از سیلی یوسا تا نفت و سراب آبادانی
«ادبیات آتش است»، «آنگاه که فناپذیران در خوابند» و «نفت خام و سراب آبادانی: تجربه نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران» از تازههای نشر هستند که توسط سه انتشارات کراسه، نقشجهان و شیرازه کتاب ما راهی بازار کتاب شدهاند.
«ادبیات در آتش» نوشته ماریو بارگاس یوسا، ترجمه مهدی سرایی، نشر کراسه
یکی از جذابیتهای این کتاب پرداختن به داستان مشتی است که یوسا به گابریل گارسیا مارکز زد و دوستی دیرینه آنها بر باد رفت. ماجرا از این قرار بود که در سپتامبر ۱۹۶۷ دانشگاه ملی مهندسی لیما در اقدامی منحصربهفرد ملاقاتی بین مارکز و یوسا در یک مراسم پرسش و پاسخ عمومی ترتیب داد. یوسا نقش مصاحبهکننده و مارکز نقش مصاحبهشونده را داشت. این کتاب نه تنها آشکارکننده پیشینه خاطرات شخصی به کار گرفته در رمان «صد سال تنهایی» است و به طور ویژه اعتقادات ادبی مؤلف را نشان میدهد بلکه بیانگر دیدگاههای مخالف بارگاس یوسا -همیشه جدی، صیقلخورده و تئوریزهشده و روشمند در جدال- و گارسیا مارکز - با طنز ناگهانی و پارادوکسیکال، استدلالهای گزنده و خشمگینانه- است.دوستی این دو غول ادبی با مشت محکمی که یوسا به صورت مارکز کوبید پایان یافت؛ حادثهای که علت آن از جانب هر دو نویسنده همچون رازی پوشیده باقی ماند؛ رازی که در فصلی از کتاب به آن پرداخته شده است.
دیدگاههای یوسا درباره آثار گارسیا مارکز پس از ۴۰ سال (برگرفته از مصاحبهای در روزنامه الپاییس ۲۰۱۷) و متن سخنرانی ماریو بارگاس یوسا پس از دریافت جایزه ادبی رومولو گایگوس نیز فصلهای دیگر کتاب هستند.
«آنگاه که فناپذیران در خوابند» نوشته کورت ونه گات، ترجمه راضیه رحمانی، نشر نقشجهان
این کتاب شامل برگزیدهای از داستانهای کورت ونهگات با مقدمه دیور اگرز، نویسنده آمریکایی است. شانزده داستان پرکشش این نویسنده ترکیب منحصربهفردی است از مشاهدات و تخیلات ونهگات و بازتابی تکاندهنده از دنیای ما، آنطور که هست و آنطور که میتواند باشد.در بخشی از کتاب میخوانیم: «وقتی زنی که در آینده همسرم میشد به پیتسبرگ آمد، توی شرکت آهنگری و ریختهگری مونتزما استخدام شد. بهاش ضبطصوت و گوشی و ماشینتحریر برقی دادند و نشاندنش کنار دوشیزه نانسی هاستِتِر که سرپرست بخش «پ» دایره زنان بود و بیستودو سال سابقه کار در آنجا داشت. دوشیزه هاستتر، یک خانم درشتاندام خوب و درستکار، سالم و قبراق و قوی، فوقالعاده سریع و دقیق بود. به ایمی گفت که مثل یک خواهر بزرگتر روی او حساب کند. من هم توی همان شرکت آهنگری و ریختهگری مونتزما بودم، یک کارمند بیکسوکار که با مشتریهایی که هرگز به چشم نمیدید، خیلی خوب و خوشایند تا میکرد. مشتریها به شرکت
نامه مینوشتند و بیستوپنج نفرمان مسیؤل جوابدادن به آن نامهها بودیم، به شیوهیی بسیار محترمانه و متبحرانه. اصلاً مشتریها را نمیدیدم و مشتریها هم من را نمیدیدند، هیچکدام هم پیشنهاد نمیدادیم که لااقل عکسهایمان را باهم ردوبدل کنیم. تمام طول روز، توی ضبطصوت حرفهایم را میگفتم و یک سیم رابط آنها را به دایره زنان منتقل میکرد، جاییکه من هرگز ندیده بودم.»
«نفت خام و سراب آبادانی: تجربه نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران» نوشته رؤیا خوشنویس، ترجمه علی قاسمی منفرد، نشر شیرازه کتاب ما
نویسنده در این کتاب ادعا میکند که ادبیات میتواند هم نقش پلی را میان مفهوم مدرنیته و عامل نفت که به شکلی گزافگونه بر تاریخ نگاری معاصر ایران سیطره دارند، ایفا کند و هم سویههای مردمیتر این تاریخنگاری را آشکار سازد و همزمان با تأکید بر جوانب حِسّانیِ رشتهتجارب زیسته در سطوح خُرد بر غنای آن بیفزاید.فرض نویسنده آن است که مواجهه با نفت _ که همزمان با وقوع انقلاب مشروطیت صورت پذیرفت _ و برآمدن ادبیات مدرن در ایران همزاد یکدیگرند و مدرنیته نفتی نه فقط سکوی پرتابی بود برای ادبیات امروزی ایران بلکه با طرح پرسشهای اجتماعی و فرهنگی، ذهن روشنفکران کشور را به سمت مفاهیم جدیدی سوق داد که همگی در بالندگی این ادبیات سهیم گشتند. با اینهمه و علیرغم این تأثیرگذاری گسترده، در مقایسه با جاگیری سریع و همه جانبه نفت در حوزه سیاست و اقتصاد ایران، ورود آن به حوزه داستان با کُندی و لکنت زبان انجام شد. کُندی و لکنتی که نویسنده دلیل اصلی آن را ممانعت
از رویارویی با شکست تجربه مدرنیته نفتی میداند. لکنت زبانی که در تأمل بر سایر ابعاد این شکست نه فقط در اقتصاد و سیاست بلکه در سویههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی نیز قابلرؤیت است.