برای تولد محمدرحیم اخوت
جای شما خالی است در داستان شهر
محمدرحیم اخوت را چندباری در برنامههای ادبی و فرهنگی اصفهان دیدم. سعادت نشد تا در زمان بودنش گفتگویی با او داشتهباشم. چند سال پیش هم شبی سوار تاکسی بودم، ماشین از روی پل فلزی رد میشد.
محمدرحیم اخوت را چندباری در برنامههای ادبی و فرهنگی اصفهان دیدم. سعادت نشد تا در زمان بودنش گفتگویی با او داشتهباشم. چند سال پیش هم شبی سوار تاکسی بودم، ماشین از روی پل فلزی رد میشد. چند روزی بود که زایندهرود را جاری کرده بودند. از پنجره داشتم به رودخانه و جای خشک و خالیاش در این سالها فکر میکردم که آقای نویسنده را دیدم که قدمزنان با دوستی در حال عبور از پیادهروی پل هستند.
امروز تولد اوست که هنوز یکسال از رفتنش نگذشته تا داستان اصفهان یکی از برجستهترین نویسندگان معاصرش را از دست بدهد. اهالی ادبیات از سرسختی او در تنندادن به ممیزی کتابهایش میگویند، همین موضوع بود که باعث شد کتابهایش دیر منتشر شوند؛ هم بهخاطر وسواس او در نوشتن و بازنویسی کتابهایش و هم بهخاطر در انتظار چاپ بودن و ممیزیهای چاپ که هر نویسندهای را خسته و دلزده میکند. خودش میگفت که خلقش تنگ میشود. در مصاحبه ای گفت: «من کتابهای زیادی را در انتظار انتشار دارم. وقتی میخواهم دربارهشان حرف بزنم، خلقم تنگ میشود. اما من اساسا آدم خوشبینی هستم و امیدوارم این سد و بندهایی که همه کارها را به بنبست کشیده، از بین برود، به هرحال نشر باید کار خودش را بکند و نمیتواند متوقف شود. کسی که مینویسد، با امید چاپ کردن اثرش آن را مینویسد. ما برای خودمان که نمینویسیم.»
او اصلا روی خوشی به ممیزی کتابهایش نشان نمیداد. «هیچوقت به ممیزی و حذف بخشی از نوشتههایم تن ندادهام، چون هیچگاه با ممیزی کنار نیامدهام و معتقدم اگر قرار باشد آثارم با جرح و تعدیل بسیار اجازه چاپ بگیرند همان بهتر که آنها را چاپ نکنم. من جزء آن دسته نیستم که بخواهم به هر قیمتی کتابم را چاپ کنم بنابراین اگر قرار باشد چاپ کتابم با تغییر و حذف همراه باشد آن را چاپ نمیکنم، زیرا من به عنوان نویسنده مدعی هستم با وسواس جزییات کتابم را مینویسم و به کرات بر روی آن کار میکنم و آن را چندبار میخوانم، به همینخاطر تغییر دادنش برایم بسیار سخت است و حاضرم از چاپ کتابم چشم بپوشم، اما آن را تغییر ندهم.»
اخوت که در چند سال آخر عمرش ضعف بینایی زیادی داشت، آنقدر که نوشتن و خواندن برایش سخت شده بود گفت که در انتظار حضرت ملکالموت است که بالاخره یکی از شاگردانش را سراغ او میفرستد یا نه.
«نامه سرمدی» آخرین کتاب او بود که در سال ۱۳۹۷ در نشر بان منتشر شد. حالا منتظر انتشار کتاب خودزندگینامه او با عنوان «کودکی، جوانی، پیری» هستیم که در زمان حیاتش آن را منتشر نکرد.