زندگی در عصر حمام

با باجناق و پسرش و پسرم، چهارتایی رفتیم حمام. ورودی را دادیم و همراه با خانم راهنما داخل سربینه شدیم. سربینه حمام که گویا حمام بزرگ مجموعه بود داری ۴ حوض داخل سکوهاست که به کمک آن مراجعه‌کنندگان پاهای خود را در آن ‏شستشو می‌داده‌اند؛

زندگی در عصر حمام

با باجناق و پسرش و پسرم، چهارتایی رفتیم حمام. ورودی را دادیم و همراه با خانم راهنما داخل سربینه شدیم. سربینه حمام که گویا حمام بزرگ مجموعه بود داری ۴ حوض داخل سکوهاست که به کمک آن مراجعه‌کنندگان پاهای خود را در آن ‏شستشو می‌داده‌اند؛ ولی ما چهار نفر حمام آمده بودیم برای تماشا! برای بازدید فرهنگ و تاریخ و معماری گذشته. خوب است بدانید حمام‌ها درگذشته علاوه بر مکانی برای نظافت و بهداشت شخصی، مکانی برای ‏ملاقات عمومی و دیدار با آشنایان و حتی انتخاب عروس آینده و یا مراسم تدفین و شستن مردگان بوده است و حالا یکی از همان حمام‌ها تبدیل شده است به موزه. بچه‌ها دوست داشتند این‌طرف و آن طرف بروند برای آن‌ها مجسمه‌هایی که نشان می‌داد نحوه حمام رفتن در قدیم چطور بوده بیشتر جذابیت داشت تا معماری خود حمام و برای ما بزرگ‌ترها شاید این بنای شکوهمند و همه‌جانبه بیشتر خودش را نمایش می‌داد. حمام علی قلی آقا واقعا زیباست و خودش مجموعه‌ای عمیق از دانش‌ها و هنرهای پدران ما بوده است. آنها فقط حمام نمی‌کرده‌اند، نوعی تفریح هم بوده است! حالا ما تفریح که می‌رویم آن‌قدر هوای کثیف و دود و گردوغبار قسمت ما می‌شود که بعد باید اول حمام کنیم. بار اولی نبود که حمام علی قلی آقا می‌رفتم از دهه 80 تا کنون بارهاوبارها به آنجا سرزده‌ام با برخی از مدیران آنجا هم گفتگو کرده‌ام و ... بگذریم سربینه و گرم‌خانه در حمام علی قلی آقا اصفهان به کمک یک راهرو به هم متصل هستند. ‏اگر به‌دقت به حوضچه‌ها نگاه کنید، سنگ‌های یک‌تکه سفیدرنگ به‌اندازه ۱ متر خواهید دید که سطح آنها را ‏آجدار کرده‌اند. ‏این سطح آجدار و برجستگی‌های روی آن در نقش تکیه‌گاه صندلی، عمود بر حوضچه‌ها هستند. در واقع تصور می‌کنند که نقش این قسمت‌ها به‌عنوان ماساژور و نقطه اتصال بوده تا افراد لیز نخورند و از برخورد سر آنها به ‏لب حوضچه جلوگیری کنند. ‏ بچه‌ها عکس می‌گیرند، بازی می‌کنند و من گاهی پرسشی دارم از خانم راهنما می‌پرسم گاهی هم اطلاعات قبلی خودم را با خانم راهنما چک می‌کنم. در استخر حمام که می‌رسیم بچه‌ها ذوق می‌کنند و کلی درباره آن خیال‌بافی می‌کنند کاری که اگر ما بزرگ‌ترها بلد بودیم راحت‌تر زندگی می‌کردیم. یاد جلسات آموزشی معماری در دهه 80 افتادم که اینجا برگزار می‌شد و چه چیزهای که یاد گرفتم و برای همیشه با من ماند. خلاصه همه چیز و همه‌جا را گشتیم و بعد رفتیم بیرون. هوا خیلی آلوده بودم. پسرم به سرفه‌کردن افتاد. ناچار شب بردمش دکتر. باید مدتی را زیر اکسیژن می‌گذراند. با خودم فکر کردم کاش به‌جای رفتن به حمام در عصر همان حمام زندگی می‌کردم. تفریحمان حمام می‌شد و آلودگی ریه‌هایمان را تهدید نمی‌کرد.

ارسال نظر