بادام تلخ
حسن روانشید| صف طولانی است تا انواع چهرههای پیر و جوان درحالیکه بوکههای پلاستیکی خالی اما به فراخور حال و توانایی در یک یا دو دست دارند و تیغ آفتاب تابستان چهره همگی را غرق در رطوبت کرده است و بعضی ناچار شدهاند ماسکهای خیس را از چهره بردارند و منتظر بمانند اما بزرگترها که تجربه بیشتری دارند نهتنها گرما بلکه سختی تنفس زنجیرشده در زیر لایههای سهگانه را تحمل کرده تا گرفتاری تازه کرونا را به خانواده خود تحمیل نکنند. تعداد ایستاده در نوبت حدوداً پنجاه تا شصت نفرند که بالاخره تانکری سبزرنگ در کنارشان توقف میکند و درحالیکه پیرمرد راننده آن بهسرعت پیاده میشود، فریاد میزند صف را به هم نزنید و به همین ترتیب و با حفظ فاصله بوکهها را مانند خودتان در یک ردیف بچینید تا پر از آب شود، منتظران که دیگر حوصله جروبحث نداشتند ظروف خود را در یک قطار روی آسفالت گرم گذاشته و بهجای خود برمیگردند. مأمور شرکت آبفا دسته شیلنگ را از بدنه تانکر برداشته و شروع به پر کردن بوکهها میکند تا سقاها با برداشتن آن بهطرف خانوادههای خود که منتظر آب هستند، بروند. آنها قسمتی از روزهای سخت و قرنطینه را اینگونه میگذرانند که نوعی فرار از چهاردیواریها است. اما چرا شهری تاریخی که چهارصد و اندی سال پیش حقابه ای توسط شیخ بهایی برایش تعیین شده است حالا باید حقوق شهروندی بهجامانده را در صف و شرایطی سخت دریافت کند که درنهایت نیاز نیمروز یک خانواده را هم تأمین نمیکند؟! سازمان جهاد کشاورزی استان چهارمحال و بختیاری در گزارش اخیر خود اعلام کرده است: در حال حاضر 15 هزار هکتار از کل زمینهای زیر کشت این منطقه به بادام اختصاص دارد که در وضعیت متعادل، سالانه نزدیک به 24 هزار تن محصول بادام از آنها برداشت میشود که بخش اعظم آن نوع مامایی یا همان بادامهندی است! کشت این محصول بخصوص در مراتع بالادست از زمانی شروع شده که وسوسه استفاده هرچه بیشتر از آب زایندهرود به جان مسئولان وقت افتاد تا به بهانه ایجاد جانشین غیرنفتی برای ارزآوری هرچه بیشتر به اینگونه کشتها بپردازند غافل از اینکه میخواستند ابرویش را درست کنند اما چشمش را کور کردند! اما ایکاش به حداقلهایی که میاندیشیدند، میرسیدند تا توانسته باشند طی دو دهه اخیر جای قسمتی از درآمدهای نفتی را بگیرند که هدف این نبود و باید در ادامه با ایجاد زیرساختهای لازم ازجمله صنایع تبدیل و بخصوص تولید دارو بهمنظور تکمیل زنجیره فرآوریها ارزشافزوده بادام را ارتقاء میدادند تا باغداران مجبور نباشند ضمن فدا کردن قسمتی از حق آبه استان همسایه تولید گرانبهای خود را در محل به دلالان و رقمی بسیار پایین عرضه نمایند که بهصورت خام صادر شود! صنایع تبدیلی و فرآوری این محصول هیچگونه هماهنگی و همخوانی با میزان و جایگاه تولید بادام ندارد و میزان و نحوه آن بهقدری محدود و پیشپاافتاده و عقبمانده میباشد که بهتر است پیرامون آن هیچگونه صحبت و اظهارنظری نشود. چند سالی است دولتها وعده میدهند تا شهرکی تخصیصی در این استان برای محصولات متنوع ازجمله بادام تأسیس کنند و حتی مکان آن نیز تعیین شده اما فقط یک تابلو دارد و هیچ اقدام دیگری دراینباره صورت نگرفته است. حال این مقدار قابلملاحظه از محصولی استراتژیک برای تولید انواع برندهای درمانی، بهداشتی و آرایشی بهصورت خام و با بهایی باورنکردنی بهسوی دیگر کشورها صادر میشود که اکثر آن به هند میرسد تا با استفاده از صنایع تبدیلی به چند برابر ارزش واقعی عازم اروپا و آمریکا شود. کشورهای ثالث خریدار در اینسو دلالانی متحد دارند تا بهصورت جمعی قیمت را پایین اعلام نمایند که باغدار خام فروش از دو سو متضرر و ناچار به عرضه شود! بر اساس آمار گمرک چهارمحال و بختیاری از ابتدای فروردین سال 1399 تا ۲۲ مرداد همان سال 38 هزار و 124 کیلوگرم مغز بادام به ارزش 404 هزار و 795 دلار به کشور هند صادر شده و این در حالیست که بخش اعظم آن نیز بهصورت غیررسمی خارج گردیده است تا در حقیقت ارزش آبی که متعلق به حقابه دیگران است اینگونه به مادهای استراتژیک تبدیل و سود کلان آن نصیب دیگران شده تا به نام ایران و به کام هندوستان باشد و از سوی دیگر شهر و استان همسایه یعنی اصفهان را با معضل کمآبی روبرو سازد و مشغول الذمه حقابه بوده تا اینگونه بادام تلخ نصیب آنها شود!
ادامه دارد