دیگر صدای چکش‌های پیرمرد جعبه‌ساز نمی‌آید

هنرمند جعبه‌ساز نقره که خانه کوچکش انتهای کوچه کوتاه و باریکی در محله علی‌قلی‌آقا بود از آن شخصیت‌های گزارش‌هایم در این سال‌ها بوده که در ذهنم مانده و بسیار در خاطرم تداعی می‌شود.

دیگر صدای چکش‌های پیرمرد جعبه‌ساز نمی‌آید

هنرمند جعبه‌ساز نقره که خانه کوچکش انتهای کوچه کوتاه و باریکی در محله علی‌قلی‌آقا بود از آن شخصیت‌های گزارش‌هایم در این سال‌ها بوده که در ذهنم مانده و بسیار در خاطرم تداعی می‌شود. پیرمرد متواضع و مظلومی که از کودکی‌اش کار کرده بود و سران پیری داشت به خاطر اجاره بالای مغازه که توان پرداخت آن را نداشت در اتاق کوچکی در خانه‌اش با سفارش‌های گاه‌و بی‌گاه، اندک معیشتی کسب می‌کرد برای گذران این روزهای سخت پیری. یادم است که گزارش او را تیتر زدم: «غریبانه هنرمندی کردن»
چند وقتی است که می‌خواهم تماسی با عبدالرسول پرورش بگیرم و از حال این روزهایش بپرسم. سال 95 که با او مصاحبه کردم از بیماری بسیار کهنه‌اش که حدود 50 سال با او بوده حرف زد. پا درد شدیدی هم داشت. بیماری توان سریع کارکردن را از او گرفته بود. کارش نیز پرسر و صدا بود و به قول خودش کم از کار بازار مسگرها نداشت. برای اینکه ضربه‌های چکش صدای همسایه‌ها را درنیاورد، البته خودش بیشتر مراعات آن‌ها را می‌کرد، مجبور بود سفارش‌های کوچکی قبول کند.
بالاخره تماس می‌گیرم، همسرش جواب می‌دهد و می‌گوید که خواب است و تقریبا زمینگیر شده. می‌گویم که سلام مرا به او برساند. چند هفته بعد که به محله علی‌قلی‌آقا می‌روم تا با منصور حافظ‌پرست، هنرمند قلمزن در کارگاهش در بازارچه علی‌قلی‌آقا مصاحبه کنم از حال استاد پرورش جعبه‌ساز می‌پرسم، می‌گوید که در خانه است، حالش خوب نیست و دیگر نمی‌تواند بیرون بیاید. می‌پرسم که بیمه بوده، می‌گوید که نه بیمه‌ای ندارد.
تنی چند از هنرمندان صنایع‌دستی ازجمله حافظ‌پرست از هنر اصیل و ظریف او حرف زده‌اند. او می‌گوید که پرورش یکی از بهترین جعبه‌سازان نقره بوده. مرتضی بخردی، معمار و صاحب‌خانه تاریخی بخردی هم از هنر و تواضع او گفته‌است؛ اما حالا هنرمندی که تمام عمر کار هنری کرده، سران پیری در بستر بیماری، بی‌هیچ پشتوانه حمایتی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد به‌سختی روزگار می‌گذراند؛ اما این تنها قصه او نیست چه بسیار هنرمندانی که بعد از عمری هنرمندی کردن خانه‌نشین شده‌اند و بی‌آنکه یادی از آن‌ها بشود با دغدغه معیشت سال‌ها و روزهای سختی می‌گذرانند. یاد گوشه‌ای از حرف‌هایش می‌افتم که درباره پدرش و پسرخاله پدرش گفت: «پدرم هم آهنگر بود و حدود 85 سال پیش از ریز لنجان برای آهن‌تراشی به اصفهان آمد و رفت پیش پسرخاله‌اش، آقا میرزا محمود صنعتی که از اساتید بزرگ نقره‌ساز بود. آقا میرزا محمود یکی از همان استادانی بود که آقای پهلبد از سراسر ایران جمع می‌کرد و به وزارت فرهنگ و هنر در تهران می‌برد و کارهای عالی که مایه فخر فرهنگ و هنر ایران بود از زیر دستشان بیرون می‌آمد.»


ارسال نظر