جاذبه‌هایی که دیده نمی‌شوند

جاذبه‌هایی که دیده نمی‌شوند
حسن روانشید| شیخ بهایی عالمی بی‌بدیل بود که همچون اسلاف خود در مکتب اسلام علاوه بر تدین و تعبد از علوم ثانویه هم در حد یک دانشمند بی‌بهره نمی‌ماند همانگونه که پس از شیخ بودند علامه‌های فراوانی که در این راه گام‌های بلندی برداشتند و آخرین آن‌ها که به لقاءالله پیوست علامه حسن آملی بود و این ایام می‌رود تا به چهلمین روز درگذشتشان نزدیک شویم. حالا چرا حجج‌الاسلام در مسیر آموختن و آموزش دادن احکام به‌سوی فراگیری دیگر علوم می‌رفتند نتیجه تجسس آن‌ها در فراسوی اسلام نابی است که هزار و چهارصد و چهل سال قبل پیرامون بندبند آن‌ها در کلام‌ا... مجید آیاتی آمده تا به‌واسطه آن توسط دانشمندان به گردش سماوی پی برده شود. از علامه شیخ بهایی تراوش‌های علمی فراوانی را بخصوص در دیار اصفهان شاهدیم که اگر ادامه می‌یافت و آنچه ابداع شده بود به‌روزرسانی می‌گردید و به بندبند آن‌ها ازجمله حقابه اصفهان وفادار بودیم هرگز شبکه‌های جابجایی آب در شهر که مادی‌های خشک‌شده از آن به‌جامانده‌اند، به این روز نمی‌افتادند. آنچه بیش از همه نام شیخ بهایی را در این سال‌ها بر سر زبان‌ها انداخته همین قانون حقابه اوست که به دلایل واهی با تغییرات تخریبی روبروست تا کسانی تنها با در دست داشتن مدارک دانشگاهی و فاقد تجربه‌های عملی و دیرینه‌شناسی این اندیشه تابناک ۴۲۵ ساله را زیر پا بگذارند و بهشتی در دل کویر به نام اصفهان را به برهوتی زائدالوصف تبدیل کنند زیرا این استان با وجود حقابه ای که از زاینده‌رود داشت ظرف تنها گذشت یک قرن از اجرای آن به یکی از سرسبزترین ولایت‌های ایران تبدیل شده بود و البته یکی از ده‌ها اقدام اندیشه محور شیخ بود که ناکام ماند. آنچه از دوران صفویه به‌عنوان تغییر و تحولات مثبت به‌جامانده، آثار تاریخی و هنرهای ظریفه‌ای است که اکثر آن‌ها نیز در حالت کما بسر می‌برند و به روایتی نفس‌های آخر را می‌کشند تا صنایع کپی شده از دیگر کشورهای شرق جای آن‌ها را احاطه نماید. اما گروهی از انسان‌ها که همچون صنایع‌دستی، هنرهای ظریفه و حقابه زاینده‌رود، بی‌زبان نبودند و عقلشان می‌رسید چگونه آنچه را که به دست آورده‌اند حفاظت نموده و معیشت خود را از طریق زحمت کشیدن روی آن به دست آوردند، ارامنه بودند که در زمان شاه‌عباس و دوران تدبیر شیخ بهایی به ایران کوچ کردند و گروهی قابل‌توجه نیز جنوب غربی شهر را که حاصلخیزتر بود با نام جلفا برای خود ساختند و در آن مقیم شدند و عده‌ای نیز که از نژاد گریگوری بودند به‌سوی شمال غربی استان یعنی فریدن، فریدون‌شهر و بوئین‌میاندشت رفتند تا وطنی تازه برای خود ایجاد نمایند. آن‌هایی که در آذربایجان، تهران و اصفهان ماندند به شهرنشینی پرداختند اما گروهی که ذاتاً اهل مزرعه و تولید دام بودند بهتر دیدند در غنی‌ترین نقطه استان به تولید محصولات کشاورزی و دامی بپردازند که امروز نیز نسل‌های هفتم و هشتم آن‌ها همچنان سرگرم این خدمت می‌باشند تا روستاهای فریدون‌شهر و بخصوص بوئین میاندشت را همچنان به سبک اصیل و قدیمی خود پایدار نگهدارند. چنانکه منطقه «زرنه» با ۴۳ خانوار و جمعیتی دویست‌نفره امروز تنها روستای جهان است که تمامی سکنه آن بدون استثناء از ارامنه می‌باشند. این منطقه خوش آب‌وهوا و بکر که هنوز به سبک و سیاق دوران صفویه چیدمان شده و مردم آن همان زندگی ساده و بی‌پیرایه را دارند یکی از دیدنی‌ترین نقاط سوق‌الجیشی سراسر دنیاست که می‌تواند با جاذبه‌های منحصربه‌فرد خود پذیرای تورهای سیاحتی و گردشگری خارج از کشور باشد تا ارزها را به این‌سو سوق دهد بدون اینکه نیاز به صادرات منابع سرمایه‌ای همچون نفت باشد که این روزها مرز بشکه‌ای هشتاد دلار را سپری کرده است. اما آنچه بیش از همه روستای زرنه را از دیگر نقاط ارمنی‌نشین مجزا می‌کند اجرای دقیق، به‌موقع و موبه‌موی سنت‌های آیین مسیحیت است که شامل دعاهایی جهت رفع شر و همچنین برگزاری مراسم‌های مختلف دینی می‌باشد و از همه جالب‌تر برای جذب گردشگران اروپایی این است که ارامنه ساکن آن مراسم‌های اجتماعی خود را همانند مسلمانان به انجام می‌رسانند تا برای نمونه مراسم عقد و عروسی بپا کرده و در کنار آن حنابندان هم داشته باشند. آن‌ها درحالی‌که به آیین مسیحیت پایبند هستند اما خود را یک ایرانی تمام‌عیار می‌دانند تا اعیاد و مراسم‌های مختلف را با بهترین نحو برگزار کنند و حتی مردگان خود را نیز همچون مسلمانان غسل داده و در گورستان کفن‌ودفن نمایند. شاید و قطعاً در اقصی نقاط کشور چنین مکان‌هایی با ویژگی‌های منحصربه‌فرد به‌منظور جذب گردشگر خارجی وجود دارد که نیازمند تبلیغات گسترده توسط متولیان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی است به شرطی که به ماهیت آن‌ها توجه لازم را مدنظر داشته و همچون دیگر جاذبه‌هایی نباشند که دیده نمی‌شوند!
ادامه دارد
ارسال نظر