فرمان فتحعلیان: روح حبیب زود بدنش را ترک کرد
فرمان فتحعلیان در گفتوگو با روزنامه همدلی از حبیب محبیان می گوید.
حبیب در سالهای پایانی عمر، با غم و قصه زیادی روزهایش را گذراند. دراینبین برخی معتقدند وقتی متوجه قول و قرار پوچی شد که در دولت قبل با او گذاشته بودند، باید به خارج از ایران بازمیگشت و کار هنریاش را ادامه میداد. شما در این مورد چه نظری دارید؟
متأسفانه حبیب در سالهای آخر زندگی نتوانست از آن صدایی که آنهمه به کشورش اشتیاق داشت، استفاده کند. او جایی را که ممیزی معنایی ندارد و آزادی خیلی زیادی برای ارائه کار موسیقاییاش داشت، رها کرد و به خاطر علاقهای که به میهنش داشت، به ایران بازگشت. او با همین نگاه به مهاجرتش پایان داد و به میهنش بازگشت. کاری که حبیب انجام داد خیلی ارزشمند بود.
ایکاش مدیران ما قدر این کار را متوجه میشدند و به چنین آدمی که تا این اندازه به ریشه خودش تعلق دارد را ارج بگذارند و بهجای دور نگه داشتن او از فعالیت هنری به او برای کار در کشور امتیازی میدادند. اگر من در آن جایگاه قرار داشتم با در نظر گرفتن تمام اعتقادات سیاسی خودم، وقتی علاقهمندی کسی چون حبیب را به رگ و ریشهاش میدیدم، خیلی عاطفیتر با او برخورد میکردم. مقداری انصاف را برای چنین هنرمندی به خرج میدادم و به او که تا این حد به کشورش علاقهمند بود، میدان میدادم تا بتواند فعالیت کند. اما ماجرا کلاً برعکس شد و همه فرصتها را از حبیب گرفتند.
سن و سال مرحوم حبیب هم در حدی نبود که مرگ او بر اثر مشکل قلبی برای کسی قابل پیشبینی باشد...
آنچه همه را ناراحت میکند و دل همه را به درد میآورد علاوه بر اینکه روح حبیب زود بدنش را ترک کرد و سن و سال بالایی برای مردن نداشت، ممنوعالفعالیت بودن او و بیمهریهایی که در حقش اتفاق افتاد، است. این جملات واکنشهایی است که هنرمندان فعال در عرصه موسیقی در مواجهه با خبر فوت مرحوم حبیب محبیان از خود نشان دادند. او فعالیت در موسیقی آنطرف آب را رها کرده بود و به عشق وطنش پذیرفته بود که با وجود تمام موانع فعالیت بر سر راه هنرمندان در ایران، به کشور بازگردد و برای مردمش کار کند. برخوردی که با او بهعنوان کسی که از آنجا به ایران با شرایط سخت کاری آمده بود، صورت گرفت، دور از مهربانی بود.
متأسفانه حبیب در سالهای آخر زندگی نتوانست از آن صدایی که آنهمه به کشورش اشتیاق داشت، استفاده کند. او جایی را که ممیزی معنایی ندارد و آزادی خیلی زیادی برای ارائه کار موسیقاییاش داشت، رها کرد و به خاطر علاقهای که به میهنش داشت، به ایران بازگشت. او با همین نگاه به مهاجرتش پایان داد و به میهنش بازگشت. کاری که حبیب انجام داد خیلی ارزشمند بود.
ایکاش مدیران ما قدر این کار را متوجه میشدند و به چنین آدمی که تا این اندازه به ریشه خودش تعلق دارد را ارج بگذارند و بهجای دور نگه داشتن او از فعالیت هنری به او برای کار در کشور امتیازی میدادند. اگر من در آن جایگاه قرار داشتم با در نظر گرفتن تمام اعتقادات سیاسی خودم، وقتی علاقهمندی کسی چون حبیب را به رگ و ریشهاش میدیدم، خیلی عاطفیتر با او برخورد میکردم. مقداری انصاف را برای چنین هنرمندی به خرج میدادم و به او که تا این حد به کشورش علاقهمند بود، میدان میدادم تا بتواند فعالیت کند. اما ماجرا کلاً برعکس شد و همه فرصتها را از حبیب گرفتند.
سن و سال مرحوم حبیب هم در حدی نبود که مرگ او بر اثر مشکل قلبی برای کسی قابل پیشبینی باشد...
آنچه همه را ناراحت میکند و دل همه را به درد میآورد علاوه بر اینکه روح حبیب زود بدنش را ترک کرد و سن و سال بالایی برای مردن نداشت، ممنوعالفعالیت بودن او و بیمهریهایی که در حقش اتفاق افتاد، است. این جملات واکنشهایی است که هنرمندان فعال در عرصه موسیقی در مواجهه با خبر فوت مرحوم حبیب محبیان از خود نشان دادند. او فعالیت در موسیقی آنطرف آب را رها کرده بود و به عشق وطنش پذیرفته بود که با وجود تمام موانع فعالیت بر سر راه هنرمندان در ایران، به کشور بازگردد و برای مردمش کار کند. برخوردی که با او بهعنوان کسی که از آنجا به ایران با شرایط سخت کاری آمده بود، صورت گرفت، دور از مهربانی بود.