه و زندگی شخصی مردم وجود دارد، بروم و با ادبیات دیگری با مخاطبان گفتگو کنم. به همین دلیل به دنبال آن بودم تا با تغییر ژانر ارتباطم را با بیننده حفظ یا دوباره برقرار کنم.
طنز موقعیت هم رکن اصلی زیرخاکی است، این فضا چقدر در سری دوم ادامه دارد؟ و چقدر قرار است بیننده را بخنداند؟
اصلا زیرخاکی، کمدی موقعیت است یعنی شخصیت‌ها در موقعیت‌هایی هستند که موجب خنده می‌شوند به‌خصوص در فریبرز. اما در مورد میزان کمدی کار باید مخاطب قضاوت کند، چون من هنوز وسط کار‌های فنی هستم و نمی‌توانم نظری بدهم، چون هر چه بگویم ممکن است در حد ادعا باشد. به همین دلیل باید بعد از پایان این مراحل و تماشای آن با بیننده، در این باره صحبت کنم. البته قطعا تلاشم را برای این فضا کردم تا جایی که در این سری تنوع لوکیشن و تعداد شخصیت‌های بیشتری داریم.
در فصل دو به دنبال چه بودید و قرار است چه ماجرا‌هایی را ببینیم؟
این فیلمنامه یک کلید طلایی دارد یعنی من چیز‌هایی را می‌گویم که به امروزمان مربوط است. آدم‌ها و جامعه سال‌های ۵۹ و ۶۰ از نظر باور، همکاری، همراهی، عشق و محبت در سال‌های بعد تکرار نشدند؛ مثل الان که با یک اتفاق کوچک دلار بالا می‌رود هیچ کدام از این اتفاقات نمی‌افتاد در صورتی که هشت سال جنگ داشتیم، اما در پایان این مدت مثلا گوشت همان قیمتی را داشت که در شروع جنگ بود، اما الان می‌بینیم قیمت‌ها چقدر جابه‌جا می‌شوند و مثلا صاحبخانه‌ها چه بلا‌هایی سر مستاجران می‌آورند. من هم دقیقا روی همین نکات دست گذاشتم و دوست داشتم به خودمان یادآوری کنم که چقدر مردمان مهربانی بودیم و یکدیگر را دوست داشتیم.
این بزرگ‌ترین دغدغه من بود و می‌خواستم در این فصل بگویم آدم‌ها با همه سختی‌ها چقدر به هم نزدیک‌تر بودند و روز‌های خوبی داشتند. به همین خاطر شخصیت‌های بیشتری را در این سری می‌بینیم، از خانواده‌ها گرفته تا بچه‌ها و بزرگتر‌هایی که به واسطه آن خانواده‌ها هم بزرگ‌ترند و با همه مشکلات شادند.
همان‌طور که این آدم‌ها برای خیلی‌ها آشنا هستند، آیا خود شما هم برای خلق این شخصیت‌ها مابه‌ازای بیرونی داشتید؟
زمانی که انقلاب شد، من کلاس سوم دبستان بودم، تهران هم نبودم و بنابراین حتی جنگ هم خیلی یادم نمی‌آید، تنها در حدی که اقوام‌مان شهید می‌شدند و این خبر می‌پیچید، از آن روز‌ها خاطره دارم. بقیه اتفاقاتی که در سریال رخ می‌دهد هم نتیجه تحقیق است. ما برای این کار گروه تحقیقی داشتیم که سعی کردم از آن ایده بگیرم و این شخصیت‌ها هم نتیجه همین هستند.
استقبال از زیرخاکی در سری اول قابل‌توجه بود؛ برای این ادامه پیش‌بینی می‌کنید بازهم این اتفاق رخ دهد یا خیر؟
تا کار پخش نشود، نمی‌شود گفت. من همیشه استرس این را دارم که آیا مخاطب از کار استقبال می‌کند یا نه، البته در کنار این نگرانی دیگری هم دارم.
چه نگرانی‌ای؟
نگران زمان پخش آن هستم، این‌که با توجه به انتخابات چقدر درست پخش می‌شود؟ آیا این جریان باعث ممیزی کار می‌شود یا نه؟ البته قول دادند این اتفاق نیفتد و این‌که اصلا مخاطب چه حال و هوایی دارد، چراکه همه این‌ها به شرایط بستگی دارد. به همین دلیل است که نمی‌توانم پیش‌بینی کنم و امیدوار هستم مردم هم دوستش داشته باشند، چون ما قلبا همه تلاش‌مان را کردیم تا مخاطب را شاد کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم.
زیرخاکی جزو کار‌های پرلوکیشن است. با توجه به دشواری بازسازی زمانی و هزینه‌بر بودن آن، این اتفاق در این سری هم ادامه دارد؟
در این سری علاوه‌بر بعضی از فضا‌های قبلی و خانه‌ها، بیشتر محله و همسایه‌هایشان را می‌بینید. پیدا کردن و درست کردن یک محله که در سال ۵۹ باشد هم خیلی سخت است، اما این اتفاق را رقم زدیم. امروز در خیلی از کار‌ها پلان‌های داخل ماشین را در استودیو می‌گیرند، اما ما این کار را نکردیم و در خود ماشین بودیم. حال تصور کنید برای سه دقیقه صحبت در ماشین چند ماشین قدیمی، آدم‌هایی با آن تیپ و فضایی به همان شکل باید وجود داشته باشد و این خیلی سخت بود.
سرنوشت هادی حجازی‌فر و گوهر خیراندیش که در این سری نیستند، در قصه چه می‌شود؟
من به بازیگرانی که نیستند هم پرداختم و شاید این پرداخت مثلا به هادی حجازی‌فر حتی بیشتر از وقتی باشد که حضور داشت. در واقع جایگزینی نداشتیم. امیدوارم در فصل‌های آینده شرایطی پیش بیاید که آن‌ها را باز هم داشته باشیم. واقعیت این است که من عدم حضورشان را توجیه کردم.
پس زیرخاکی بازهم ادامه دارد؟
در این فصل که تمام نمی‌شود و قصه همچنان ادامه دارد.
در آخر هم کمی از دشواری و دغدغه‌ای که این روز‌ها مثل کرونا سر راه‌تان بود بگویید.
کرونا و در کنار آن عرضه و تقاضایی که در بخش‌های مختلف از شبکه نمایش خانگی تا فضا‌های اینترنتی وجود دارد، باعث شده شرایط کاری ما خیلی خاص و سخت شود. شما امروز نمی‌توانید برای کارتان بازیگر پیدا کنید و آن‌ها را در مدت محدودتری دارید و ناچار هستید با سرعت بیشتری کار کنید.
این خیلی سخت است که با چنین سرعتی پیش بروید، اما به کیفیت لطمه نخورد. در نمایش خانگی ممیزی‌های کمتر و بودجه بیشتری دارند و این باعث می‌شود بازیگران و بسیاری از عوامل به آن سمت بروند. این جریان کار را در تلویزیون سخت می‌کند. همچنین در این تعدد کار‌های جانبی من کارگردان می‌مانم که بازیگر از کجا بیاورم! به همین دلیل تلویزیون به یک رنسانس نیاز دارد، چون نمی‌تواند جلوی آن فضا را بگیرد. در این رقابت باید شرایط جذاب‌تری برای عوامل و بازیگران ایجاد کند.
و سوال این است که ذاتا می‌تواند؟
به نظر من تلویزیون از نظر مالی هم می‌تواند بهتر عمل کند چراکه رقم آگهی‌های بین برنامه‌ای آن‌قدر بالاست که با یک روز آن بودجه کل سریال درمی‌آید.
می‌خواستم مروت‌پور باشم نه اصغر آژانس شیشه‌ای
اصغر نقی زاده که پای ثابت فیلم‌ها و قصه‌های جنگی است و در سری اول زیرخاکی با اسم مروت پور، از چهره‌هایی بود که بعد از انقلاب سمتی داشت و یکی از خانه‌های مصادره‌ای را به فریبرز باغ بیشه سپرده‌بود، در این سری هم به همین ترتیب حضور دارد. او درباره تغییراتی که در سرنوشت شخصیت او ایجاد شده در گفت‌وگویی که داشتیم، بیان کرد: «در سری اول خانواده من معرفی نشده‌بود، اما در این فصل من خانواده و چند بچه دارم. گیتی قاسمی هم نقش همسرم ایفا می‌کند. می‌شود گفت خانواده ما و فریبرز دو خانواده اصلی هستند که در کنار همسایه‌ها قصه را پیش می‌برند. داستان هم ادامه همان فصل یک و ماجرا‌های آن است.»
نقی‌زاده در ادامه با اشاره به دشواری و نگرانی‌هایی که کار در روزگار کرونا داشت، گفت: «مدام از واکسینه‌شدن گروه‌های مختلف مثل دکتر‌ها و... گفته‌اند، چون بیمار به آن‌ها مراجعه می‌کند، مردم هم که باید در خانه بنشینند و تلویزیون نگاه کنند و اینجا گروهی باید تولید محتوا کنند. در این فضا همه ماسک دارند به جز بازیگر بیچاره، او باید ماسک را بردارد گریم شود و بعد هم که سر صحنه برگردد. در همین گروه برخی عوامل تدارکات ما هم مبتلا شدند و این نگرانی برای همه ما وجود داشت تا حدی که چند بار همه تست دادیم. با این حال باید برای واکسیناسیون این گروه هم فکر جدی شود، چون شرایط واقعا غیرقابل کنترل است. این واقعیتی است که علاوه بر افرادی که سن و سال بالا و شرایط خاص دارند، بازیگران هم در اولویت جدی هستند چرا که عوامل پشت صحنه بازهم می‌توانند ماسک بزنند، اما ما نه.»
این‌بار بیشتر می‌خندید
میزان خنده‌ای که قرار است سری دوم این سریال روی لب‌ها بیاورد هم موضوع دیگری بود که مروت‌پور سریال زیرخاکی با بیان آن گفت: «من احساس می‌کنم این خنده و طنز‌های موقعیت نسبت به سری اول خیلی بیشتر شده‌است. در کنار این‌ها می‌توانم بگویم ما سریال تلویزیونی کار نکردیم و ساختاری که در این مجموعه وجود دارد، درست مثل یک فیلم‌سینمایی است.»
او همچنین از همکاری با جلیل سامان گفت و افزود: «در کنار این ساختار سختگیری و دقت آقای سامان در پلان‌ها، میزانسن، تمرین‌ها و برداشت‌هایی که قبل از ضبط اصلی داشتیم باعث شده مجموعه بی‌نقصی را ببینیم. در مورد فضاسازی آن زمان هم این اتفاق وجود دارد و گاهی کارگردان حتی اگر بند کفشت هم برای این روز‌ها می‌بود، کات می‌داد و آن را با چیزی که آن زمان بود، تطبیق می‌داد. به طور کلی می‌توانم بگویم این فضاسازی خیلی دشوار بود. با توجه به این‌که ما لوکیشن‌های متنوعی هم داشتیم و با این گروه حرفه‌ای لازم بود این تغییر فضا را در هرکدام از آن‌ها با دقت تمام داشته باشیم. مثلا خانه مروت‌پور در کرج بود و خیلی از اوقاتی که تصویربرداری داشتیم، بسیار سرد بود. اما نتیجه نهایی با همه این سختی‌ها جالب توجه از آب درآمد.»
خیلی از مجموعه‌هایی که روی آنتن می‌روند در کنار سرعتی که باید برای تصویربرداری داشته باشند، شبانه‌روز مشغول هستند نکته‌ای که گویا در زیرخاکی با وجود دشواری‌هایی که از آن ساخته شد، به شکل دیگری برنامه‌ریزی شده بود و نقی‌زاده درباره‌اش گفت: «ساعت کاری ما به شکلی بود که مثلا از ۱۰ صبح تا ۱۰ شب کار می‌کردیم و شب‌کاری که تا صبح ادامه داشته باشد را نداشتیم. این اتفاق خوبی بود که باعث می‌شد بازیگران انرژی داشته باشند، البته خیلی سرد بود و واقعا هر ساعتی نمی‌شد کار کرد.»
تلاش برای دور شدن از اصغر قدیمی
و، اما تغییر شخصیت نقی‌زاده از اصغر معروف فیلم‌های جنگی به شخصیتی که کمتر از او دیده‌ایم هم موضوع دیگری بود که این بازیگر با اشاره به آن عنوان کرد: در طول این سریال تلاش کردم از آن نقی‌زاده‌ای که در مجموعه‌های جنگی از من دیده‌اید، فاصله بگیرم و به اصغری که در دولت مشغول است نزدیک شوم؛ اتفاقی که به واسطه فیلمنامه و شخصیت‌سازی که از قبل برنامه‌ریزی شده بود، رخ داد و سعی اصلی من این بود آن را جا بیندازم. این جریان هم برای من خیلی سخت بود و آقای سامان هم زحمت زیادی برای آن کشیدند. امیدواریم مردم هم ببینند و بپسندند تا خستگی ما هم در برود. البته کار خوب همین است و به قول معروف، پوست آدم را می‌کند، اما طبیعتا ارزشش را دارد.
او که آن روز‌ها را هم دیده است درباره الگو گرفتن از خاطراتی که داشت، بیان کرد: من آن زمان ۱۹ سالم بود و خاطراتی هم از آن زمان دارم. به هر حال به جبهه رفته بودم و جنگ را هم از نزدیک دیده‌ام، اما شخصیت این دفعه من با نقش‌هایی که قبلا داشتم، واقعا متفاوت است. شاید به نظر ساده بیاید، اما این‌که این آدم مروت‌پور باشد نه اصغر آژانس شیشه‌ای خیلی سخت بود. آن اصغر طنازی جبهه‌ای داشت، اما این شخصیت این‌طور نیست و کاملا جدی است تا جایی که طنزش هم در همین جدیت او و کمدی موقعیت است که شکل می‌گیرد.
فضای زیرخاکی ۲ هم آخرین موضوعی بود که صحبتش شد و نقی‌زاده با اشاره به جزئیات این ماجرا گفت: «این مجموعه و ادامه‌ای که از آن می‌بینید به شکلی است که خیلی از خانواده‌ها، خودشان را در آن می‌بینند. به طور کلی هر زمانی که ما سریالی ساختیم که فرهنگ و زندگی مردم خودمان در آن بود، همه تماشایش کرده‌اند، اما وقتی سراغ غیر از این رفته‌ایم، چون مثلا در ژانر اکشن با کیفیت‌تر آن وجود دارد، مخاطب کمتر به آن جلب می‌شود. مثلا خوش‌رکاب ساخته می‌شود و مردم آن‌طور استقبال می‌کنند تا حدی که می‌شود گفت ایران را ترکاند. این سریال هم آنقدر نوستالژیک و آشناست که همه ما بخشی از خانواده یا اقواممان را در آن می‌بینیم. حتی وسایل هم به شکلی است که مثلا مادر خدابیامرز من هم از آن استفاده می‌کرد. در واقع جلیل سامان در این مجموعه برخلاف برخی کارگردان‌ها از هیچ چیزی دریغ نکرد، از طراحی لباس گرفته تا صحنه، صدابرداری‌و.»
یک قصه کمدی با آدم‌های جدی
یکی از نقش‌هایی که تازه به این سریال اضافه شده، همسر اصغر نقی‌زاده یا بهتر است بگوییم آقای مروت‌پور است. گیتی قاسمی که بازی‌های قابل باور و رئال او از ویژگی‌های اصلی کاری‌اش است، این نقش را به عهده دارد. او قبل‌تر علاوه بر سینما در مجموعه‌های مختلفی مثل «پایتخت ۱»، «چک برگشتی»، «کامیون» و... نیز حضور داشته و اینجا هم قرار است شاید پررنگ‌تر از قبل او را ببینیم.
قاسمی درباره این کلیت نقشی که در زیرخاکی ۲ دارد، در گپی که داشتیم بیان کرد: «در این مجموعه همان‌طور که می‌دانید نقش همسر مروت‌پور را بازی می‌کنم که در ادامه متوجه می‌شوید او هم داستان‌هایی در حوزه خانوادگی‌اش دارد. آقای سامان هم رضایت زیادی از خلق این شخصیت داشتند و برای شکل دادن آن هم به من کمک زیادی کردند.»
وجود طنز موقعیت و فضایی که خانم‌های قصه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند هم موضوعی بود که قاسمی درباره‌اش گفت: «به نظر من درست‌ترین نوع کمدی، همین طنز موقعیت است. برای این‌که اگر آدم‌ها خودشان را به تیپ تبدیل و شروع به ادا درآوردنی کنند که ابتدا ممکن است بخنداند، اما در واقعیت ناباورانه باشد، مخاطب هم دیگر با آن همراه نمی‌شود و حتی دلزده می‌شود. در زیرخاکی، اما به کمدی موقعیت تاکید شده و در این کمدی همه ما آدم‌های واقعی و جدی هستیم که زندگی معمولی داریم و این موقعیت‌ها و گاهی طرز تفکر شخصیت‌هاست که باعث خنده می‌شود. البته خنداندن مردم از اساس دشوار است و ایجاد این خنده در موقعیت‌های جدی باز کار سخت‌تری است. من فکر می‌کنم آقای سامان تخصص ویژه‌ای در این نوع از کمدی و خنداندن تماشاچی به درست‌ترین شکل ممکن دارند، چرا که این فضا به هدایت به‌خصوصی از سوی کارگردان نیاز دارد.»
او افزود: «شاید اگر مواردی نبود، می‌شد بیشتر از عنصر طنز استفاده و کار را مفرح کرد، اما نبودن این شرایط هم ضربه آنچنانی نمی‌زند و فقط ما باید در حوزه اختیاراتمان مردم را بخندانیم. با همه این‌ها ما به این شرایط عادت کرده‌ایم و بر اساس همان در همه این سال‌ها کار‌های جالب توجهی ساخته‌ایم.»
از آنجا که خیلی از بازیگرانی که با جلیل سامان کار کرده‌اند از حساسیت و دقت‌نظر او گفته‌اند، اولین تجربه همکاری با جلیل سامان هم برای قاسمی سوالی بود که او این‌طور پاسخ داد: «آقای سامان اغلب خیلی راحت دست بازیگر را باز می‌گذارند تا هر کس آورده‌اش را ارائه کند. در ادامه هم آن آورده را در راستای خط سیر اصلی کارگردانی‌شان تنظیم می‌کنند. گاهی شده من پیشنهادی را بداهه می‌دادم و آقای سامان می‌خواستند در تمرین آن را اجرا کنم. گاهی آن را می‌پذیرفتند و گاهی هم می‌گفتند این بخش به این دلیل به کاراکتر نمی‌خورد. در واقع من با ایشان خیلی راحت بودم، چون هم دستم را باز گذاشتند و هم بسیار منعطف و مهربان بودند.»
قاسمی درباره تجربه خودش از آن روز‌ها و دهه‌ای که امروز آن را بازی می‌کند، گفت: «آن موقع‌ها من دو سالم بود و چیز زیادی از آن روز‌ها را یادم نیست، اما بعد از آن در دهه ۶۰ و تا پایان جنگ خیلی تغییری در زیست و شخصیت آدم‌ها به وجود نیامده بود. به همین دلیل می‌شد از خاطرات پدر و مادرهایمان متوجه شد چطور زندگی کردند. همچنین آن صداقت و سادگی آدم‌ها و زندگی‌ها تا زمانی بود و از مقطعی به بعد همه چیز بیشتر تغییر کرد. مردم بیشتر سر هم کلاه گذاشتند، صداقت‌شان را از دست دادند و اتفاقاتی از این دست. او در آخر خاطرنشان کرد: من حس می‌کنم این ادامه خیلی بانمک‌تر شده است. آنچه من الان می‌بینیم اینطور به نظر می‌آید که در کنار حفظ فضا و خط اصلی داستان، روح و ریتم تازه‌ای هم وارد سریال شده است. امیدوارم مردم آن هم در شرایطی که واقعا به خنده نیاز دارند، آن را دوست داشته باشند.»
ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار