جای خالی مهربانی

در این صبح سرد پاییزی گذرم می‌افتد به پارکی که شش سال پیش در اواخر اردیبهشت خنک برای نوشتن گزارشی درباره نخستین یخچال مهربانی اصفهان به آن آمدم. آن روزها مهربانی شده بود سوژه قشنگی که در همه‌جا از خیابان گرفته تا رسانه‌ها از آن حرف می‌زدند.

جای خالی مهربانی

در این صبح سرد پاییزی گذرم می‌افتد به پارکی که شش سال پیش در اواخر اردیبهشت خنک برای نوشتن گزارشی درباره نخستین یخچال مهربانی اصفهان به آن آمدم. آن روزها مهربانی شده بود سوژه قشنگی که در همه‌جا از خیابان گرفته تا رسانه‌ها از آن حرف می‌زدند. چند ماهی بود که ایده «دیوار مهربانی» راه افتاده بود و روی دیوارهای زیادی در شهرهای مختلف ایران لباس‌هایی آویزان شده بود برای نیازمندان. روی دیوار هم حالا با خط خوش یا ناخوش نوشته‌شده بود: «نیاز نداری بگذار، نیاز داری بردار».
همه از هم می‌پرسیدند که این دیوارها کار کیست؟ برخی پای شهرداری را وسط می‌کشیدند و خیلی‌ها می‌گفتند که نه شهرداری را چه به این ایده‌ها! بعد معلوم شد که دیوار مهربانی، کارگروه «پایان کارتن‌خوابی اصفهان» بود. همین گروه بود که نخستین یخچال مهربانی را هم در پارک لاله اصفهان کار گذاشت؛ یخچال بزرگی که در آن غذا، خشکبار، حبوبات و میوه بود تا افراد نیازمند به‌ویژه کارتن‌خواب‌ها از آن استفاده کنند. نخستین یخچال مهربانی در میدان شوش تهران به سرپرستی علی حیدری راه افتاده بود و هدف آن کمک به افراد معتاد و کارتن‌خوابی بود که از خانواده و جامعه طردشده‌ بودند و بی‌سرپناه و بی حامی به‌سختی گذران زندگی می‌کردند.
مرضیه نباتی (ستایش)، سرپرست گروه کارتن‌خوابی در اصفهان، آن روز با شور و شوق و انگیزه می‌گفت که چهارشنبه‌ها برای کارتن‌خواب‌ها غذا می‌برند. پیدا کردن آن‌ها کار دشواری است. به حاشیه شهر می‌روند، یکی زیر پل است و یکی در خرابه‌ای. این پراکندگی کار را برایشان خیلی سخت می‌کند. برای گرفتن غذا هم گاهی باید به بهارستان می‌رفت و بعد به سپاهان‌شهر و دیگر خیابان‌های شهر. ستایش می‌گفت که تقریبا هیچ‌وقت یخچال خالی از غذا نیست. چون افرادی که به یخچال مراجعه می‌کنند تنها به‌اندازه نیازشان از غذاها و خوراکی‌های دیگر آن استفاده می‌کنند. البته چون پارک لاله محل پررفت‌وآمد و شلوغی است بچه‌های گروه نیز سریع در آن غذا می‌گذارند تا خالی نشود.
یخچال چند ماه بعد خالی شد و دیگر پر نشد و ایده یخچال مهربانی ماند در خاطرات شهر و کارتن‌خواب‌هایی که مدت کوتاهی غذا برای خوردن داشتند. حالا شش سال از آن زمان گذشته و جای یخچال مهربانی خالی است. شماره تماسی از ستایش ندارم تا به او زنگ بزنم و ببینم که این روزها چه می‌کند. یک‌چیز را خوب می‌دانم اما و آن اینکه در این پاییز سخت و تلخ، اگر یخچال مهربانی بود فقط کارتن‌خواب‌ها و افراد سخت نیازمند نبودند که به این یخچال سر می‌زدند تا غذایی هرچند ناچیز برای خوردن بردارند، حالا افراد نیازمند جامعه با این گرانی عجیب و فقر دردآور، آن‌قدر زیاد شده که هزاران یخچال مهربانی نیاز است؛ اما دریغ و درد که مهربانی در این سرزمین در میان برخی از آن‌ها که مسئولیتی دارند مرده و تنها مردم باید هوای همدیگر را داشته باشند و مهربانی را که در فرهنگ اصیلمان بوده و هست به هم هدیه کنند.

ارسال نظر