جبران فرزندان
روستانشینی که آخرین ضربه را اصلاحات ارضی در سال 42 با لوایح ششگانه رژیم پهلوی به آن وارد کرد باعث شد نهتنها جوانان بلکه بهمرورزمان میانسالان و درنهایت سالخوردگان هم جلای وطن کنند و باروبندیل را به شهرها و بخصوص کلانشهرها انتقال دهند.
روستانشینی که آخرین ضربه را اصلاحات ارضی در سال 42 با لوایح ششگانه رژیم پهلوی به آن وارد کرد باعث شد نهتنها جوانان بلکه بهمرورزمان میانسالان و درنهایت سالخوردگان هم جلای وطن کنند و باروبندیل را به شهرها و بخصوص کلانشهرها انتقال دهند. غافل از اینکه پروسه تبلیغات اغواکننده برای استفاده از تواناییهای جسمی آنهاست تا به کارهای سخت و طاقتفرسا بپردازند و پس از چند صباحی تاریخمصرفشان تمام شود درحالیکه هیچ آینده روشنی را متصور نباشند. اگرچه آن اصلاحات هم از همه نظر ناکام ماند و روستانشینان تنها توانهای جسمی و آینده فرزندان را از دست دادند اما خصلتهای نیکویشان نسل به نسل و سینهبهسینه گشت تا به نسلهایی برسد که میتوانند علاوه بر دارا بودن تحصیلات عالیه اشتباه دهه چهل پدران خود را با هدف قرار دادن اقتصادی روستا جبران کنند. امروز صدها خانه میراثی و سنتی در اقصی نقاط دورافتاده و قلب قصبهها نوسازی و بازسازی شدهاند تا به مکانهای بوم گردی برای اقامت گردشگران تبدیل و درآمدهای قابلتوجهی را بهسوی خود جلب نمایند. حالا کلانشهرها دیگر آن جاذبه اول را برای کسانی که هدفشان پیدا کردن مدینه فاضله بود نداشتند
زیرا اگرچه در آنها کار فراوان است ولی درآمدها تکافوی یک زندگی فقیرانه را هم برایشان نمیکند. آنها تجربیات تلخ پدرانشان را با نوعی بازگشت به اصل جبران میکنند با این تفاوت که هرکدام به علومی مسلط شدهاند که میتوانند از آن برای تغییرات اساسی در اقلیم روستاها بهره ببرند. شاید پرواز قیمت مسکن طی پنج سال اخیر، بهترین گزینه بود که میتوانست گروهی قابلتوجه از مهاجران روستایی را متقاعد نماید زمان بازگشت فرا رسیده است زیرا ویروس کرونا درحالیکه یک فاجعه بهحساب میآمد اما توانست زنگ بیداری را برای اکثریت این جامعه دو تابعیتی در یک کشور فراهم کند تا عزم خود را به بازگشت جزم کنند که امروز شاهدیم تعداد قابلتوجهی از روستاهای تخلیهشده یکبار دیگر با ترافیک جمعیت و کمبود نیروی کار بهمنظور اجرای پروژهها روبروست و حالا خبری از خیاطخانههای راسته خیابان جمهوری در تهران نیست که روزگاری نهچندان دور همه ساختمانهای تجاری، اداری و مسکونی آن تا عمق محلات اطراف به کارگاه تولید پوشاک تبدیل شده بود که حالا اکثر روستاهای تخلیهشده از سکنه بخصوص در اطراف استان تهران به یک مرکز تولیدی تبدیلشده و برای عرضهکنندگان نیز
مقرونبهصرفه است تا با هزینههای بسیار نازل نیازهای کاری خود را از این روستاها تأمین نمایند درحالیکه این نیروها نیز عطای شهرها را به لقایش بخشیده و به خانههای پدری برگشتهاند تا زیر فشار سنگین پرداخت اجارهبهای بیغولههایی ویران در بافت قدیمی پایتخت بانام مسکن و یا در حاشیه شهرها آسوده شوند. تا قبل از اینکه یک روستانشین با معضلات عدیدهای چون عدم آمایش زمین، بیآبی مفرط، نبود سم و کودهای شیمیایی، فقدان بهداشت و پزشک و درمانگاه و مدرسه روبرو بود و ازاینجهت نمیتوانست مشکلات را تحمل و تأمین معاش کند، راهی کلانشهرها میشد تا تلاش کند و بتواند مخارج خانواده را تهیه نماید اما این مهاجرت که پس از چندی عمومیت پیدا کرد، خطر انقراض تولیدکننده عمده غذای جامعه را به همراه داشت که باید چارهاندیشی میشد و آن زمان یکی شهرداران اسبق پایتخت اینگونه نظر داده بود که «باید تهران را آنقدر گران کنیم تا هرکسی نتواند،در آن زندگی کند.» بعدازآن پیروز حناچی شهرداری دیگر از این کلانشهر اشاره کرد «شما هرچقدر به مرکز نزدیک میشوید، هزینهها افزایش مییابد و هرچقدر دور میشوید، هزینهها بهطور معنیداری کاهش پیدا میکند، شما در
مرکز لندن با هزار پوند یک واحد ۳۰ متری میتوانید اجاره کنید یا با همان پول ۷۰ کیلومتر بالاتر یک خانه ویلایی بگیرید که هزینههای زندگیتان کاهش پیدا میکند.» امروز شاهدیم بسیاری از مسئولان به این بحران که بهصورت تصاعدی تولیدمثل میکند، دانسته یا نادانسته دامن زدهاند و ازجمله آنها میتوان به وزیر راه و شهرسازی دولت یازدهم اشاره نمود که چگونه احداث بیش از دو میلیون مسکن مهر در دولتهای نهم و دهم را مزخرف دانست درحالیکه نیاز سالانه کشور به بیش از یک میلیون مسکن کلا مشکل کمبود سرپناه را به سمت بحران فعلی سوق داد و شرایطی را رقم زد که افق روشن برای حل مشکل کمبود سرپناه را به سمت بحران فعلی کشاند و شرایطی را رقم زد که امیدی به حل کوتاهمدت این بحران نباشد. مهدی جمالی نژاد معاون عمرانی وزارت کشور میگوید: «نرخ مهاجرت به شهر تهران منفی شده است» و آن را خبری خوب و مسرتبخش میداند و ادامه میدهد «مهاجرت معکوس از تهران به سمت شهرستانهای استان انجام میشود که دلیل آن گران شدن زمین، مسکن و سخت شدن شرایط زندگی در تهران است.» حال باید نشست و دید و شاهد بود که دولت سیزدهم در این زمینه چگونه ورود پیدا میکند و به
همکاری و مساعدت با مستاجران میپردازد که حداقل یکی از چالشهای آینده در کلانشهرها را اینگونه حلوفصل نماید و اجازه دهد فرزندان اشتباه محاسبه پدران خود را بهگونهای جبران کنند.
ادامه دارد