از فیلسوف روزهای دشوار تا سه دوست در مسکو
«ماکیاوللی برای همه» و «چادر سبز بزرگ» از تازههای نشر در دو انتشارات نو و برج هستند که در ادامه معرفی کوتاهی از هر یک میخوانید.
«ماکیاوللی برای همه؛ فیلسوف روزهای دشوار» نوشته پاتریک بوشرون، ترجمه لیلا سازگار، نشر نو
این کتاب که نسخه اصلی آن در سال ۲۰۱۷ در نورماندی فرانسه منتشر شده حاصل مجموعه سخنرانیهایی است درباره ماکیاوللی در بخش فرهنگی رادیوفرانسه که «بوشرون» تاریخنگار و استاد دانشگاه در سال 2016 در برنامهای با عنوان «تابستانی با ...» که درباره فیلسوفان، ادیبان و نویسندگان بود به ماکیاوللی، فیلسوف مشهور سیاسی پرداخت. «ماکیاوللی برای همه» شش فصل اصلی دارد که عبارتند از: «جوانی»، «زمان عمل»، «پس از مصیبت»، «شیوه نگارش»، «جمهوری نفاقها» و «هرگز دیر نیست». اما آنچه این کتاب را برای مخاطبانش خواندنی میکند این است که نویسنده از دیدگاهی نو به تحلیل آثار و اندیشههای اینفیلسوف پرداختهاست. او فقط به بازخوانی «شهریار» مشهورترین کتاب ماکیاوللی بسنده نکرده و کتابها و دیگر نوشتههای او و حتی نمایشنامههای طنزش را هم از نظر گذرانده تا به عمق اندیشه ماکیاوللی و چرایی اهمیت و ضرورتش پی ببرد.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم: «ماکیاوللی در پایان زندگی خود در نامهای به دوستش گوییچاردینی خود را چنین توصیف کرد: «تاریخنگار و نویسنده آثار کمیک و تراژیک.» او هرگز اثری تراژیک ننوشت، ولی آثار کمیک او، یعنی ماندراگورا و بعدها کلیتزیا، بهشکلی متناقض برداشت تراژیک او از تاریخ را بازگو میکنند. بنابراین ماکیاوللی دوست داشت که خودش را مردی ادیب بشناساند، زیرا مخاطبان او همواره خوانندگان یا تماشاگراناند. بهمحض آنکه متوجه اهمیت تئاتر در آثار ماکیاوللی میشویم، تمام آثار او جنبهای تئاتری میگیرند. اگر پس از خواندن ماندراگورا، شهریار را دوباره بخوانیم، نهتنها همان مضامین ریاکاری و تظاهر را بازمییابیم، بلکه میفهمیم که در آن آثار نیرویی تئاتری و قوی و آمرانه وجود دارد که در سراسر متن در جریان است.»
«چادر سبز بزرگ» نوشته لودمیلا اولیتسکایا، ترجمه مریم انصاری سعید، نشر برج
این کتاب، داستان زندگی سه دوست؛ یک شاعر، نوازنده ای بااستعداد در پیانو و عکاسی شیفته ثبت اسرار است که در دهه پنجاه میلادی که زمانه تبعید یا کشتن قهرمانان است در مسکو با هم آشنا میشوند و پا به دوران بزرگسالی میگذارند. این هنرمندان در جامعهای غرق اختناق تلاش میکنند تا با هنر، ادبیات و کنشگری اجتماعی به نبرد استبداد بروند. آنها در این مسیر با مأموران امنیتی «کاگب»؛ سازمانی که سوءظن و خیانت را در ذهن شهروندان تثبیتمیکند، برخورد میکنند. ناشر در معرفی این کتاب میگوید که نویسنده به سنت ادبی نویسندگان بزرگ روس؛ داستایفسکی، تالستوی و پاسترناک پایند است و در «چادر سبز بزرگ» سیاست، شیدایی و ایمان مذهبی را در هم میآمیزد و شکوفایی زندگی فردی را در دل تاریکترین لحظهها جشن میگیرد. قهرمانهای اصلی و دهها شخصیت فرعی، خردهروایتهای گاه طنزآمیز و گاه هولناک به هم میپیوندند و تصویری میسازند از جامعهای که در شوروی دهه پنجاه تا هفتاد به شیوههای گوناگون در پی دوام است. جامعهای که در آغازین جملههای این رمان در تصویری متناقض نقش میبندد: از یکسو آرزوی شنیدن خبر مرگ دیکتاتور را در دل میپروراند و از سوی دیگر،
وقتی خبر آن را از رادیو میشنود، از وحشت اشک میریزد.