آموزش در کمای پرورش
نگاهی خریدارانه به نسلهای فرهیخته گذشته که امروز از آن دوران بهعنوان سرمایه بهجاماندهاند
نگاهی خریدارانه به نسلهای فرهیخته گذشته که امروز از آن دوران بهعنوان سرمایه بهجاماندهاند این تجربه و انگیزه را به نسلهای جدید تصمیم القا میکنند تا هریک از آنها تلاش کنند الگویی امتحان پس داده برای مسیر آیندگانی باشند که زیرساختهای آن در حال حاضر طراحی و اجرا میشود. اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل آغاز یک انقلاب فرهنگی برای تغییر و تحول مکتبهای آموزشی خانگی به مدارسی بود که قشرهای مختلف فارغ از طبقهبندی اجتماعی در کلاسهای آن گرد هم میآمدند تا با روشهایی تازه به تحصیل علم و پرورش عقل بپردازند. آن زمان به دلیل تحول در نوع علم و برونرفت از لاک محلهای کودکان ناچار بودند ازنظر جسمی و ارتقای عقلی سریعتر بزرگ شوند زیرا رفع فقدان امکانات تسهیلاتی ازجمله فراهم شدن آب آشامیدنی بهداشتی، برق، انرژیهای حرارتی ارزان و تغذیه مناسب و متعدد باعث میشد تا بهسرعت رشد کنند و بتوانند کمکحال اولیاء خود باشند؛ بنابراین پسران از سن ۱۸ سالگی و دختران در مرحله 12 سالگی به تشکیل خانواده روی میآوردند زیرا اکثرا در واحدهای آموزشی مقدماتی با عنوان دبستان دورههای ششساله را طی کرده و سواد خواندن و نوشتن را به حد کافی
آموخته بودند که این روش در نیمه دوم دهه چهل ارتقای بالاتری را تا مرحله دبیرستان و اخذ دیپلم و در مواردی معدود دانشسرا و دانشگاه طی میکرد و سن ازدواج هم چند سالی افزایش یافت. البته تعداد مکانهای آموزشی بهقدری محدود بودند که دانش آموزان نهتنها در روستاها بلکه در شهرهای بزرگ هم ناچارمی شدند برای رسیدن به آنها با پیادهروی طی طریق کنند که این امر باعث کسب تجربههای بیشتر شده و دانش آموزان را تشویق به بهرهوری هرچه افزونتر از کلاسهای درس مینمود و ایکاش نقاط مثبت و سازنده آن همچنان در مکتب آموزشوپرورش استمرار مییافت تا امروز اولیاء و مربیان و نظام را با چالشهای سیستمی و عدم تحرک جسمی مواجه نسازد که ناچار شوند به هر بهانهای ازجمله برودت هوا اولین گزینه یعنی تعطیلی مدارس را انتخاب نمایند و پس از گذار از دو سال رکود کرونایی و افتتاح مجدد واحدهای آموزشی طی چهار ماه گذشته فقط 38 روز همه مدارس کشور دایر باشند که دانش آموزان به تحصیل بپردازند اگرچه از زنگهای ورزش و پرورشی فقط نامی باقیست! مسعود کبیری عضو هیئتعلمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش میگوید: «آزمونهای بینالمللی مانند تیمز و پرلز که برای سنجش
کیفیت آموزش و یادگیری وجود دارند، نشان داده که زمان آموزش در ایران کمترین زمان آموزشی در قیاس با سایر کشورهاست. طبق قانونی که مجلس در سال ۷۶ تصویب کرده است، مدارس باید از اول مهرماه شروع به کار کنند. در این خصوص یکی از پیشنهادات ما برای جبران کاستیهای آموزشی این است که باید زمان شروع و پایان سال تحصیلی مدارس تغییر کند، مثلاً سال تحصیلی از نیمه شهریورماه آغاز شود و تا اواخر خرداد ادامه پیدا کند؛ مسئلهای که مرکز پژوهشهای مجلس در حال پیگیری آن است و امیدواریم که به نتیجه برسد. راهکار دیگر برای بالا بردن کیفیت آموزشی در کشور این است که باید اختیار روزهای آموزشی به مناطق و سطح استانها داده شود تا با توجه به محاسبات دمایی و هوایی منطقه خود نسبت به تعطیلی یا عدم تعطیلی مدارسشان تصمیم بگیرند. درحالیکه ۹۲۵ ساعت آموزش برای مقاطع ابتدایی تعیینشده است، اما هیچ حسابوکتابی برای اجرایی شدن آن وجود ندارد. اگر به مدارس در مناطق مختلف اختیار داده شود تا بر اساس شرایط خاص منطقهای خود، میزان ساعت آموزش مصوب شده را تکمیل کنند، کیفیت آموزش نسبت به شرایط فعلی ارتقا پیدا خواهد کرد. البته چنین اقدامی مستلزم پایش و نظارت
دقیق مسئولان وزارت آموزشوپرورش است تا هر مدرسه ساعت مصوب شده آموزشی را اجرا کند. درحالیکه سال تحصیلی را تا پایان خردادماه میدانند، اما در عمل مدارس تا اردیبهشتماه آموزش میدهند. وقتی گفته میشود مدارس ابتدایی ارزشیابی توصیفی شود نباید در خردادماه به بهانه امتحانات، آموزش را تعطیل کنند و این ماه نیز باید بخشی از آموزش باشد. متأسفانه یک ماه از سال تحصیلی به دلیل روند تحصیلی غلط در مدارس هدر میرود و اینها اثرات سوئی در یادگیری دانشآموزان دارد. یکی از مشکلات دیگری که وجود دارد این است که کشورهای پیشتاز در آموزش فقط مکثهای چندروزه در سال تحصیلی خود دارند. اما در تقویم آموزشی کشور ما علاوه بر تعطیلات نوروز، یک استراحت مطلق چهارماهه از خرداد تا شهریور اتفاق میافتد و در این مدت همه زحماتی که معلمان برای آموزش کشیدهاند در این تعطیلات طولانیمدت از بین میرود. چنین مسئلهای کاملاً منافی جریان تعلیم و تربیت است. اگر نگاه مسئولان به مسئله آموزش در کشور تغییر کند، کاستیهای آموزشی قابل جبران است. در این خصوص باید سال تحصیلی طولانیتر شود و پیوستگی آموزش مدنظر مسئولان قرار بگیرد. متأسفانه شاهد آن هستیم که در
سطوح مختلف مدیریتی نگاه جدی و دغدغه مندی در این خصوص وجود ندارد و با این روند که هیچ جبرانی برای آموزش در روزهای تعطیل دیده نشده است، امیدی به بهتر شدن وضعیت آموزش در کشور نیست.» که البته میتوان وقتی مبحث آموزش را اینگونه نابسامان دید دیگر امیدی به زنده شدن بحث پرورش نداشت و برای آن فاتحه خواند، زیرا سالهاست آموزش هم به کمای پرورش رفته است!
ادامه دارد