الگوگیری از محله چینیها در ساماندهی اتباع اصفهان
به تازگی قائممقام وزیر کشور در امور محلات و رئیس ستاد توانمندسازی و تحول اجتماعمحور محلات کمتر برخوردار در سفری که به اصفهان داشت به تفاهمنامه وزارت کشور برای ساماندهی اتباع اشاره داشت و خطاب به مسئولان استان، اعلام کرد که «مطمئن باشید این نیروی انسانی برای سازندگی ایران مفید است
به تازگی قائممقام وزیر کشور در امور محلات و رئیس ستاد توانمندسازی و تحول اجتماعمحور محلات کمتر برخوردار در سفری که به اصفهان داشت به تفاهمنامه وزارت کشور برای ساماندهی اتباع اشاره داشت و خطاب به مسئولان استان، اعلام کرد که «مطمئن باشید این نیروی انسانی برای سازندگی ایران مفید است به شرط اینکه خودمان آن را ساماندهی و هدایت کنیم و در شرایطی که حدود ۳۰۰ هزار نفر اتباع افغانستانی در اصفهان وجود دارد، لازم است در استان اصفهان با همفکری نیروهای امنیتی و اطلاعات اتباع را در یک منطقه سازماندهی کند.»تاریخچه ورود اتباع افغانستانی به اصفهان ابتدا مربوط به زمان آغاز جنگ ایران و عراق بود که با موافقت امام خمینی(ره) صورت گرفت و در وهله بعدی به دلیل جنگ طالبان و آمریکا بود که سیل اتباع افغانستانی به ایران سرازیر شد؛ اما رفتهرفته این اتباع نقش تأثیرگذاری در جامعه ما پیدا کردند تا جایی که با وجود مشکلات عدیده معیشتیشان اکنون نقش بزرگی را در کار و تأمین نیروی انسانی چرخه اقتصاد کشور ما ایفا میکنند.
اما همانطور که اشاره شد این ساکنان محلههای کم برخوردار و حاشیه شهر با وجود تأثیری که در حوزه اشتغال ما دارند بخش زیادی از آمارهایی که به درصد بالای کودکان کار، جرائم، درصد بالای بازماندگان از تحصیل و ... اعلام میشود مربوط به اتباع افغانستانی است. اکنون قائممقام وزیر کشور در امور محلات از ساماندهی اتباع اصفهان در یک منطقه از شهر صحبت کرده ولی مشخص نکرده است که منظور دقیق از کلمه ساماندهی چیست؟
در این رهگذار بد نیست به سابقه مهاجرتهای برونمرزی چینیها اشاره داشته باشیم که در نهایت به ایجاد محله چینیها منجر شد. این منطقه به محلهای از شهرها، مخصوصا شهرهای بندری، گفته میشود که در خارج از چین واقع هستند؛ سالها پیش چینیها به آنجا مهاجرت کرده و بخش قابلملاحظهای از جمعیت آن را تشکیل میدهند. در طول جنگ جهانی اول، فرانسویان کارگرانی را از ژجیانگ برای کار در جنگ آوردند. همچنین پس از جنگ جهانی دوم چینیهای دیگری از ژجیانگ وارد پاریس شدند. در آن دوره بسیاری از چینیها به فروشندگان و تولیدکنندگان عمده کالاهای چرمی تبدیل شدند. رفتهرفته این محلههای بخصوص که اجتماع بههمپیوستهای از چینیها را ایجاد کرده بود مراکزی برای ارائه فرهنگ آسیایی این کشور شد که اکنون موردتوجه بسیاری از گردشگران و البته مردم همان شهرها قرار گرفته است. گرچه باید اشاره داشت همین محلهها نیز دارای آماری از کاستیها، جرائم و ورود و اسکان غیرقانونی مهاجران چینی است ولی آنچه توجه بیشتری را جلب میکند توانمندی مردم ساکن در آن نسبت به اشاعه فرهنگ و آئینشان است.
حال به بحث حضور مهاجران اتباع به کشور خود برمیگردیم که دارای نقاط قوت و ضعف برای جامعه ماست. ساماندهی اتباع در یک منطقه از شهر که همینالان نیز در بخش بخصوصی از حاشیهها ساکن هستند، بدون تعارف درد خاصی از ما دوا نمیکند چرا که فعلا در رفع مشکل مناطق کم برخوردار و حاشیهنشینی شهرهایمان ناتوان عمل کردهایم چه رسد به اینکه بدون برنامه مشخص و حساب شده، اتباع را هم در این مناطق محصور کنیم. این تنها باعث میشود کلونی از مشکلات ایجاد شود که روز بروز نیز رشد کرده و خارج از کنترل شود. درحالیکه این مردم دارای فرهنگی غنی هستند اما مدتهاست از آن دورافتادهاند؛ بنابراین میتوان در این زمینه سرمایهگذاری کرد با برنامهریزیهایی در این راستا به حمایت این مردم در زنده ساختن فرهنگشان کمک کنیم که البته اشتراکاتی با برخی آئینهای کشور خودمان نیز دارد و میتواند به بازی دو سر بردی منجر شود.