دشواری دوام دلخوشیهای فرهنگی
به مدیر و موسسه فرهنگی تازهنفسی که دکترای ادبیات دارد و حدود چهار سال است که کارش را در اصفهان شروع کرده و تمرکزش را گذاشته بر آموزش ادبیات و فرهنگ برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان در شاخههای گوناگون زنگ میزنم. در حدود یک ماه است که قرار است به پرسشهایم درباره برگزاری کلاسهای ادبی کودک و نوجوان با تکیه بر ادبیات کهن پاسخ دهد اما هنوز خبری نیست. میگوید که این روزها به خاطر شرایط جامعه دلودماغ ندارد،
1- آخرین خبری که از او دارم این است که در کلاس داستاننویسی که به او پیشنهاد دادم، ثبتنام کرده و حالش خوب است از اینکه بعد از سالها دوباره شروع به نوشتن کرده. زن تحصیلکردهای است که از زمان ازدواج تا حالا خانهدار شده و از دو فرزندش مراقبت میکند. در دوران دانشجویی، شعرهایش را برایمان میخواند و ما لذت میبردیم. کتابخوان بود و داستان و رمان زیاد میخواند. حالا گله میکند از اینکه سروکلهزدن با بچهها و اداره کردن خانه و زندگی، وقت سرخواراندن برایش نگذاشته، کتاب خواندن و نوشتن که دیگر برای او رؤیا شده! اما دوباره خوشحال دیدمش و صدایش جاندار و باانگیزه شده. با شور از داستانی میگوید که دارد مینویسد.چند هفته بعد به او زنگ میزنم. خسته است و گله میکند از وضعیت اینترنت در این بیشتر از یکماه اخیر. فیلتر شبکههای مجازی باعث شده تا کلاس داستان غیرحضوریاش فعلا برگزار نشود. میگوید که به همین دلخوشیهای کوچک و انگیزهبخش هم سخت میگیرند و نمیگذارند که دوام داشته باشد. میگویم که بنویسد و خودش این انگیزه و ذوقی را که دوباره در او بیدار شده بیشتر کند. میگوید که چیزهایی مینویسد اما کلاس داستان با استاد باسواد و باصفایش چیز دیگری است.
2- به مدیر و موسسه فرهنگی تازهنفسی که دکترای ادبیات دارد و حدود چهار سال است که کارش را در اصفهان شروع کرده و تمرکزش را گذاشته بر آموزش ادبیات و فرهنگ برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان در شاخههای گوناگون زنگ میزنم. در حدود یک ماه است که قرار است به پرسشهایم درباره برگزاری کلاسهای ادبی کودک و نوجوان با تکیه بر ادبیات کهن پاسخ دهد اما هنوز خبری نیست. میگوید که این روزها به خاطر شرایط جامعه دلودماغ ندارد، اوضاع ناجور اینترنت و فیلتر شبکههای مجازی هم مشکلات زیادی در برگزاری کلاسهای موسسهاش که در این حدود سه سال به خاطر بیماری کرونا غیرحضوری نیز برگزار میشوند، پیشآمده. گله میکند که چطور با این اوضاع میتواند از پس اجاره سنگین موسسهاش بربیاید؟ میگوید که او که یکتنه و با سختیهای فراوانی که در کار فرهنگی دوچندان میشود، این مرکز ادبی را راه انداخته و باانگیزه و بیبهره از حمایت مؤسسات مربوطه کار میکند چرا باید بااینهمه دشواری و اتفاق غیر پیشبینی مواجه شود؟ و خودش هرچند خسته است، میگوید: راه پرافت و خیز است و ناهموار و دشوار؛ اما بنایی هرچند کوچک، شوقانگیز و زندگیبخش است. این بیت حافظ بدرقه راه هرکس که کارش گذاشتن خشتی است بر بنای عظیم فرهنگ و ادبیات این خاک:
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم