حسین غزالی؛ صدای آشنای شهر
از حدود 60 سال پیش، در اواسط دهه 1330، رضا غزالی گوینده شماره یک رادیو اصفهان است. او که همچنان برنامه صدای شهر را مدیریت و اجرا می کند، با سابقه کار در تلویزیون و مطبوعات اصفهان از تحولات اجتماعی و بحران نقد در جامعه بی پرده سخن می گوید.
اصفهان امروز - احمدرضا جلوه نژاد: «آقا این بچه ها هیچ کدام از حسین غزالی بهتر نیستند. شما حسین غزالی را بگذارید مسئول. حالا که من دارم می روم به حسین غزالی اطمینان داشته باشید.»
این بخشی از صحبت هایی است که زنده یاد رضا ارحام صدر در خاطرات خود از سال های میانه دهه 1330 بیان کرده است، زمانی که داشت برای همیشه رادیو را ترک می کرد و از این رو در جایگاه رئیس رادیو اصفهان به مدیران ارشد وقت توصیه کرد که به جای خودش، حسین غزالی را جایگزین کنند.
حسین غزالی، متولد 1315 است و هنوز صدایی گرم و کلامی گیرا دارد. او که فعالیتش در رادیو اصفهان از دهه 1330 تاکنون تداوم داشته، می گوید که با رادیو بزرگ شده، در رادیو قد کشیده و با رادیو عشق کرده است.
رادیو از ایام نوجوانی در دهه 1320 وارد زندگی حسین غزالی شد: «منزل ما در انتهای بن بستی در یکی از کوچه های خیابان نشاط حوالی چهار راه شکرشکن بود. عصرها زنان خانه دار در کنار در خانه هاشان می نشستند و تخمه می شکستند و بچه های خردسالشان به خاک بازی و پلاچفته مشغول بودند. پدرم یک رادیوی مارکونی بسیار بزرگ 12 موج خریده بود. آن زمان در هر محله یکی دو رادیو بیشتر نبود. سر در خانه ما یک پنجره فلزی بود به سبک فرفورژه های کنونی. من که اشتیاق همسایه ها برای شنیدن رادیو را می دیدم، با نصب یک بلندگو به این پنجره و اتصال آن به رادیو، برنامه 2 ساعته رادیو اصفهان که از زمستان 1328 آغاز شده بود را برای همسایه ها پخش می کردم. گوینده و مدیر پخش آن زمان رادیو اصفهان که هر روز یک نمایش کمدی انتقادی هم در برنامه داشت رضا ارحام صدر بود و تقریبا همه اهل محل وهمسایه ها کنار در خانه ما جمع می شدند و رادیو گوش می دادند. من همینطور در آن ایام با وصل کردن رادیو به گرامافون برای همسایه ها آهنگ های درخواستی پخش می کردم.»
غزالی تاریخ دقیق تری از پا گرفتن رادیو در اصفهان را اینگونه شرح می دهد: «از سال 1326 لشکر اصفهان یک برنامه هفتگی یک ساعته را شب های چهارشنبه پخش می کرد با گویندگی مرحوم سرهنگ زاهدی که بعدها رئیس اوقاف اصفهان شد. او برنامه اش را اینگونه آغاز می کرد «آشنا داند صدای آشنا.» اما رادیو اصفهان از ظهر روز 3 دیماه 1328 با صدای شادروان رضا ارحام صدر آغاز شد: «اینجا اصفهان است» که شور و شوق فراوانی در خانه ها، قهوه خانه ها و معدودی مغازه ها که رادیو داشتند، به پا کرد. این برنامه 2 ساعته روزانه از یک فرستنده 75 واتی ارتشی و با استفاده از یک گرامافون 78 دور از محل سربازخانه فرح آباد پخش می شد. سپس 4 ساعت شد، بعد محل پخش آن به تالار تیموری منتقل شد، سپس به خیابان شهناز (شمس آبادی کنونی) رفت و از سال 1341 به یک استودیوی مناسب به خیابان آذر کوی تاج منتقل شد. بعد در 1350 رادیو و تلویزیون ادغام شدند و داستان به گونه ای دیگر ادامه یافت.»
«من دبستان به مدرسه فرهنگ در دروازه دولت می رفتم و در راه برگشت به خانه کنار تالار تیموری (موزه تاریخ طبیعی فعلی در خیابان استانداری) که پیشتر باشگاه افسران بود و مقر رادیو اصفهان، به انتظار می ایستادم تا ارحام صدر بیرون بیاید و به او سلام کنم. ارحام پس از مدتی که اشتیاق من را به رادیو دید، از من تست صدا گرفت و مرا به رادیو برد. بعدها در حوالی سال 1335 از رادیو رفت و گویندگی رادیو اصفهان به عهده من قرار گرفت.»
دیپلم ادبی از مدرسه ادب، یک دوره تخصصی گویندگی و نویسندگی رادیو در تهران با اساتید خارجی در 1337 و سپس لیسانس علوم ارتباطات اجتماعی در سالها بعد همه سبب شد که نه تنها وی همچنان بر مدار رادیو به فعالیتش ادامه دهد، که به سردبیری روزنامه اصفهان امیر قلی امینی در دهه 1350 نیز راه یابد. وی می گوید: «در اوایل دهه 1350 وزارت فرهنگ خواستار تحولی در سر و شکل مطبوعات محلی شده بود و دانشمند عالی مقام، روانشاد امیر قلی امینی هم به دنبال کسی می گشت که از این بابت نشریه اش را متحول کند. آقای نواب صفا که آن زمان مدیرکل اطلاعات و جهانگردی اصفهان بود، مرا به وی پیشنهاد داده بود و از من برای همکاری و سردبیری آن روزنامه دعوت شد. به این ترتیب از اوایل دهه 1350 تا آخرین روزی که در سال 1355 این روزنامه غافلگیرانه تعطیل شد، همکاری با این روزنامه را در عین مدیریت تولید در رادیو و تلویزیون اصفهان بر عهده داشتم و در فرم، رنگ و میزانپاژ (لی آوت) روزنامه تغییراتی دادم.»اگرچه غزالی از ابتدای تشکیل گروه تئاتر ارحام، روابط عمومی آن را بر عهده داشت و نقد اجتماعی در آثار آن هنرمند یک ویژگی بارز محسوب می شد اما قلم تند و تیز مرحوم امینی در روزنامه اصفهان خود داستان دیگری بود. وی می گوید: «از مکتب آن بزرگمرد در روزنامه نگاری نکات و ظرایف زیادی دریافتم، آنچه نمی شد از وی آموخت البته شجاعت او بود که جنبه ذاتی داشت. وقتی قلم نافذش را روی کاغذ می گذاشت، هر آنچه صلاح می دانست را بی مهابا می نوشت. کنار تخت او، که معلول بود، نیز میعادگاه دانشمندان و البته مسئولینی بود که از بیم نقدهای گزنده و کارسازش به هر روی تلاش می کردند با نزدیک شدن و گفت و شنود با او تا حدودی از نیش قلمش در امان بمانند.»
غزالی می گوید: «روزنامه های امروز اصفهان شبیه بخشنامه اند. اصفهان امروز، روزنامه شاخصی است با این حال من می بینم خیلی درگیر خودسانسوری است. انتقاد می کند ولی نه انتقاداتی که به کسی بر بخورد. در واقع روزنامه های ما انتقادهایی می کنند که انتقاد نیست و این درست نیست.» وی ادامه می دهد: «بخشی از این بر می گردد به جامعه که نقد را نمی پذیرد و تحمل نمی کند. من زمانیکه در 1350 تنها گوینده برنامه های زنده تلویزیون و رادیوی اصفهان بودم، در انتقاد آزاد بودم و اجازه داشتم تا نخست وزیر را نقد کنم. همین طور رسانه ها ملزم بودند که سرمقاله در باره مسائل روز داشته باشند که عمدتا جنبه انتقادی داشت. همانگونه که تئاترهای ارحام نیز کمدی انتقادی بود و نقد و انتقاد در رسانه های آن روز جایگاهی ویژه داشت.»
«به خاطر دارم تئاتر اداره کاریکاتورسازی ارحام که به موضوع رشوه در دستگاه حکومت سلطنتی می پرداخت در یکی از شب های آن که همزمان بود با سفر شاه و وزرا به اصفهان نیز بی کم و کاست به اجرا درآمد و البته مورد کف زدن و خنده و تشویق هم قرار گرفت. داستان آبدارچی اداره ای که به ارباب رجوع می گفت باید برای حل مشکلت مرا ببینی تا من هم رئیس اداره را ببینم، و او هم مدیر کل را و داستان تا وزرا و شخص نخست وزیر ادامه می یافت و برای هر مرحله ارحام آبدارچی از ارباب رجوع پول می گرفت. کمدی انتقادی به نقد زنده است و اینکه پس از ارحام این سبک در اصفهان تداوم نیافت این بود که نقد دیگر تحمل نمی شود.»
غزالی در تمام این سال ها و تجارب فراوان در رسانه های متفاوت هنوز خود را یک رادیویی می داند. وی می گوید: «رادیو به عنوان یک رسانه همه زمانی و همه مکانی و نیز اینکه رسانه ای تخیل زاست، موقعیت خود را حفظ کرده است.»
حسین غزالی البته هنوز با رسانه های نوشتاری نیز همکاری هایی دارد. آخرین نوشته اش به نام چرا مرده پرستی در همین صفحات شهر اصفهان امروز ماه گذشته منتشر شد، اینکه پس از بی مهری ها در حق ارحام، حالا سالها پس از مرگش سالن تئاتر مجموعه فرشچیان به نام آن هنرمند بزرگ نام گذاشته شده است. وی می گوید: « دو روز بعد از این نامگذاری، اسم سالن را دیگر بار تغییر دادند به نام شهید آوینی.»
60 سال تلاش مستمر در رادیو، تلویزیون و مطبوعات اصفهان، حسین غزالی را در میان مدام خاطرات دور و نزدیک و نوستالژی اصفهان و چهارباغ قرار داده است. «هنوز به محله قدیم ام دلبسته ام. آن زمان چهارراه شکرشکن جایگاه درشکه هایی بود که تا پل خواجو و از آن سمت تا زینبیه در حرکت بودند. وقتی از جلوی ما رد می شدند با بچه محل ها از پس درشکه به شتاب می دویدیم. اولین نفری که بر عقب درشکه سوار می شد، بچه های دیگر مرد پشت درشکه را خبر می کردند و او بر می گشت و با شلاق ما که سوار شده بودیم را می انداخت پایین. روحیه ما اصفهانی ها اینگونه است. کسی که سوار است را تحمل نمی کنند.»
برای بسیاری از مردم اصفهان او همچنان چهره ای محبوب و آشناست و البته آشنا داند صدای آشنا. ارحام صدر در گفتگوی مفصل با زاون که در کتاب زندگی در تماشاخانه اصفهان نقل است از پس دهه ها خانه نشینی می گوید: «اما آقای زاون، باوفاترین و قدرشناس ترین کسی که با من کار کرده و همیشه یادآور می شود و از صحبت های من یاد می کند، همین حسین غزالی است.»