بیچاره سینمایی که قهرمان ندارد

این روزها خبر و نقد درباره آخرین فیلم اصغر فرهادی زیاد است. شب گذشته به سینما رفتم تا بعد از دیدن فیلم، فارغ از حواشی بتوانم صحت نظرات و نقدها را بررسی کنم.

بیچاره سینمایی که قهرمان ندارد

اکنون به نقدها و جهت گیری های دیگران و حتی بیانیه خود فرهادی نسبت به فیلمش اشاره‌ای ندارم چرا که در طول این سال‌ها با خودم شرط کرده ام اثر را از صاحب اثر مجزا بررسی کنم.
اکنون بعد از دیدن فیلم با قاطعیت می‌شود گفت فیلم «قهرمان» یک فیلم اخلاق گراست که شاید بیش از هر مقطعی برای جامعه امروز ما، دیدنش واجب است. در قهرمان متوجه می‌شویم آدمی که نمی‌خواهد دروغ بگوید چطور وقتی آبرو، فرزند و حتی عشقش را در مقابل راست گویی قرار است از دست بدهد، باز می‌ایستد تا راست بگوید و مخاطب در انتهای فیلم، حال خوب قهرمان فیلم را حس می‌کند. لذت راستگو بودن را حس می‌کند. می‌فهمد که اگرچه گاهی با یک دروغ می‌شود خیلی از منافع را حفظ کرد اما این راستگو بودن است که به آدمیزاد قبای قهرمانی می‌پوشاند. قهرمان بودن برای خود، نه قهرمان بودن در نظر دیگران.
درست در دو نقطه فیلم که شخصیت اصلی در دو راهی دروغ و راست، قصد دارد کار درست را انتخاب کند، در آمبیانس فیلم، صدای اذان شنیده می‌شود. آنها که نمادشناسی می‌دانند، معنی تلاقی لحظه‌ی انتخاب درست توسط شخصیت اصلی فیلم و صدای اذان را به خوبی می‌فهمند. بعید می‌دانم فرهادی به‌صورت اتفاقی، اذان را در این دونقطه استفاده کرده باشد اما متعجبم از منتقدینی که او را ضدانقلاب و … خطاب کرده اند و این صحنه‌ها را ندیده اند. بعید می‌دانم هیچ فیلمی به اندازه قهرمان توانسته باشد «النِجاةُ فِی الصّدق» را معنا کرده باشد. البته نه نجات از زندان دنیا، بلکه نجات از زندان نفس. چیزی که قهرمان به خوبی نشان داده است. نشان داده که شاید راست گفتن، جایی هم باعث شود شما به زندان و دادگاه گرفتار شوید اما قطعاً از زندان نفس آزاد شده اید. و این دقیقاً همان زندانی است که امروز اکثریت ما در آن گرفتاریم.
این برداشت نگارنده و در واقع فرامتن قهرمان است، اما متعجبم از منتقدینی که به نام اخلاق گرایی، اخلاق‌گراترین فیلم این سال‌ها را به نام سیاه نمایی تخطئه می‌کنند. آن گونه که حتی صدای فرهادی که همواره سکوت کرده بوده را هم در می‌آورند.
توصیه نگارنده است که شما نیز این فیلم را ببینید و خودتان قضاوت کنید. فارغ از سوگیری‌های مثبت و منفی.
پی نوشت: در خبرها آمده بود فیلم گشت ارشاد ۳ پرفروش‌ترین فیلم این مدت شده است و در اکران فلان فیلم، عده‌ای در ازدحام جمعیت برای امضا گرفتن از فلان خواننده، زیر دست و پا له شده اند. یادم افتاد به فیلم قهرمان که غیر از من فقط ۴ نفر در سینما برای تماشای فیلم حضور داشتند. شاید تنها جمله‌ای که در وصف این اوضاع می‌شود گفت، جمله‌ای از دادگاه گالیله باشد که: بیچاره ملتی که قهرمان ندارد!
یادداشت از: مالک شیخی، روزنامه‌نگار

ارسال نظر