بازخوانی عرفانی رسول کمالی از مبانی هنرهای تجسمی
شاید بتوان یک مبانی بصری، یک اصول پایه برای هنر ایرانی (که آمیخته با سنت و عرفان است) استخراج کرد. اگرچه عرفان و به تبع آن هنرهای سنتی در روند تاریخی خود صورتهای متفاوتی از خود بروز دادهاند، اما ذات و جوهرۀ آن همیشه یگانه بوده است.
شاید بتوان یک مبانی بصری، یک اصول پایه برای هنر ایرانی (که آمیخته با سنت و عرفان است) استخراج کرد. اگرچه عرفان و به تبع آن هنرهای سنتی در روند تاریخی خود صورتهای متفاوتی از خود بروز دادهاند، اما ذات و جوهرۀ آن همیشه یگانه بوده است.
۱- کتاب بازخوانی عرفانی مبانی هنرهای تجسمی؛ از کجا کلید خورد و چه مراحلی را پشت سر گذاشت؟
این کتاب بازنویسی و بسط پایاننامۀ کارشناسی ارشد من است که سال 88 ارائه شد و مورد توجه اساتید و داوران دانشگاه تربیت مدرس تهران قرار گرفت و نمرۀ کامل را به خود اختصاص داد. جناب استاد محمد خزایی (که جا دارد در اینجا تشکر ویژهای از ایشان داشته باشم) استاد راهنمای بنده بودند. ایدۀ این پژوهش در کارگاههای ایشان به ذهنم خطور کرد. تحلیلهای دکتر خزایی دربارۀ نقشمایههای ایرانی و توضیح سیر تحول آن، مرا بیشتر به این موضوع جلب کرد که شاید بتوان یک مبانی بصری، یک اصول پایه برای هنر ایرانی (که آمیخته با سنت و عرفان است) استخراج کرد. اگرچه عرفان و به تبع آن هنرهای سنتی در روند تاریخی خود صورتهای متفاوتی از خود بروز دادهاند، اما ذات و جوهرۀ آن همیشه یگانه بوده است. بر این مبنا، من کار خود را با پایهایترین عناصر و کیفیات بصری چون نقطه، خط و سطح آغاز کردم و نه نقشمایهها؛ کاری که تا پیش از این به دلیل پیچیدگی هیچگاه نشده بود و شاید پژوهشگرانِ این حوزه، آن را «ندیده» و یا «درنیافته» بودند؛ البته خوردهای هم به ایشان نیست؛ چون برای یافتن آن لازم به داشتن آگاهی در دو حوزه است: هم دانش مبانی هنرهای تجسمی و هم عرفان. من به عنوان معلمی که سالها مبانی هنر درس میدادم و با مطالعۀ کتبِ مربوطه و تجربهورزی در کلاسها، هر زمان شیوۀ تدریس خود را تصحیح و تکمیل میکردم به سوی این موضوع جذب شدم؛ یادم هست که نقلی از گئورگی کیپس در صفحات پایانی کتاب «زبان تصویر» پرسش مرا جدیتر کرد: تقریبا تمامی کتابهای مبانی هنرهای تجسمی، بیانی منطقی-ادراکی و رویکردی عمومی دارند؛ حال آن که نمیتوان باور کرد که تمامی این تعاریف در مورد هر جامعهای صدق کند و در نسبت با آن جامعه هیچ کاستی یا تفاوتی نداشته باشد. (مثلا آیا مثلث همان مفهوم الوهیت مسیحایی را برای یک مسلمان دارد؟!) حال چه عالی میشود اگر پس ازین کتابی دربارۀ مبانی هنر نگاشته شود که به بیان حسی-عاطفی و ادراک معنوی-منطقهای هر جامعه بپردازد... باری؛ همۀ اینها و به ویژه تشویق استاد خزایی به من جرأت و اطمینان بیشتری داد تا علیرغم سختی پژوهش، در این حوزه وارد شوم و دو سال روی این موضوع کار کنم. کار خود را با خواندن سطر به سطر کتاب «شرح گلشن راز» شیخ لاهیجی، «مرصادالعباد» نجمالدین رازی، دو جلد اول «فتوحات مکیه» ابن عربی، «حکمه الاشراق» سهروردی، «انسان کامل» عزیز نسفی، «رسالۀ اسرار نقطه» میر سید علی همدانی و چندی دیگر آغاز کردم و برای فهم بهتر این رسالههای عرفانی که متنی صغیل داشت، از کتابهای دیگری که در شرح آنها نگاشته شده بود کمک گرفتم. مطالعۀ آثار سنتگرایان به ویژه مقالات بورکهارت، کومارا سوامی، هانری کربن، فریتهوف شوان گام بعدی مطالعات بود با این احتیاط که نکند در دام نگاه یک سویۀ آنها (که تقریبا همه چیز غیر از سنت را رد میکنند) گرفتار شوم و استدلالهای پژوهشی را در تحلیل و تأویلهای خود از دست دهم؛ کتاب «حس وحدت» نوشتۀ نادر اردلان و لاله بختیار در حوزۀ معماری سنتی (انتشارات دانشگاه شیکاگو) با وجود ترجمۀ سختی که گویی به عمد دارد(!)، مرا در صورتبندی و نحوۀ ارائۀ مطالبم یاری کرد. یافتن نمونههای تصویری مناسب و ساخت جدولها و نمایهها برای هر بخش از کتاب، با وسواس بیشتری انجام گرفت؛ چهبسا کاستیها و حتی تناقضات پژوهشی من در بررسی همین تصاویر انتخابی هویدا میشد که طبیعتا منجر به بازنگری، تصحیح و تکمیل مطالب، طرح موضوع یا عنوانی جدید و همچنین تغییر در صورتبندی و فهرست مباحث میگردید؛ و اما بازنویسی دوبارۀ کتاب (در سال 94) به دو دلیل بود: اول سادهنویسی به قصد تساهل در خوانش برای مخاطب ناآشنا با حوزۀ عرفان و دوم، بازنگری در طرح مباحثی که فکر میکردم جای تأکید یا تعدیل دارد.
۲- کتاب دارای چند فصل است و هر کدام از فصل ها به چه موضوعی می پردازد؟
این کتاب که به بیان حسّی و عاطفی مبادی بصری از منظر سنت ایرانی میپردازد، در چهار فصل تدوین شده است؛ در فصل اول با عنوان «مبانی تجسمی و عناصر بصری»، به تعریف مفاهیم صورت و معنا، دیدن و شهود قلبی، فضا، کادر و عناصر بصری همچون نقطه، خط، شکل، حجم، بافت، نور و رنگ از منظر سنت و عرفان ایرانی پرداخته میشود. فصل دوم با عنوان «کیفیات بصری» به ویژگیهای تصویریای همچون کنش و میانکنش، حرکت، مرکزیت و جهتپذیری، گستردگی، نواخت (ریتم)، ارتجال و قابل پیشبینیبودن، تعادل، توازن، تقارن، تباین، جنسیت، وحدت، درهمتنیدگی و گرهخوردگی، قاعدهمندی و ساختمندی، هندسه و تناسبات هندسی و پرنقشی فضا از منظر سنت ایرانی اختصاص یافته است. فصل سوم با عنوان «تصویر» به حدود تصویرگری در هنر سنتی، انواع خصایص تصویری (عیان، نهان و عیان بر نهان) و آیت و نمادگرایی میپردازد و در فصل آخر با عنوان «نوشتار»، زیباییشناسی نقوش خوانا و تفسیر رمزگان آن در کلام مطرح میشوند.
۳- رویکرد شما در این پژوهش چه بوده است؟ چرا این رویکرد را انتخاب کرده اید؟
در بررسی و تحلیل هنر گذشتۀ ایران معمولاً دو رویکرد متفاوت وجود دارد: الف) رویکرد حکمی (عرفانیـفلسفی) و ب) رویکرد تاریخی مبتنی بر موشکافی وقایع و رویدادها؛ من در بررسی مبادی نظری تجسمی (ارائهشده در کتاب) به رویکردی حکمی و فلسفی اولویت بیشتری دادهام، چرا که دربارۀ تاریخ آن بسیار صحبت شده است. این رویکرد با توصیف، توضیح، تحلیل و تفسیر همراه شده است و اما تطبیق و تدقیق مفاهیم عرفانی با کارکرد عناصر بصری در هنر ایران پس از اسلام سختترین قسمت ماجرا بوده است!
۴- شاید حتی عنوان اثر هم نوعی پاردوکس باشد. توضیحی درباره آن دارید؟
هراس اولیۀ من برای شروع پژوهش همین بود؛ چگونه میتوان مطالبی که در ساحتی دیگر (یعنی سنت و در ساحتی به ظاهر نامرتبط) ظهور یافته را با تعاریف مدرن مبانی هنرهای تجسمی پیوند زد! و اما پس از مطالعات اولیه این تناقض ظاهری برای من حل شد. اگر بپذیریم که عرفان نظری یک حوزۀ شناختی است که از تجربیات باطنی-زیستی عارف به دست آمده، آن وقت تناقضات از میان میروند؛ اثر هنریای که در سنت و عرفان ایرانی تولید شده چگونه میتواند نمود ساحت شناختی خود نباشد و از یک مبانی و پایۀ نظری سرچشمه نگرفته باشد؟! ممکن است در نزد این هنرمند سنتی، مفاهیم و معانی اثر هنری آگاهانه نباشد (یعنی مثلا هنرمند نمیداند چرا سالهاست که با یک شیوه، کارماده و ... تولیدی را انجام میدهد) اما از آنجا که خودِ سنت مسیر و مرزهای تولید را مشخص کرده و بر اساس «آیین فتوتنامهها»، هنرمند ملزم به رعایت این مرزها و مسیر تولید است، میتوان با مراجعه به مفاهیم موجود در سنت و عرفان به چرایی نحوه و صورت تولید اثر و سپس تعاریف مبانی هنرهای تجسمی نزد گذشتگان دست یافت. مقدمۀ مبسوط کتاب به نحوی چالشهای ذهنی من برای شروع پژوهش و حل این تناقضات بوده است؛ به نحوی که خواننده پس از خواندن آن مجاب شود که این برخورد تعارضی با تعاریف قبلی مبانی هنرهای تجسمی ندارد و تنها یک گشودگی و دریچهای دیگر است برای مواجهۀ یک ایرانی با هنرهای بصری تا با قرار گرفتن در آن منظر، هم بتواند تحلیل درستتری نسبت به آثار گذشته داشته باشد و هم بتواند با آگاهی بیشتری نسبت به مفاهیم نمادین عناصر و کیفیات بصری موجود در گذشته، ماهیت تصویری خویش را بازیابد.
۵- از چه منابع تصویری استفاده کرده اید و تحلیل این تصویرها چگونه انجام شده است؟
منابع تصویری را از مدیومهای مختلف سنتی انتخاب کردهام تا اثبات کنم این مفاهیم پایهای و کلیدی هستند، چرا که در تمام حوزههای سنت تصویری بهکار گرفته شدهاند؛ از معماری، کتیبههای تزئینی، نوشتاری و تصویری در بناها، مکاتب نگارگری، انواع خوشنویسی، شکل طلسمها، حجم ها و سفالینههای دورههای متفاوت پس از اسلام و...
۶- کتاب از چند منبع دست اول و چند اثر پژوهشی به عنوان مرجع استفاده کرده است؟
در سوال یک پاسخ داده شد.
۷- ویژگی های بصری و شکلی کتاب حاضر چیست؟
این کتاب با قطع وزیری، در 448 صفحه و با بیش از 170 تصویر، جدول و نمایه بهصورت چهار رنگ در 2500 نسخه توسط انتشارات سورۀ مهر ارائه شده است. فهرست اعلام این کتاب، امتیاز دیگر این پژوهش است که در 40 صفحه، واژگان کلیدی کاملی را -با موضوع مکانها، نام اشخاص، کتابها، واژگان تجسمی (حرفهها، نقشها، اشکال، اجزا، رنگها، اعداد و حروف) و واژگان عرفانی- برای سهولت در جستجو فهرست کرده است.
۸- ایا این پژوهش ادامه هم خواهد داشت؟
تلاش من این است که این نگرش خاص و مهجورمانده در مبانی هنر را قابل درکتر و به فهم هنرجو، هنرمند و پژوهشگر امروز ایرانی نزدیک کنم. قطعا این اولین گام است و راه زیادی در پیش است. از آنجا که در حال حاضر دانشجوی دکترا هستم، قصد دارم تا رسالۀ دکترای خود را با همین موضوع ادامه دهم.
۹- کدام بخش ها فکر می کنید نیازمند اصلاح است؟
پس از گفتگوهای بسیار و لحاظ نظرات متخصصین این امر تا اینجای پژوهش از نظر خود، اصلاحات لازم را انجام دادهام. بعد از این باید با چالشها و نقدهای جامعۀ علمی روبرو شوم تا مسیر تصحیح و بازنگری آن بیشتر میسر شود.
۱۰- مخاطب اصلی شما در این کتاب چه گروه هایی هستند؟
طراحان و هنرجویان حوزۀ تجسمی، هنرمندان ایرانی و پژوهشگران و دانشگاهیان
۱۱- مهم ترین بخش رونمایی کتاب چیست؟
معرفی شفاهی بخشهای کتاب و نقد بزرگواران مدعوی چون دکتر فرهمند و علی سجادیه که پیشتر کتاب را برای مطالعه به آنها تقدیم کردهام.
۱۲- تا کنون کتاب در معرض نقد هم قرار گرفته است؟
بله. تقریبا نقد پژوهشگرانی که بیشتر رویکرد پوزتیویستی به موضوعات دارند مرا بر آن داشت تا با حساسیت و احتیاط بیشتری به تحلیل موضوع بپردازم و جوانب امر را بیشتر لحاظ کنم. جا دارد که در پایان از دوست عزیزم علیرضا ارواحی تشکر کنم که پس از خواندن کتاب، -با حساسیت خود بر عبارات و جملات- در ارائۀ بهتر مطالب کمک شایانی به بنده داشتند.
رسول کمالی/ 20 خردادماه 1396
بازخوانی عرفانی مبانی هنرهای تجسمی
پژوهشی در زمینۀ کمیات و کیفیات بصری در سنت عرفان ایرانی؛ نوشتۀ رسول کمالی؛ انتشارات سورۀ مهر
جای خالی دریافتهای معنایی و عاطفی در زبان تصویرِ امروز محسوس است و بازخوانی آموزههای تصویری گذشتگان برای پیوستگی و تداوم فرهنگ تصویری هر جامعه یک ضرورت قلمداد میشود. مفاهیم عناصر بصری و کیفیات معنایی آن در سنت هنرهای تجسمی (ایران پس از ورود اسلام) جایگاهی مقدمتر از صورت و شکل و رابطهای ناگسستنی و پیوند خاطری با باورها و الگوهای کهن جامعه گذشتۀ خود داشته است. نگرش درونی و وابسته به این معیارهای سنتی در تفسیر و تجسمِ هنرمند ایرانی، معنای واژۀ «دیدن» را از تعاریف مرسوم تجسمی به تعریفی کیفی و والانمود بدل ساخته و معنای این واژه را تکمیل کرده است.
این کتاب نگاه هنرمند ایرانی را در نسبت با هستیشناسی موجود در عرفان ایرانی بررسی میکند و رویکرد مبتنی بر زیست هنرمند سنتی را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ اما آنچه این کتاب را متمایز میکند، تفصیل و دستهبندی مشخص در تعریف عناصر و کیفیات بصری است؛ این دستهبندی اگر چه با رویکرد مألوف در بیشتر کتابهای مبانی هنرهای تجسمی مطابق است، ولی محتوای آن استنتاجی از سنت و عرفان ایرانی است. نمونههای تصویری و نقلشده از کتب عرفانی در متن حاضر و تطابق آن با عناصر و کیفیات بصری حکایت از آگاهی هنرمند ایرانی در عرصۀ شناخت باطنی اجزا و ویژگیهای تصویر دارد: نقطه نمایندۀ وحدانیت، خط نماد عقل کل (طرح آفریش)، اشکال بهمثابۀ پدیدههای کائنات، رنگ تطبیقیافته با نظامهای چندگانۀ هستی و مراتب شهود... و همگی یادآور کثرت در وحدت و کمال در کیهانزایی (تکوین) هستند. در این راستا، تصویر در قسمپذیری صوری خود محدود میماند ولی در معنا، تأویلپذیر میشود.
هر پرداختی به اشکال و مفاهیم سنتی به معنای تقلید از گذشتگان نیست، بلکه میتواند به منزلۀ باززایی امروزین آن باشد و ضمن حفظ هویت فردی و جمعی، خوانش دیگری را مطرح کند. شناخت حسیـ بومی این مبادی سواد بصری برای طراحان جامعۀ ایرانی که گریبانگیر بازیهای بیدلیل اشکال و برخوردهای فرمی در حوزۀ تصویر و نوشتار شدهاند، لازم به نظر میرسد تا بتوانند با شناخت بهتر، امکانات ماهوی بیشتری را بازیابند.
انتشارات سورۀ مهر (وابسته به حوزۀ هنری) در خردادماه 1396، این کتاب را در 2500 نسخه و 448 صفحه به صورت چهار رنگ منتشر کرده است.
رونمایی این کتاب با حضور رسول کمالی (نویسنده)، علیرضا ارواحی، حمید فرهمند، علی سجادیه، مجید عقیلی و جمعی دیگر از پژوهشگران و طراحان گرافیک در خانۀ هنرمندان اصفهان و در تاریخ 22/3/96 ساعت 19:30 برگزار خواهد شد.