حقیقت فراموش شده زایندهرود
بارهاوبارها گفتیم و نوشتیم، مطالبه کردیم و هشتک زدیم برای زایندهرود حقیقتی فراموش شده! تا در پس ذهن که نه در عمق فکر و ذهن مردم و مسئولان زایندهرود شاهرگی جاری و تمدنساز ثبت شود و نه یک رود فصلی و تفریحی.
بارهاوبارها گفتیم و نوشتیم، مطالبه کردیم و هشتک زدیم برای زایندهرود حقیقتی فراموش شده! تا در پس ذهن که نه در عمق فکر و ذهن مردم و مسئولان زایندهرود شاهرگی جاری و تمدنساز ثبت شود و نه یک رود فصلی و تفریحی. اما در مقابل آنچه دریافت کردیم شکنجه گاهوبیگاه محیط زیستی بود که با باز و بسته کردن جریان زندگی در آن هر روز یک گام رو به انحطاطش پیش رفتیم. زایندهرود مقصدی بود برای مسافران سیبری که کوچ زمستانه خود را در حاشیه زنده رود بگذرانند که دیگر از نظاره حضور این اقلیت نیز محروم ماندهایم، زایندهرود احیا بخش زمینهایی بود که امروز توخالیترین وضعیت خود را تجربه میکنند، زایندهرود بازوی توانمند اقتصادی پویا بود؛ زایندهرود بستری بود تا هنر و معماری بشر به طرق مختلف بر پیکر آن خودنمایی کند، اما امروز حاصل تمام تدبیر ما ترکهای عمیق و نیمهعمیق بر پیکر پلهای تاریخی است و با جریان قطع شونده تشدیدکننده این وضعیت هولناک شدهایم. هرچه که امروز شاهد آن هستیم خوب یا بد زشت یا زیبا حاصل عملکرد ما است، نتیجه نگاههای کوتاه بینانه به شاهرگی که سخاوتمندانه و بیادعا هر روز در کنارمان گذر کرد و نادیدهاش گرفتیم.
دیگر آنقدر واقعیت جریان دائمی زایندهرود را برایمان غیرقابلتصور و دور از دسترس ترسیم کردهاند که دلخوش شدهایم به جریان نیمبند بزرگترین رودخانه فلات مرکزی کشور. فراموش کردهایم زایندهرود نهتنها برای تفریح که برای حیات و زندگی از میان شهرمان گذر میکند. فراموش کردهایم یا مجبور به فراموشی شدهایم که زایندهرود را میتوان برای همیشه در کنار خود داشته باشیم. فراموش کردهایم شاهرگ زندگی یک شهر جولانگاه آزمونوخطا طرحهای مسئولان نیست. اما فراموش نکنید زایندهرود رودخانهای فصلی نیست.