با میراث های ملموس خشک و بی روح برخورد نشود!
چه امروز و پس از گذشت یکصد و چهل و اندی ســال که روزنامه فرهنگ برای اولین بار در اصفهان منتشر شد مدیریت مرکز اسناد و کتابخانه ملی این شــهر درباره آن میگوید: گنجینهای از روزنامههای دوره ناصرالدینشاه به اصفهان بازمیگردد
حسن روانشید: آنچه امروز و پس از گذشت یکصد و چهل و اندی ســال که روزنامه فرهنگ برای اولین بار در اصفهان منتشر شد مدیریت مرکز اسناد و کتابخانه ملی این شــهر درباره آن میگوید: گنجینهای از روزنامههای دوره ناصرالدینشاه به اصفهان بازمیگردد بهنوعی روند بسته و گنگ در محدوده احکام اداری است که مشکلی را حل نخواهد کرد زیرا اگر قرار باشــد تعدادی محدود و باقیمانده از جراید قدیمی این شهر تاریخی هرروز بین اصفهان و پایتخت ردوبدل شود بیشتر بهنوعی وقتگذرانی و اضمحلال آنها شباهت دارد زیرا همین جابجاییها که سه سال پیشبین ساختمان موزه گونه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان و مرکز اسناد و کتابخانه ملی پیرامون نشریات قدیمی شهر اتفاق افتاد بازهم تکرار خواهد شد! به نظر میرسد وظیفه این مرکز فراتر از نگاههایی باشد که تنها پیش پا را میبیند بلکه هدف والاتر از اینهاست تا این نشریات میراثی به خاطر نوع کاغذ و روش نگهداری غیرعلمی در هرکجا از کشور هستند و بخصوص موزههای خانگی و شخصی شناسایی و با رضایت مالکان و متولیان به مرکز اسناد و کتابخانه ملی اصفهان انتقال یابند. روزنامه ابتکار پایتخت در سال 1394 طی سلسله مطالبی تحت عنوان مرگ تدریجی تاریخ رسانه که در چند شماره به چاپ رسید میتواند بهنوعی راهنمای این مسیر ناهموار در اتاق فکر این مرکز باشد تا کارشناسان بتوانند به چند منبع مهم دراینباره دستیافته و قبل از اینکه اینگونه جراید و مجالت بیش از این مضمحل شوند آنها را نجات داده و در آرشیوهای ضدعفونی شده به معرض دید عموم و بخصوص مشتاقان رسانههای مکتوب بگذارند. برخورد اداری و مکاتبهای پیرامون راه یافتن به محل نگهداری اینگونه میراثهای ارزشمند که تکرار نشدنی هستند از طریق قوانین و مقررات جاری امکانپذیر نیست و میطلبد تا کارگروهی مطلع گرد هم آمده تا ضمن تعامل با خانوادههایی که اینگونه نشریات را در اختیار دارند و به تشویق آنها بهمنظور اهداء میراثهای ملی به مرکز اسناد و کتابخانه بپردازند، خوشبختانه در حال حاضر اصفهان یکی از غنیترین شهرهای ایران است که پس از انتشار روزنامه فرهنگ توانست صدها عنوان روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه، گاهنامه، فصلنامه و سالنامه را طی یک قرن گذشته نشر دهد که قطعاً میتوان با برنامهریزی تعاملی حداقل نسخی از آنها را به دست آورد و در گوشواره موزه آن مرکز در معرض تماشای مشتاقان گذاشت؛ اما اولین روزنامهای که به زبان غیرفارسی در اصفهان منتشر شد یک نشریه ارمنی زبان بود که در جلفای این شهر به زیور طبع ً آراسته گردید که احتمالاً میتوان نسخهای از آن را در بایگانی کلیسای وانک رؤیت نمود و پسازآن دهها نشریه متفاوت از یک تا چند شماره در این شهر نشر یافته که قطعاً نام آنها در آرشیو مرکز اسناد موجود نیست بلکه نیازمند یک فراخوان تخصصی از آحاد جامعه این شهر و بخصوص اقلیتهای دینی همچون کلیمیان و ارامنه است تا نسخ اینگونه جراید را قبل از نابودی در اختیار مرکز اسناد قرار دهند. برای انتشار فهرستی از نام و منش اینگونه نشریات چهبهتر که از فرهیختگانی استفاده شود که امروز در مرز صدسالگی هستند اما چون فاقد مدارک عالیه و بخصوص دکترا هستند کسی به سراغ آنها نمیرود همانگونه که یکبهیک دار فانــی را وداع گفته و انبوهی از خاطرات را با خود میبرند و تنها انبانی از میراثهای مکتوب بجای میگذارند که در غبار خاطرات آنها به فراموشی سپرده شود و یا توسط بازماندگان تحویل سمساران و کارگاههای تولید خمیر کاغذ گردد! استادان دانشگاهها و دارندگان مدارک دکترا در این زمینه باید همچون طلبههای حوزههای علمیه پیش پای فرهیختگان نشر چهارزانو نشسته و اندوختههای آنها را مکتوب و به دانشجویان خود انتقال دهند قبل از اینکه این مخازن علمی از اطلاعات همچون مرحوم استاد عشقعلی حقانی یعنی پدر چاپ و اولین نصاب ماشینهای آن در اصفهان که سالیان درازی از دهههای ۱۹۰۰ میلادی را مقیم هایدلبرگ آلمان بود و پسازآن همراه با کوهی از تجربه و اطلاعات رسانهای در اصفهان عزلت گزید و سال گذشته دار فانی را وداع گفت که این روزها اولین سالگرد وفات او نزدیک است!