تولید سبزی خوردن خانگی در ایام قرنطینه
در وضعیتی که این میهمان ناخوانده، کرونا، برایمان پیش آورده اکثر مردها خانه نشین شده اند و همین می تواند فرصتی باشد برای کلی کارهای جدید که یک عمر فرصت انجامشان را نداشتیم.
محمدعلی شاطری - فارس: در وضعیتی که این میهمان ناخوانده، کرونا، برایمان پیش آورده اکثر مردها خانه نشین شده اند و همین می تواند فرصتی باشد برای کلی کارهای جدید که یک عمر فرصت انجامشان را نداشتیم.
قدیمی ها می گفتند مرد نباید در خانه بماند، حتی اگر بیکار باشد! خوب که فکر کنیم لااقل در روزگار قدیم با مردهایی که چندان بلد نبودند چه طور باید در خانه و کنار خانواده وقت بگذرانند چندان بی راه هم نمی گفتند.
این روزها اما در وضعیتی که این میهمان ناخوانده، کرونا، برایمان پیش آورده اکثر مردها خانه نشین شده اند و همین می تواند فرصتی باشد برای کلی کارهای جدید که یک عمر فرصت انجامشان را نداشتیم.
یک روز صبح خیلی معمولی، از خواب بیدار شدم، یکی دو ساعتی بیشتر از روزهای معمولی خوابیده بودم، یک لحظه با خودم فکر کردم کرونا چندان بد هم نیست، چه صبح هایی که هزار بد و بیراه بار هشدار بیدارباش گوشی کرده بودم و در آرزوی چند دقیقه خواب قبل از رسیدن سرویس اداره چشم مالانده بودم و حالا خیلی راحت دو ساعت بیشتر خوابیده بودم، بدون اینکه لازم باشد چشمی بمالانم و به ساعتی بد و بیراه بگویم.
با خودم گفتم خب، چه فرصت های دیگری در این خانه نشینی اجباری برای من می تواند وجود داشته باشد که به آنها فکر نکرده ام. یادم افتاد بارها به این فکر کرده بودم که کاش باغچه کوچکی داشتم و فرصتی و امکانی تا سبزی تازه بکارم و از سبزی تازه دسترنج خودمان بخوریم. به پسرکم گفتم: «بابا، نظرت چیه برای خودمون یه باغچه سبزی خوردن بکاریم؟» چشمهایش برق زد. با خنده گفت: می شه بابا؟ توی آپارتمان؟
گفتم: «می شه بابا، کار نشد نداره، باید شرایطشو مهیا کنیم! و رفتیم که شرایطش رو مهیا کنیم.»
خب برای داشتن یک باغچه سبزی به چه چیزهایی احتیاج داشتیم؟
گلدان بزرگ یا فضایی برای باغچه، بذر، خاک و یک چیز خیلی مهم: نور آفتاب! ولی توی این آپارتمان 70 متری نور آفتاب از کجا می آوردیم؟
آهان، پشت بام! پشت بامی که خالی افتاده بود و به راحتی می توانست فضای مورد نیازمان را تامین کند. به سرعت دست به کار شدیم. از یک فروشگاه آنلاین بذر سبزی ها را سفارش دادم. شاهی، نعناع، تره، ترب، جعفری، ریحان و پیازچه، سبزی های معمول و موجود در سایت فروشگاه بود. با قیمت های بسیار پایین، قیمت هایی که غالبا برای یک بسته به یک کیلو سبزی خوردن هم نمی رسید.
خب، برای گلدان باید چه فکری می کردیم؟
باید قبل از هر چیز از منطقه عملیاتی بازدید می کردم، با پسرک راه افتادیم به سمت پشت بام. آسفالت بود. در گوشه ای به قاعده یک فرغون آجر ریخته بود. و چقدر به کارمان می آمد این آجرها.
توی انباری پلاستیک ضخیم بسته بندی یخچال داشتیم. پسرک زحمت آوردنش را کشید. پلاستیک را پهن کردیم روی زمین، رویش دو ردیف آجر چیدیم، لبه پلاستیک را به داخل آجرها تا زدیم و دوباره یک ردیف رویش آجر چیدیم. به کار حوض ماهی گلی هم می آمد چه برسد به باغچه سبزی و خوبیش این بود که خطر نم دادن و خراب کردن سقف را از بین می برد. سه ردیف آجر چیدیم و ارتفاع تقریبی 30، 40 سنتی برای باغچه سبزیمان درست شد.
خب بذرها در راه بودند، باغچه مان آماده بود، آفتاب هم به لطف خدا همیشگی و فراهم بود، یک چیز فقط کم بود، خاک!
حالا خاک از کجا باید می آوردیم؟
راحتترین کار این بود که به سراغ فروشگاه آنلاین بروم و خاک آماده سفارش بدهم اما یک مشکل وجود داشت! خاک های بسته بندی خیلی گران بودند. باید فکر دیگری می کردیم. با پسرک به سراغ اینترنت رفتیم و ترکیب خاک مناسب برای کاشت سبزی را جستجو کردیم.
ترکیبی از خاک معمولی باغچه یا همان خاک های رس و چسبنده معمولی که همه جا هست، به اضافه کمی ماسه و کود حیوانی کارمان را راه می انداخت. دو گونی ماسه از همسایه چند خانه آنورتر که مشغول بنایی بود گرفتیم، خاک رس یا خاک باغچه را هم می توانستیم از هرجایی که خاک هست برداریم. ولی وسط شهر کود دامی از کجا می آوردیم؟
گزینه های روی میز اینها بودند: توافق با باغبان پارک محل و گرفتن مقدار کمی از یک کامیون کودی که در پارک برای تقویت چمن ها و درختان تخلیه کرده بودند یا خرید کود دامی از گل فروشی های محل، یا خرید ازهمان فروشگاه های آنلاین. و ما در راستای قرنطینه خانگی و حضور حداکثری در خانه گزینه سوم را انتخاب کردیم. خرید یک بسته کود دامی به نسبت خرید بسته های بزرگ خاک آماده هزینه چندانی نداشت.
دو روز بعد من و پسرک با شوق و ذوق فراوان باغچه کوچکمان را به مرحله کاشت رساندیم. خاک و ماسه را با هم مخلوط کردیم و کود را اضافه کردیم، حدود 20 سانت ترکیب خاک باغچه را روی سطح باغچه کوچک آجری پلاستیکی مان ریختیم. حالا وقت ریختن بذرها بود. باغچه را با نخ شیرینی و چوب های کوچک به چند قسمت تقسیم کردیم و هر قسمت را بذر یکی از سبزی ها را ریختیم. سبزی های درشت تر مثل ترب و پیازچه را با تراکم کمتر و با فاصله تر و سبزی هایی مثل تره و شاهی و جعفری و ریحان را با تراکم بیشتر روی سطح خاک ریختیم. یک لایه نازک یکی دو سانتی از خاک را روی بذرها ریختیم و با دقت و فشار کم آب، جوری که بذرها جا به جا نشوند باغچه کوچکمان را سیراب کردیم.
حالا همه چیز آماده بود، باید کمی صبر می کردیم من و پسرک و بانو تا معجزه طبیعت را ببینیم. کمتر از یک هفته طول کشید تا جوانه های سبزی خوردن هایمان سبز شوند و در این مدت هر وقت خاک خشک می شد دوباره سیرابش کردیم.
بعد از دو سه هفته، اولین بار با سبزی خوردن های دسترنج خودمان که حالا از مرحله کاشت و داشت به برداشت رسیده بودند صبحانه خوردیم ، در همان فضای پشت بام. سه تایی، من و پسرک و بانو، همان جا، کنار باغچه کوچکمان!
قدیمی ها می گفتند مرد نباید در خانه بماند، حتی اگر بیکار باشد! خوب که فکر کنیم لااقل در روزگار قدیم با مردهایی که چندان بلد نبودند چه طور باید در خانه و کنار خانواده وقت بگذرانند چندان بی راه هم نمی گفتند.
این روزها اما در وضعیتی که این میهمان ناخوانده، کرونا، برایمان پیش آورده اکثر مردها خانه نشین شده اند و همین می تواند فرصتی باشد برای کلی کارهای جدید که یک عمر فرصت انجامشان را نداشتیم.
یک روز صبح خیلی معمولی، از خواب بیدار شدم، یکی دو ساعتی بیشتر از روزهای معمولی خوابیده بودم، یک لحظه با خودم فکر کردم کرونا چندان بد هم نیست، چه صبح هایی که هزار بد و بیراه بار هشدار بیدارباش گوشی کرده بودم و در آرزوی چند دقیقه خواب قبل از رسیدن سرویس اداره چشم مالانده بودم و حالا خیلی راحت دو ساعت بیشتر خوابیده بودم، بدون اینکه لازم باشد چشمی بمالانم و به ساعتی بد و بیراه بگویم.
با خودم گفتم خب، چه فرصت های دیگری در این خانه نشینی اجباری برای من می تواند وجود داشته باشد که به آنها فکر نکرده ام. یادم افتاد بارها به این فکر کرده بودم که کاش باغچه کوچکی داشتم و فرصتی و امکانی تا سبزی تازه بکارم و از سبزی تازه دسترنج خودمان بخوریم. به پسرکم گفتم: «بابا، نظرت چیه برای خودمون یه باغچه سبزی خوردن بکاریم؟» چشمهایش برق زد. با خنده گفت: می شه بابا؟ توی آپارتمان؟
گفتم: «می شه بابا، کار نشد نداره، باید شرایطشو مهیا کنیم! و رفتیم که شرایطش رو مهیا کنیم.»
خب برای داشتن یک باغچه سبزی به چه چیزهایی احتیاج داشتیم؟
گلدان بزرگ یا فضایی برای باغچه، بذر، خاک و یک چیز خیلی مهم: نور آفتاب! ولی توی این آپارتمان 70 متری نور آفتاب از کجا می آوردیم؟
آهان، پشت بام! پشت بامی که خالی افتاده بود و به راحتی می توانست فضای مورد نیازمان را تامین کند. به سرعت دست به کار شدیم. از یک فروشگاه آنلاین بذر سبزی ها را سفارش دادم. شاهی، نعناع، تره، ترب، جعفری، ریحان و پیازچه، سبزی های معمول و موجود در سایت فروشگاه بود. با قیمت های بسیار پایین، قیمت هایی که غالبا برای یک بسته به یک کیلو سبزی خوردن هم نمی رسید.
خب، برای گلدان باید چه فکری می کردیم؟
باید قبل از هر چیز از منطقه عملیاتی بازدید می کردم، با پسرک راه افتادیم به سمت پشت بام. آسفالت بود. در گوشه ای به قاعده یک فرغون آجر ریخته بود. و چقدر به کارمان می آمد این آجرها.
توی انباری پلاستیک ضخیم بسته بندی یخچال داشتیم. پسرک زحمت آوردنش را کشید. پلاستیک را پهن کردیم روی زمین، رویش دو ردیف آجر چیدیم، لبه پلاستیک را به داخل آجرها تا زدیم و دوباره یک ردیف رویش آجر چیدیم. به کار حوض ماهی گلی هم می آمد چه برسد به باغچه سبزی و خوبیش این بود که خطر نم دادن و خراب کردن سقف را از بین می برد. سه ردیف آجر چیدیم و ارتفاع تقریبی 30، 40 سنتی برای باغچه سبزیمان درست شد.
خب بذرها در راه بودند، باغچه مان آماده بود، آفتاب هم به لطف خدا همیشگی و فراهم بود، یک چیز فقط کم بود، خاک!
حالا خاک از کجا باید می آوردیم؟
راحتترین کار این بود که به سراغ فروشگاه آنلاین بروم و خاک آماده سفارش بدهم اما یک مشکل وجود داشت! خاک های بسته بندی خیلی گران بودند. باید فکر دیگری می کردیم. با پسرک به سراغ اینترنت رفتیم و ترکیب خاک مناسب برای کاشت سبزی را جستجو کردیم.
ترکیبی از خاک معمولی باغچه یا همان خاک های رس و چسبنده معمولی که همه جا هست، به اضافه کمی ماسه و کود حیوانی کارمان را راه می انداخت. دو گونی ماسه از همسایه چند خانه آنورتر که مشغول بنایی بود گرفتیم، خاک رس یا خاک باغچه را هم می توانستیم از هرجایی که خاک هست برداریم. ولی وسط شهر کود دامی از کجا می آوردیم؟
گزینه های روی میز اینها بودند: توافق با باغبان پارک محل و گرفتن مقدار کمی از یک کامیون کودی که در پارک برای تقویت چمن ها و درختان تخلیه کرده بودند یا خرید کود دامی از گل فروشی های محل، یا خرید ازهمان فروشگاه های آنلاین. و ما در راستای قرنطینه خانگی و حضور حداکثری در خانه گزینه سوم را انتخاب کردیم. خرید یک بسته کود دامی به نسبت خرید بسته های بزرگ خاک آماده هزینه چندانی نداشت.
دو روز بعد من و پسرک با شوق و ذوق فراوان باغچه کوچکمان را به مرحله کاشت رساندیم. خاک و ماسه را با هم مخلوط کردیم و کود را اضافه کردیم، حدود 20 سانت ترکیب خاک باغچه را روی سطح باغچه کوچک آجری پلاستیکی مان ریختیم. حالا وقت ریختن بذرها بود. باغچه را با نخ شیرینی و چوب های کوچک به چند قسمت تقسیم کردیم و هر قسمت را بذر یکی از سبزی ها را ریختیم. سبزی های درشت تر مثل ترب و پیازچه را با تراکم کمتر و با فاصله تر و سبزی هایی مثل تره و شاهی و جعفری و ریحان را با تراکم بیشتر روی سطح خاک ریختیم. یک لایه نازک یکی دو سانتی از خاک را روی بذرها ریختیم و با دقت و فشار کم آب، جوری که بذرها جا به جا نشوند باغچه کوچکمان را سیراب کردیم.
حالا همه چیز آماده بود، باید کمی صبر می کردیم من و پسرک و بانو تا معجزه طبیعت را ببینیم. کمتر از یک هفته طول کشید تا جوانه های سبزی خوردن هایمان سبز شوند و در این مدت هر وقت خاک خشک می شد دوباره سیرابش کردیم.
بعد از دو سه هفته، اولین بار با سبزی خوردن های دسترنج خودمان که حالا از مرحله کاشت و داشت به برداشت رسیده بودند صبحانه خوردیم ، در همان فضای پشت بام. سه تایی، من و پسرک و بانو، همان جا، کنار باغچه کوچکمان!