غافلگیری جامعهای که نسل زومرها را نادیده گرفت
موضوعی که در ناآرامیهای اخیر کشور و در لابهلای تولید اخبار مختلف، یک پای ثابت محتوای رسانههای بوده، حول محور جوان و نوجوان چرخیده است؛
موضوعی که در ناآرامیهای اخیر کشور و در لابهلای تولید اخبار مختلف، یک پای ثابت محتوای رسانههای بوده، حول محور جوان و نوجوان چرخیده است؛ با این تفاوت فاحش که تا پیش از این محتواهای هشداردهندهای از سوی کارشناسان درباره این نسل مطرح بود که عموما در مورد وضعیت سلامت روان و یا نیازهای خاصی که در تفاوت با نسلهای قبلی پیداکردهاند، مطرح میشد؛ اما اکنون مسئولان هستند که پشت تریبون رفته و در موردتوجه به نیازهای جوان و نوجوان سخن میگویند، برنامههایی برای مشارکت ایشان در جامعه تدارک دیده و به آنان نقشهای مدنی و اجتماعی میدهند. این مسیر چطور طی شد و چه اتفاقی رخ داد که نوجوانان به صدر اخبار راه پیدا کرده و ضرورت توجه به ایشان جزو برنامههای اجرایی دستگاههای دولتی قرار گرفت تا جایی که رئیسجمهور نیز با آنها به گپ و گفتی صمیمانه پرداخت. در مورد ویژگی این نسل موسوم به نسل z یا زومرها بهوفور پرداخته شده و کمتر اهل مطالعهای است که نداند آنها متولدان دوران انقلاب دیجیتال بوده که در یک شکاف نسلی پا به عرصه گذاشتهاند.
بنابراین ویژگیهای منحصربهفردشان از همان ابتدای تولد باعث شد تغییراتی در ارکان مختلف جامعه ایجاد شود؛ به چه ترتیب؟ بهاینترتیب که آنها کنش بودند و جامعه را به واکنش وا میداشتند و میدارند. آنها از ابتدا تعیین کردند که در خانه و جامعه پرسشگرانی هستند که با هر پاسخی قانع نشده و به دنبال ردیف کردن دلیلها به دنبال معلول بودند. چرا که در دنیای ارتباطات نه لزوما دارای سواد تخصصی اما توانگر و کار بلد زندگی در محیطی فراتر از خانواده هستند و حرف بزرگترها الزاما برایشان سند نیست، پس مطالبه گری آنها نخست جامعه بنیادین خانواده را واداشت که بر اساس خواستههای اینان رفتار کنند و در ادامه جامعههای بزرگتری همچون مدرسه و نظام آموزشی را وادار به رفتار بر اساس سلیقهشان کردند؛ اما آنچه در سیستم کلی جامعه ما رخ داد ناهماهنگی و عدم پذیرش این موضوع بود که باید روشهای قدیمی تربیتی را برای همراهی با نسل z کنار بگذارد. پس تلاشها تنها محدود به تأمین نیازهای مادی آنها شد. برخی نیز که توان درک کردن و زبان گفتگو با نوجوانان امروزی را نداشتند دست به دامن مشاورههایی شدند که در صدد بود با علم جوان و نه چندان ناپخته روانشناسی ویژه این گروه سنی سعی در ایجاد ارتباط و رفع معضلات موجود بود؛ اما این روش کارآمد نبود نیز توان هماهنگی با باقی ارکان جامعه را بهصورت رسمی نداشت. پس به زبان ساده نسل زومریهای ما نه تنها فهمیده نشدند بلکه ساختار سنتی جامعه آنها را جدی نگرفت. نتیجه این بود که متولدان دوران انقلاب دیجیتال، در شرایطی که دائما فعالیتشان در فضای اجتماعی تقبیح شده و سیبل هشدارهای مکرر بابت اثرات ناسالم حضور در این فضا قرار داشتند، بالاخره طاقت نیاوردند و در نخستین فرصت دست داده، حضور و تأثیرگذاری خود را بهصورت رسمی به چشم و گوش جامعه رساندند. ابعاد این واکنش اعتراضی نیز در اندازهای بود که حتی تحلیلگران و جامعه شناسان را نیز به حیرت واداشت و باعث شد همه به جنبوجوش این بیفتند که باید این نسل را وارد بازی کرد؛ اما بدیهی است وقتی زیرساختی برای این نقشها پیشبینی و در نظر گرفته نشده است نمیتوان موفقیتی در اقنای بازیگران آن نیز به دست آورد. پس اگرچه اکنون شاهد این هستیم که همهجا از ضرورت ایجاد گفتگو و گفتمان مشترک با نوجوان جامعه ما مطرح میشود اما امکان درمان اورژانسی این زخم وجود ندارد. نسل z را نمیتوان گول زد و با شکلات و بستی صدای او را خاموش کرد. این نسل برای نشستن در صندلی جایگاه واقعیاش در هدایت جامعه بهسادگی کوتاه نمیآید. صندلیای که در ساختار تربیتی سنتی جامعه ما هرگز ساخته نشده بود.