عروسک را از من نگیر / اینجا جای بزرگترهاست
کودک همسری؛ چه واژه غزیب و ترسناکی؛ غریب از این حیث که از کودک به دور است این احساس مسئولیت و ترسناک از حیث ذهنهای جاهل مرده که هنوز هم بسیارند؛ همان ذهنهای مردهای که عروسک را از دختر ۱۰ ساله گرفتهاند و زندگی مشترک را به او هدیه میدهند.
ابرها در آسمانی که میگویند همه جا یکرنگ است در حرکتاند، خورشید در مرکز منظومه شمسی گردش سیارگان را رصد میکند و ماهتاب بعد از حدود ۲۷ روز، حرکت انتقالیاش به دور زمین را از سر میگیرد. زندگی در مدار خودش به پیش میرود و بر اساس آماری که در سال ۲۰۱۸ تخمین زده شد در هر دقیقه ۲۶۷ نوزاد در سراسر کره زمین با موقعیت و طبقه اجتماعی متفاوت متولد میشوند؛ آنقدر متفاوت که به نظر میرسد تاکنون هیچ ماده و تبصرهای در قوانین به ظاهر جهان شمول وضع شده برای حمایت از حقوق کودکان نتوانسته انعطاف لازم در مراحل اجرایی را لحاظ کند.
به گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۲ عضویت در کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان را پذیرفت؛ کنوانسیونی که براساس ماده یک آن به هر انسان کمتر از ۱۸ سال عنوان کودک اطلاق میشود و بنابراین، ازدواج افراد در این محدوده سنی کودک همسری نام میگیرد؛ پدیدهای که اغلب اوقات به عنوان معضل اجتماعی از آن یاد میشود.
مروری بر تغییرات سن قانونی ازدواج و عدم انطباق آن با معیارهای جامعه
حجت الاسلام یدالله وحدانی نیا، معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی به ایسنا میگوید: ازدواج مهمترین تصمیم زندگی است و علاوه بر بلوغ جسمی، بلوغ فکری و درک اهمیت این پیوند مقدس و درک مسئولیتهای که به دنبال انعقاد خطبه عقد نکاح ایجاد میشود لازم است.
وی افزود: اگر با رویکرد قانونی مروری سوابق قانونگذاری در این حوزه داشته باشیم، خواهیم یافت که در اواخر دهه چهل شمسی با هدف دگرگونی مسائل مربوط به خانواده تلاشهایی صورت گرفته است که در سال ۱۳۴۶ منجر به تصویب قانون حمایت از خانواده شد؛ البته در این قانون تغییری برای سن ازدواج صورت نپذیرفت تا این که مجددا قانون دیگری با همان نام تصویب شد، اما این بار حداقل سن ازدواج در ایران را به شدت افزایش داد و دست کم سن ازدواج برای دختران را ۱۸ سال تمام شمسی و برای پسران ۲۰ سال تمام در نظر گرفت؛ دادگاه تنها در شرایط خاصی به دختران ۱۵ ساله اجازه ازدواج میداد.
وی ادامه داد: با این قانون به این دیدگاه میرسیم که گویا قانون گذاران آن سال توجه چندانی به رسم و رسومات بافت روستایی در ایران نداشتند؛ بار دیگر قانون گذار در سال ۱۳۶۱ ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی را تغییر داد و به یک باره سن ازدواج را از ۲۰ و ۱۸ سال به ۹ و ۱۵ سال کاهش داد.
معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی با بیان اینکه تصویب این قانون و به تبع اجرای آن نگرانی برخی فعالین اجتماعی و برخی حقوقدانان را به دنبال داشت چرا که چنین تصمیمی را ناهمگون با جامعه ایرانی میدانستند، افزود: در نتیجه قانون گذار بار دیگر بر آن شد تا سن ازدواج قانونی در کشور را نسبت افزایش دهد؛ لذا ۹ سال قمری برای دختران را به ۱۳ سال تمام شمسی و ۱۵ سال تمام قمری پسران را به ۱۵ سال تمام شمسی تغییر داد فی الواقع در این قانون سن ازدواج برای دختران تغییر چشمگیری داشت.
وحدانی نیا ادامه داد: ضمنا در سال ۱۳۸۱ ازدواج اطفال زیر ۱۳ و ۱۵ سال به کلی منع نشد بلکه قانون گذار تحت نظر شورای نگهبان، ماده قانونی را چنین تنظیم کرد که "عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولیّ، به شرط رعایت مصلحت و با تشخیص دادگاه صالح".
وی افزود: بنابراین طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در حال حاضر با سه شرط میتوان دختران زیر ۱۳ سال و پسران ۱۵ سال را واجد شرایط ازدواج دانست، این سه شرط عبارتند از اذن ولیّ طفل، رعایت مصلحت طفل و تشخیص دادگاه.
معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی بیان کرد: علی رغم تغییرات جامعه در طی سالیان اخیر که به عللی شاهد افزایش سن ازدواج در دختران و پسران بوده و هستیم، همچنان ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی بدون تغییر باقی مانده و این نشان دهنده آن است که قانون با ماهیت اصلی جامعه تا چه میزان مغایرت دارد.
وحدانی نیا ادامه داد: عرف جامعه سن ۱۳ سال شمسی برای دختران و ۱۵ سال شمسی برای پسران را برای امر خطیر ازدواج نه تنها در حیطه عمل نمیپذیرد بلکه منکر ازدواجهای زودهنگام کودک همسری که در برخی از مناطق و خانوادهها به دلیل فرهنگ غلط حاکم و نداشتن درک درست از این امر مقدس بوده و مخاطرات خاص خود را به دنبال دارد، است.
وی افزود: همچنین مطابق کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان، تمامی افراد زیر ۱۸ سال، طفل محسوب شده واز آنجایی که جمهوری اسلامی ایران نیز جزء امضا کنندگان این لایحه بوده؛ پس در نتیجه قوانین حاکم بر جامعه امروزه نباید در تناقض با آن چه که از آن حمایت شده است، باشد؛ نتیجه این که با نگاه منطقی و عادلانه و با توجه به وضعیت حاکم بر جامع، ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی نیازمند تغییر مثبت و اصولی است .
بسترهای تقویت کننده ریشههای کودک همسری
بهناز زال، یک روانشناس در خراسانجنوبی نیز به ایسنا گفت: کودک همسری یک پدیده اجتماعی محسوب میشود و دلایل مختلفی دارد که از جمله دلایل آن میتوان به عوامل روانشناختی که آن هم بر یگردد به باورهای افراد اشاره کرد.
وی افزود: معمولا کودکی که ازدواج میکند یا تمایلی ندارد و یا اصلا ایده و نظری در این مورد ندارد و تحت تاثیر باورهای خانوادهاش متقاعد به ازدواج میشود؛ یعنی پدر و مادر این باور را دارند که هر چه در سن پایین تری فرزندشان ازدواج بکند شرایط بهتری خواهد داشت.
این روانشناس و کارشناس خانواده بیان کرد: باور پدر و مادر نیز ممکن است باز هم ناشی از یک الگوی نسلی باشد؛ گاهی اوقات میبینیم که این باورها ناشی از ترسها و دل نگرانیهای والدین است، عمدتا بسیاری از والدینی که ترجیح میدهند که فرزندانشان در سنین پایین ازدواج کنند اعلام میکنند ما این کار را انجام میدهیم که از آسیبهای جامعه در امان بماند و حال این آسیبها چیست؟؛ والدین نگران این هستند که فرزندشان در سن نوجوانی قرار بگیرد و روابط عاطفی داشته باشد.
زال ادامه داد: به هر حال در سنین نوجوانی بخاطر اینکه دو جنس مخالف به هم جذب میشوند این نگرانی وجود دارد که نکند رابطه عاطفی ایجاد شود که منجر به شکست و تصمیمات نادرستی و یا راه نادرستی شود؛ خصوصا از این جهت که از فرآیند تحصیل خود بازبماند و تمرکز حواس خود را نسبت به پدیدهها و برنامههای آیندهاش از دست دهد.
وی اظهار کرد: اغلب والدینی این باور را دارند که نه مهارت ارتباطی لازم برای ارتباط گیری و تعامل سازنده و نه توانایی نظارت و کنترل مناسب بر روی فرزندانشان را دارند؛ بنابراین بهتر میبینند که صورت مسئله را پاک کنند و اصلا فرزندشان را در شرایطی که تجربیات عاطفی داشته باشد قرار ندهند و لازم میدانند که از ابتدا آنها را متعهد کنند به یک فرآیند دائمی به نام ازدواج چراکه معتقدند در این صورت دامنه آسیب کمتر میشود و حتی اگر هم آسیبهایی ایجاد شود دیگر مسئولیتش از دوش پدر و مادر کنار میرود.
زال بیان کرد: بنابراین میتوانیم بگوییم حتی مسئولیت ناپذیری، عدم توجه کافی به شرایط و عواطف فرزندان، عدم نظارت و کنترل کافی بر فرزندان، نگرانی و اضطراب نسبت به آینده فرزندان و سایر باورهای ناکارآمد میتواند ریشههای روانشناسی پدیده کودک همسری باشد.
وی افزود: همچنین عوامل متعدد دیگری داریم از جمله پدیدههای جامعه شناختی و فرهنگ خانوادهها که خود به خود روی باورهای افراد تاثیر میگذارد و بر روی ازدیاد پدیده کودک همسری و نظام اجتماعی که خانواده از آن برآمده میتواند تاثیر میگذارد؛ برای مثال اگر در نظام اجتماعی که خانواده زندگی میکند ازدواج در سنین پایین پذیرفته و یا تشویق شده باشد خواه یا ناخواه این خانواده هم این باور و سبک زندگی را میپذیرند که فرزاندنشان هرچه سریعتر ازدواج کنند.
نوجوانی، کرانهای از تعلیق در هیجانات تا تطبیق با تعارضات
زال ادامه داد: اغلب در پدیده کودک همسری با نوجوانی مواجه هستیم که به تازگی از یک مرحله رشد وارد مرحله رشد دیگری میشود؛ میدانیم که فرد در این وضعیت، ثبات عاطفی، روانی، شناختی و منطقی لازم را ندارد و وقتی فردی از سن کودکی به نوجوانی میرسد دچارسردرگمی هویت میشود چراکه هنوز با پدیده نوجوانی روبه رو نشده و شرایطی که در دورانن نوجوانی حاکم است را نمیتواند بپذیرد و ممکن است در خلال اولین برخوردهایش با هیجانات مختلف که بخشی از آن ناشی از تغییرات هورمونی است دچار اختلال در هویت شود.
وی افزود: از طرفی به لحاظ جسمی در سن رشد قرار داشته و هنوز وضعیت ثابتی که بتواند از پس رویدادهای ناشی از ازدواج مانن فرزند دارشدن برآید را ندارد چراکه بدنش در حال رشد و تحول است و یکی از معضلاتی که خانوادهها با نوجوانان دارند ممکن است پرخاشگریهای دوران نوجوانی باشد حال یک نوجوان چرا پرخاشگر میشود؟ چون در مقابل رویدادهایی که در معرضشان قرار میگیرد دچار واکنش سریع شده به همین خاطر این واکنش سریع آن را به پرخاشگری سوق میدهد و ثبات هیجانی لازم را ندارد.
این روانشناس بیان کرد: یکی از ویژگیهای نوجوانان از لحاظ شناختی این است که دائما تغییر موضع و علاقخ میدهند و هنوز ثبات لازم را در تصمیم گیری کسب نکردهاند؛ نوجوان فردی با همه این فرآیندهایی است که هنوز ناکامل و ناقص است و از لحاظ جسمی، عاطفی، شناختی و طرز تفکر و به طور کلی از لحاظ روانی دچار نوعی عدم ثبات است.
دستهایی که در دست اندازهای زندگی مشترک، سنگ میاندازند
زال ادامه داد: در پدیده کودک همسری، نوجوانی را که در حال تلاش برای سازگاری با پدیدههای پیرامون و اطرافیانش است را وارد فرآیندی میکنیم که قرار است در طی آن کنار یک نفر دیگر قرار بگیرد که احتمالا او هم در شرایط مشابهی قرار دارد و در امتداد این فرآیند، تشکیل خانواده با کارکرد سالم از قبیل توجه به یکدیگر، حس تعهد نسبت به هم، هماهنگ شدن با یکدیگر، تشریک مساعی، زندگی مسالمت آمیز، سازگاری پیدا کردن با تفاوتهای فکری و روانی و تفاوت در سلیقهها و توجه به نیازهای همدیگر و سعی در رفع نیازها را از آنها انتظار داریم که در عمل چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست.
وی اظهار کرد: در چنین وضعیتی که فرد هنوز با خودش کنار نیامده، قطعا نمیتواند با فرد مقابل خود نیز کنار بیاید و مشکل و ناسازگاری پیدا میکند و از آنجاییکه دیگر خانواده در کنار او نیستند که مشکلاتش را رفع کنند و از طرفی دیگر با فردی مواجه است که او هم نیازهای دیگری دارد و یا مثل همین فرد در رفع نیازهای خودش هم ناتوان است، نه تنها که سازگاری و مشکل پیدا میکند بلکه نیازهایش هم برآورده نمیشود.
این روانشناس بیان کرد: فردی که دچار عدم توان در برآورده کردن نیازهای اصلی و نیازهای حقیقی خودش است، دچار کمبودهای عاطفی و روانی می شود و ما در این فرآیند افراد دچار عزت نفس پایین میشوند یعنی ارزشهایی که برای خود قائل هستند زیر سوال میرود.
وی افزود: باید توجه داشت که تشکیل زندگی دادن فقط محدود به این که دو نفر از جنس مخالف کنار همدیگر قرار بگیرند و با یکدیگر ازدواج کنند نیست و فقط رفع نیازهای عاطفی را دربرنمیگیرد؛ خانواده تشکیل میشود چون کارکردهای دیگری دارد؛ حال آنکه این افراد اصلا از پس تولید مثل بر نمیآیند چرا که حتی اگر ظاهرا از لحاظ فیزیکی بدنشان شرایط اولیه برای فرزندآوری را داشته باشد، اما فردی که بدنیا میآید ممکن است از لحاظ جسمی دارای مشکلاتی باشد و از طرفی نیاز به حمایت و مراقبت ویژه و آموزش والدین دارد؛ در صورتیکه والدین کسانی هستند که خودشان نیازهای برآورده نشده زیادی دارند چطور میتوانند تشخیص بدهند که کودکشان چه نیازی دارد؟ چطور میتوانند با شرایط فرزندشان آشنا شوند؟ بنابراین در تربیت فرزند دچار مشکل میشوند.
وی اظهار کرد: بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که زمانی که این زوج در کنار هم قرار میگیرند بتوانند با کمترین تنش مشکلات را حل کنند چراکه حل مسئله و مهارتهای تصمیم گیری را که زیربنایش مهارتهای ارتباطی است نمیدانند؛ به همین خاطر است که به محض این که دچار مشکل و اختلاف میشوند یا از همدیگر فاصله میگیرند و یا اینکه مسائل و مشکلات را به خانوادههایشان منتقل میکنند و از آنجاییکه خانوادهها عموما متخصص در این حوزه نیستند سعی میکنند که از روشهای ناصحیح آنها را به سمت یکدیگر برگردانند و زندگیشان را ختم به خیر کند که این اتفاق هم معمولا نمیافتد و زن و شوهر دچار تعارض میشوند؛ تعارضات رضایت زندگی زناشویی را کاهش میدهد و زمانی که رضایت زندگی زناشویی کاهش پیدا کند تمایل اجتناب از یکدیگر افزایش پیدا کرده و کم کم به مرحلهای میرسند که یا دچار طلاق عاطفی میشوند و یا اینکه سعی میکنند از یکدیگر جدا شوند.
معبرهایی برای عبور از سد کودک همسری
زال ادامه داد: راههای پیشگیری از این معضل اجتماعی ریشهای و عمیق بوده و بخشی از آن به قوانین حاکم بر جامعه برمیگردد، بخشی از آن برمیگردد به فرهنگ و عرف، یعنی ارزشهای نظام اجتماعی و بخش دیگری از آن برمیگردد به نگرش افراد و خانوادهها. در شرایطی که در جامعه کنونی قوانینی داریم که از ازدواج در سنین پایین حمایت میکند، اصلاح قوانین مربوط به ازدواج میتواند از موثرترین عوامل کمک کننده در این مسیر باشد، اما در کنار آن از تغییر نگاه افراد که به تغییرات فرهنگی و عرفی برمیگردد، نباید غافل بود.
زال ادامه داد: برای فرهنگ سازی باید سراغ گروههای مرجع از جمله روحانیون، معلمان و فرهیختگان یک منطقه و کسانی که به لحاظ فرهنگی صاحب نفوذ هستند و قادرند که مسئله را برای خانوادهها توجیه کنند، رفت. از آموزش خانوادهها در مناطقی که خیزش این آسیب محتمل تر است نباید غافل شد و باید به آنها آموزش و آگاهی داد.
وی افزود: باید زمینه ادامه تحصیل دختران در این مناطق فراهم شود و به لحاظ اقتصادی شرایطی را فراهم کرد که زنان و دختران بتوانند فعالیت اقتصادی داشته باشند و از حالت سربار خانواده بیرون بیایند؛ آگاهی دادن، برنامه ریزی کردن و رفتن به سمت این خانوادهها کمک خواهد کرد که اولا از تولد نوزادان نارس جلوگیری کنیم و دوم طلاق های زودهنگام را به حداقل برسانیم.
زال ادامه داد: آشنا کردن خانوادهها با آسیبهای پدیده کودک همسری از دیگر عوامل پیشگیری کننده است؛ مطابق آمارهایی که در سایت ثبت احوال هم موجود است، نرخ طلاق در افرادی که در سن پایین ازدواج میکنند یعنی حدودا زیر ۲۰ سال، قابل توجه است و این خودش میتواند شاخصی باشد برای آگاه سازی جامعه.
وی افزود: افرادی که در سن پایین ازدواج میکنند حتی اگر دچار بلوغ زودرس شده باشند و به ظاهر شرایط مناسبی برای ازدواج داشته باشند، اما از لحاظ بلوغ عاطفی، اجتماعی و روانی اصلا وضعیت مناسبی ندارند و به ثبات عاطفی نرسیدند که بخواهند تصمیمات مهمی در زندگیشان بگیرند؛ شاید مهم ترین تصمیمی که بطور معمول یک فرد میتواند در دوران نوجوانی خود بگیرد، انتخاب رشته تحصیلی است که با وجود اینکه میتواند برگشت پذیر و مبتنی بر تجربه باشد اما در این برهه بسیاری از والدین نگران هستند؛ حال ازدواج را در نظر بگیرید که میتواند فارغ از هر نتیجه پیش رو تمام عمر یک نفر را تحت تاثیر خودش قرار دهد.
این روانشناس بیان کرد: در هر حال یکی دیگر از راههای پیشگیری که میشود در نظر داشت آگاه سازی عمومی است که رسانهها میتوانند نقش موثری داشته باشند؛ رصد و رسیدگی به خانوادههایی با مشکلات اقتصادی و مسائل مرتبط با اعتیاد بوده و پیگیری دقیق آینده فرزندان این خانوادهها گامی مهم است.
وی تصریح کرد: اگر بتوانیم آموزشهای لازم برای استقلال در انتخاب و تصمیم گیری را در سطح وسیع و گسترش یافتهای به فرزندان و والدین ارائه کنیم و شرایط روحی، روانی و اجتماعی که فرزندان در دوران بلوغ و قبل از آن سپری میکنند را برای خانوادهها تبیین کنیم میتوانیم امیدوار باشیم که از تعداد این ازدواجها کم شود.
زال ادامه داد: در کنار اینها خانوادههایی را داریم که به علت فقر و عدم توان تامین مایحتاج زندگی فرزاندانشان که این مایحتاج هم میتواند ساده و اولیه باشد و هم میتواند رفاهیات مربوط به فرزند باشد ترجیح میدهند که فرزندانشان ازدواج کنند که بخشی از بار اقتصادی خانواده کاهش پیدا کند و راحت تر زندگی کنند.
وی افزود: گاهی اوقات هم خانوادههایی را میبینیم که به دلیل شرایط خود پدر و مادر و وضعیت نامناسبی که دارند برای مثال پدر و مادر هایی که دچار اعتیاد و الکلیسم هستند ترجیح میدهند که فرزندانشان هرچه سریعتر از خانواده خارج شوند تا هم از لحاظ اقتصادی وضعیتشان را تسهیل کنند و هم از آسیبهایی که خود به آن مبتلا هستند جلوگیری به عمل آوردند؛ بنابراین فرزندان در این حالت سعی میکنند با افرادی ازدواج کنند که از لحاظ مالی در شرایط بهینه تری قرار داشته باشند.
زال ادامه داد: سازمانهای حمایت کننده پیشگیری از کودک همسری تمام دستگاههایی هستند که با کودکان سروکار دارند و تمام دستگاههایی که با فرآیند ازدواج مرتبطند و تسهیل کننده آن هستند. اگر از بعد قوانین بخواهیم بگوییم، دستگاههای قضایی و مجلس که در وضع قوانین منع کننده کودک همسری در خط مقدم قرار دارند بیشترین حمایت را میتوانند داشته باشند. همچنین سازمان ورزش و جوانان که با ازدواج مرتبط است، سازمان بهزیستی که متولی بخشی از امور کودکان آسیب دیده است و سازمان آموزش و پرورش نقش بسزایی را در این مقوله ایفا میکنند.
وی بیان کرد: امری که مسلم است این است که سن آموزش در حوزه ازدواج را کاهش دهیم و به فرزندانمان مهارتهای لازم برای حل مسئله و تصمیم گیری، مهارتهای لازم برای جرات مندی را آموزش دهیم تا بدانند در مقابل خانوادهای که آنها را سوق میدهد به سمت کودک همسری چه واکنشی نشان دهند. سازمانهایی که در حوزه رسانه فعالیت میکنند مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما و تمامی نهادهای زیر مجموعه این دو دستگاه و همینطور سازمان تبلیغات اسلامی که میتوانند شرح دقیقی از قوانین اسلامی داشته باشند از دیگر سازمانهای حامی هستند.
وزنه سنگین انگ اجتماعی
طالبی، مددکار اجتماعی و مدرس دانشگاه نیز به ایسنا گفت: کودک همسری یا پیش رسی ازدواج در بسیاری از مناطق ایران وجود داشته و دارد؛ خراسان رضوی، هرمزگان، آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان استانهای پیشرو بودند و بخشهایی از نواحی مرزی خراسان جنوبی هم درگیر این مسئله است.
وی بیان کرد: عوامل مختلفی از جمله اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در این مسئله موثر است که شاید بتوان گفت که در این میان وزن وزنه فرهنگی بیشتر است و فشارهای اجتماعی که وزنه فرهنگی بر خانواده ایجاد م کند که دختری بالای ۱۵ سال اگر ازدواج نکند از طرف جامعه دچار انگ اجتماعی میشود بیش از بقیه است که نیازمند کار و برنامههای فرهنگی در این حوزه است.
طالبی ادامه داد: مسئولان فرهنگی جامعه باید بیش از پیش به این مقوله توجه داشته باشند؛ مقولهای که خود پیس نیاز موارد دیگری است و نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت.
ازدواج هرچقدر هم که خوب مال سن کودکان ما نیست؛ آنان نیاز به آرامشی دارند که مخصوص زمان آنهاست و بیش از یک کودکی و اندکی استرس برای درس خواندن نباید چیز دیگری بر دلشان تحمیل کرد. کمی با انصاف باشیم.