سخت نفس میکشیم پس هستیم
چند روز است که گلویم درد میکند و گوشم هم کمکم درد میگیرد. هیچ علامت دیگری ندارم تا سرماخوردگی، آنفلوانزا یا همین ویروس نامیمون کرونا را متهم کنم.
چند روز است که گلویم درد میکند و گوشم هم کمکم درد میگیرد. هیچ علامت دیگری ندارم تا سرماخوردگی، آنفلوانزا یا همین ویروس نامیمون کرونا را متهم کنم. در نهایت آلودگی هوا متهم میشود که احتمال قوی میدهم که درست هم باشد. تازه این وضعیت من است که تا ضرورت پیش نیاید خانه را ترک نمیکنم، از ماسک هم استفاده میکنم و تا آنشا که میشود در جاهای شلوغ رفتوآمد ندارم؛ اما آلودگی هوا این کمتر یا بیشتر بیرون رفتن از خانه حالیاش نمیشود. آخر همین هوایی که از درز پنجره و درودیوار هم وارد خانه میشود آلوده است. به تعداد زیادی از مردم فکر میکنم که از صبح تا شب بیرون از خانه هستند؛ کارگران ساختمانی که بالای داربستهای بلند کار میکنند، کارکنان فضای سبز، مردمی که نزدیک نیروگاهها زندگی میکنند، پلیس راهنماییورانندگی که سر چهارراهها ایستاده، کودکان با آن جسم نحیفشان، سالمندان با بیماریهای تنفسی و قلبی، زنان باردار، رانندگان تاکسی و اتوبوس و ... این لیست بسیار بلند است و میتوان تقریبا همه مردم شهر را در آن جا داد. آلودگی هوا پایینشهر و بالاشهر هم ندارد، انگار یکی از معدود چیزهایی است که تبعیض قایل نمیشود و همهمان را
به یک اندازه درگیر میکند. همیشه خدا هم هرسال داغتر از پارسال حضور دارد و پوستش هم انگار کلفتتر از ما مردم شده است.
ما مردم بیمار میشویم و ناراحتی قلبی و تنفسی میگیریم و در مطبها، درمانگاهها و داروخانهها حضور پررنگی داریم. همه جای شهر از خانه گرفته تا مدرسه، سرکار، در پیادهرو و خیابان، تاکسی و اتوبوس، سوپرمارکت و میوهفروشی، در کافیشاپ و بناهای تاریخی و هر سوراخ و سمبهای که فکرش را بکنید این روزها سمفونی سرفه و عطسه برپاست.
همه از این هوایی که بوی گند میدهد و در نهایت آلودگی است حرف میزنیم، گله میکنیم، فحش میدهیم، جوک میسازیم و میخندیم و آن را تا اعماق ریههایمان که هر روز نحیفتر میشوند فرو میبریم و بیمار میشویم و تنها دلخوشیمان این است که بادی بیاید یا بارانی بگیرد وگرنه امیدی نیست به این مسئولان که خودشان هم از آلودگی هوا گلهمند هستند و از آن تنها سخنسرایی میکنند.
هوای خانه سنگین است و نفسکشیدن سخت. پنجره که باز میشود هوایی که آسمان را تیره کرده و بوی نامطبوعی هم همراهیاش میکند به خانه و ریهها هجوم میآورد. از کوچه صدای دانشآموزی به گوش میرسد که میپرسد: مامان مازوت چیه؟