قدرت تخیل، هانا آرنت و همدردی با دیگران

بیشتر از یک ماه است که ذهنم با این پرسش کلنجار می‌رود: چطور می‌شود که آدم آسیب و درد دیگری را نمی‌تواند درک کند؟ نمی‌تواند خودش را جای دیگری بگذارد و درد او را ببیند؟ اصلاً چطور می‌شود که آزاردادن و آسیب رساندن برای برخی این‌قدر آسان می‌شود؟

قدرت تخیل، هانا آرنت و همدردی با دیگران

بیشتر از یک ماه است که ذهنم با این پرسش کلنجار می‌رود: چطور می‌شود که آدم آسیب و درد دیگری را نمی‌تواند درک کند؟ نمی‌تواند خودش را جای دیگری بگذارد و درد او را ببیند؟ اصلاً چطور می‌شود که آزاردادن و آسیب رساندن برای برخی این‌قدر آسان می‌شود؟ این‌ها همیشه برایم سؤال بوده است؛ اما به‌خاطر شرایط پرتنش کشور در این یک‌ماهه اخیر بیشتر با این موضوع درگیرم. حرفی از مصطفی ملکیان درباره اهمیت و نقش قدرت تخیل در اخلاقی زیستن انسان به‌خاطر می‌آورم. «انسان‌ها هرچه تخیل بیشتری داشته باشند، هنرمندترند. برای اخلاقی زیستن باید قدرت تخیل بالا باشد. برای درک بیشتر این مسئله همه مخاطبان را به مطالعه کتاب «ابتذال شر» هانا آرنت دعوت می‌کنم. کتاب «ابتذال شر» حاصل شرکت‌کردن هانا آرنت، فیلسوف بزرگ معاصر در محاکمه آدولف آیشمان، یکی از افسران جلاد آلمان نازی، پس از جنگ بود. آیشمان مسئول «اداره امور مربوط به یهودیان» در دفتر مرکزی امنیت رایش بود و نزدیک به 400 هزار یهودی را کشت. پس از تشکیل اسرائیل یهودی‌ها این شخص را ربوده و برای محاکمه به اسرائیل بردند. آرنت که شخصا در این محاکمه حضور داشت، در کتاب «ابتذال شر» نوشت که آیشمان هیچ‌گونه رذیلت اخلاقی فردی ندارد و فقدان «قدرت تخیل» در وی باعث کشته‌شدن 400 هزار یهودی شده است. به باور آرنت، اگر آیشمان دارای قدرت تخیل بود، می‌توانست خود را جای یک مادر یهودی تصور کند که تمام اعضای خانواده‌اش را به کوره‌های آدم‌سوزی برده‌اند، بنابراین از جنایت دست می‌کشید.»
آیا قدرت تخیل در برخی از ما در این ماه‌ها و روزها کمتر شده یا شاید از این قوه سال‌هاست که بی‌بهره بوده‌ایم و نمی‌توانیم خود را جای دیگری بگذاریم و نرنجانیمش! البته آنچه در این چند وقته از خشونت دیده‌ایم کار مردمان عادی نیست. باید سال‌ها قساوت در آدمی ریشه‌دوانده باشد تا صحنه‌هایی این‌چنین رخ دهد.
در آموزه‌های مذهبی ما نیز زیاد است سخن بزرگان دین که می‌گویند آسیبی به دیگران نرسانیم، نرنجانیم و خشونتی روا نداریم. از مشهورترین این سخنان، گفته حضرت علی (ع) در فرازی از نامـه ۳۱ نهج‌البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) است: «پسرم، خودت را بين خويشتن و مردم، ميزان قرار ده. پس آنچه را كه براﯼ خود دوست داری بر ديگرﯼ دوست بدار و آنچه كه براﯼ خود نمی‌پسندی و بد می‌دانی بر ديگران نيز مپسند. ظلم مكن چنان‌که نمی‌خواهی ستمی بر تو روا داشته شود و نيكـﯽ نما همان گونه كه دوست دارﯼ به تو خوبی کنند و آنچه را كه از ديگران زشت می‌پنداری از خويشتن نیز زشت بدان. آنچه را كه نمی‌دانی مگو حتی اگر آنچه كه مـﯽدانـﯽ اندك باشد و آنچه را كه نمی‌خواهی درباره‌ات گفته شود، درباره ديگری مگو.»
بزرگان ادب نیز بسیار در این زمینه گفته‌اند. سعدی فرمود:
هر بد که به خود نمی‌پسندی
با کس مکن ای برادر من
گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من
دیدن این چند جمله از سوزان سونتاک در کتاب «نظر به درد دیگران» سبب شد تا دوباره این پرسش در ذهنم تداعی شود که چرا برخی خشونت می‌کنند و چه می‌شود که خشونت برایمان عادی می‌شود و نمی‌توانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و درد و رنج آنها را ببینیم؟ سونتاک می‌نویسد: «می‌گویند فلاکت‌های جنگ _به لطف تلویزیون _ به ابتذالی شبانگاهی تنزل پیدا کرده‌اند. از بس در تصاویری غرق شده‌ایم که زمانی از دیدنشان جا می‌خوردیم و منزجر می‌شدیم حالا دیگر چیزی از حس همدلی باقی نمانده و به‌سوی رخوت و بی‌حسی پیش می‌رویم. ولی واقعاً چه خواسته‌ای مطرح است؟ هیچ شورایی از نگهبانان نمی‌شود تشکیل داد تا هولناکی‌ها را جیره‌بندی کند و قابلیتش را در شوکه کردن ما تازه نگه دارد و مسلماً خود این هولناکی‌ها هم فروکش نخواهد کرد.» او در جای دیگری از کتاب می‌گوید: «همدردی حس کم ثباتی است. یا باید در قالب عمل دربیاید یا از بین می‌رود. مسئله اینجاست که با احساساتی که برانگیخته شده و با اطلاعاتی که مخابره شده چه باید کرد.» و این چند جمله درخشان نیز در صفحه دیگری از این کتاب خواندنی: «امکان ندارد روزنامه‌ای را به‌دست‌گیری و فارغ از آنکه مربوط به چه روز و چه ماه و چه سالی است در خط‌به‌خط آن هولناک‌ترین نشانه‌های گمراهی بشری را نیابی… هر روزنامه‌ای از آن سطر نخست تا آخرینش چیزی نیست مگر کاغذی انباشته از رویدادهای هولناک. جنگ‌ها، جنایات، سرقت‌ها، شهوت‌رانی‌ها، شکنجه‌ها، کردارهای اهریمنی شاهان و ملت‌ها و فردفرد مردم؛ ضیافتی است از قساوت‌های جهانگیر.»
ساعت‌ها می‌توان از فلسفه، تاریخ، ادبیات، دین، جامعه‌شناسی، روانشناسی و ... برای سخن‌گفتن از اهمیت داشتن قدرت همدردی با دیگران و عدم خشونت شاهد آورد؛ اما چیزی که نباید از یاد ببریم این است که خشونت با تمام ریشه‌های ژنتیکی، فردی و اجتماعی‌اش در هر یک از ما به شکلی کم‌وزیاد وجود دارد و ما بیش از هر چیز باید شناختمان از خود را بیشتر کنیم و آگاهی و دانشمان را بالا ببریم تا فردی سالم‌تر باشیم و مفیدتر. در این زمانه که خشونت اجتماعی بیداد می‌کند شناخت و مطالعه در اخلاق، رفتار و کردار خشونتگران که همیشه تاریخ بوده‌اند کمک زیادی به هوشمندانه‌تر عمل‌کردن می‌کند.

ارسال نظر