همه جا آسمان همین رنگ
واخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد ذهن مردم اصفهان پر بود از شایعههای فراوان پیرامون سرنوشت زایندهرود در آینده نزدیک که بالادست آن با تحرکاتی پیرامون برداشتهای عجولانه و خارج از ضوابط حقابهها مواجه بود
اصفهان امروز - حسن روانشید |اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد ذهن مردم اصفهان پر بود از شایعههای فراوان پیرامون سرنوشت زایندهرود در آینده نزدیک که بالادست آن با تحرکاتی پیرامون برداشتهای عجولانه و خارج از ضوابط حقابهها مواجه بود که به حقیقت پیوست در ادامه پس از عبور آب از سد هزاران حلقه چاه مجوزدار و بدون مجوز حفر شد تا میزان ورودی را از استاندارد قبلی بهشدت کاهش دهد. متأسفانه آنزمان هنوز گوشیهای همراه بسیار محدود و انگشتشمار بودند و آن مقدار هم که بود تنها تواناییشان تماس مکالماتی محدود بود که اگر همچون امروز بود آحاد جامعه میتوانستند، هرگونه تحرکی را بلافاصله در اختیار یکدیگر بگذارند قطعا مشارکتهای مردمی اجازه نمیداد صدها مرتع مرتفع در حاشیه زایندهرود از سرچشمه تا سد ملعبه دست سودجویان قرار گیرد که یکی از استراتژیکیترین مواد حیاتی چند استان را به آبیاری درختان بادام، هلو و غیره در بالادستها اختصاص دهند و مایه شرب پاییندست را در استخرهای خود جاری سازند و تالاب بینالمللی گاوخونی را به دست کویر همسایه آن بسپارند و درنتیجه نهتنها حقابه دیگران پایمال شود بلکه سلامتی میلیونها نفر بهواسطه هجوم ریزگردهای گاوخونی به خطر بیفتد! قصه دوستی خالهخرسه را همه میدانند و نیاز به بازگویی آن نیست که چگونه سرنوشت آن جوان زیر درخت خوابیده فدای نادانی همدمی با خرس شد و در عالم دوستی سنگی بزرگ را به بهانه کشتن مگسها به صورت رفیق خود کوبید! امروز نتیجه آن سنگ بزرگ نهتنها بیآبی مطلق در این استان و بخصوص مرکز آن شهر اصفهان است بلکه پیامدهای دیگر همچون فرونشست زمین، آلودگی هوا و خطر استفاده خوراکی از آب چاههایی که ممکن است پس از گذشت نیمقرن از ایجاد شبکههای فاضلاب شهری و پوسیدگی انشعابات آن و مخلوط شدن با یکدیگر را نیز به همراه داشته باشد و کمبود نزولات آسمانی هم به آن اضافه شود تا تنها سد تأمینکننده آب را با بحران روبرو یازد زیرا امسال میزان کسری ذخیره آب پشت سد نسبت به سال گذشته پانزده درصد کمتر بود که اگر گرمای تابستان و مصرف فعلی ادامه یابد میتوان چشمبهراه تانکرها بود تا آب خوراکی را از ناکجاآبادها به شهر آورند و سر هر چهارراه صفهایی بلند بوکه به دست باشند که آب مشکوک را برای خوردن به خانه ببرند و البته تنها ده درصد از مردم این کلانشهر و حواشی آن توانایی تهیه و خرید آبمعدنی را دارند. از اصفهان میگذریم که رستم است و یک دست اسلحه و تنها منبع آبی آن سد خالی زایندهرود است اما پایتخت پانزده میلیون نفر جمعیتی هم قصه غصههای خودش را دارد زیرا متولیان آب کشور اعلام کردهاند پنج سد تأمینکننده ممکن است تا اوایل شهریور بیشتر نتوانند مصرف این ابر شهر استراتژیک را تأمین کنند! که بهتر است همه اینها را کنار گذاشته و راهی آذربایجان غربی شویم و دریاچه ارومیه که برای احیای آن طی هفت سال گذشته بیش از 15 هزار میلیارد تومان بهاضافه 10 میلیون دلار سرمایهگذاری شد و به گفته رئیس کمیسیون منابع طبیعی مجلس، بخشی از آن به جیب نهادها و اشخاصی رفت که در این زمینه تخصص نداشتند، حالا اعضاء کمیسیون منابع طبیعی از نتیجه اقدامات و پاسخگوییها قانع نشده و خبر از آغاز تحقیق و تفحص از عملکرد ستاد احیای دریاچه را میدهند که انشاءالله بعدازآن نوبت حقابه زایندهرود و اصفهان برسد! گفتنی است کاهش تراز آبی دریاچه ارومیه از سال ۱۳۷۴ و با شیب متوسط ۴۰ سانتیمتر در هرسال آغاز شد که قرار بود ستاد احیای دریاچه از سال ۱۳۹۲ با هزینه کرد اعتبارات بر اساس یک نقشه ۱۰ ساله با آن مقابله کند. حالا نتیجه همه خیمهشببازیها در سازمان برنامهوبودجه و وزارت نیرو این شده که در حال حاضر ۹۵ درصد از دریاچه بهطور کل خشک شود و بیش از 30 میلیارد مترمکعب آب نسبت به دورههای پرآبی کاهش یابد! چند ماه پیش «نیویورکتایمز» در مقالهای به قدمت و تمدن هفتهزارساله دریاچه ارومیه و سبک کشاورز متناسب با این دریاچه نوشته بود این دریاچه منحصربهفرد در غرب آسیاست و اهمیت بسیاری دارد. تا قبل از دهه ۷۰ بیشترین محصول باغات و کشاورزان اطراف دریاچه، انگور بود که نیاز به آبیاری کمی داشت اما پس آن این روش کنار گذاشته شد تا کشاورزان الگو را به کشت درختان سیب تغییر دهند و بیش از 5 برابر حد معمول آب مصرف کنند. فاجعه از زمانی شروع شد که کشت درخت سیب بهشدت افزایش یافت و بر این اساس ضمن بیتوجهی مسئولان چاههای آب غیرمجاز زیادی هم حفر شد تا نتیجه امروز آن خشکیدن دریاچه ارومیه وعدم استقبال از محصول جدید و تلنبار شدن هزاران تن سیب بدون مصرف و خریدار کنار جادهها باشد! اگرچه بادامهای کشتشده در بلندای مسیر زایندهرود به اصفهان مشتریان فراوانی آنسوی مرزها بخصوص در کره جنوبی دارد تا داستان تلخ کشت و صادرات جالیزهایی چون هندوانه، خربزه و طالبی را تداعی کند؛ اما باید دید دود همه این بیتوجهی و جفا به آب در سطح کشور چشم کدامیک از دهکهای جامعه را میسوزاند زیرا به هرکجا که میرویم آسمان همین رنگ است!
ادامه دارد