گفتگو با دکتر فربد خاکپور از نجات لالین تا درمان آزاد و رها
سال 1401 سال موفقیتهای تاریخی در حفاظت از محیطزیست اصفهان بود
سال 1401 سال پرفراز و نشیبی برای محیطزیست اصفهان بود و اتفاقات مهم زیادی در استان اصفهان به وقوع پیوست که از میان آنها میتوان نجات توله خرس سیاه بلوچی (لالین) و درمان و مراقبت از دو توله سیاهگوش اوراسیایی را بهعنوان دو اتفاق مهم محیطزیست استان اصفهان و ایران گلچین کرد،
سال 1401 سال پرفراز و نشیبی برای محیطزیست اصفهان بود و اتفاقات مهم زیادی در استان اصفهان به وقوع پیوست که از میان آنها میتوان نجات توله خرس سیاه بلوچی (لالین) و درمان و مراقبت از دو توله سیاهگوش اوراسیایی را بهعنوان دو اتفاق مهم محیطزیست استان اصفهان و ایران گلچین کرد، اتفاقاتی که در هردوی آنها نقش یگان حفاظت از محیطزیست اصفهان و دامپزشکی دلسوز و متخصص پررنگ است. دکتر فربد خاکپور متولد 1375 دامپزشک این توله خرس سیاه بلوچی (لالین) و دو توله سیاهگوش اوراسیایی است، نقش او در نجات این دو گونه در خطر انقراض حیاتوحش ایران آنقدر مهم است که میتوان او را یکی از چهرههای تأثیرگذار و مهم سال 1401 حفاظت از محیطزیست ایران نامید او نقش اصلی در درمان این گونههای نایاب و مهم حیاتوحش ایران داشته است. فربد خاکپور دامپزشک حیاتوحش، فارغ التحصیل دکترای عمومی دامپزشکی از دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد واحد شهرکرد است دورههای انترنی را در مراکز مختلف داخل کشور و هم چنین کشورهای هندوستان و اندونزی گذرانده است. او سالها دامپزشک حیاتوحش معتمد و داوطلب ادارات کل محیطزیست استانهای مختلف بهخصوص استانهای اصفهان و چهارمحالوبختیاری بوده است. با فربد خاکپور درباره تلاشهای دیده نشده دامپزشکان و تلاش شبانهروزیاش برای نجات توله خرس سیاه بلوچی و سیاهگوشهای اوراسیایی به گفتوگو پرداختهایم.
نجات لالین توله خرس سیاه بلوچی از دست قاچاقچیان و درمانش در مرکز بازپروری حیاتوحش واقع در محدوده پارک کلاه قاضی و تحویل دو توله سیاهگوش اوراسیایی که از زیستگاههای طبیعیشان شهرستان داران جدا شده بودند به فرمانده یگان حفاظت محیطزیست استان اصفهان دو اتفاق مهم محیطزیست اصفهان بوده است که در هردوی آنها نقش شما بسیار پررنگ است. ابتدا از توله خرس سیاه بلوچی (لالین) شروع کنیم. این توله خرس سیاه بلوچی در چه وضعیتی به کلاه قاضی آورده شد؟
بهمحض اینکه مطلع شدیم که یک توله خرس سیاه بلوچی توسط پلیس از قاچاقچیان در استان اصفهان کشف و ضبط شده درخواست انتقال این توله خرس به اداره کل محیطزیست اصفهان برای انجام معاینات و اقدامات درمانی موردنیاز توسط فرمانده وقت یگان حفاظت از محیطزیست استان اصفهان دکتر سعید یوسفپور صورت گرفت. این توله خرس سیاه بلوچی شبانه به دست ما رسید و بهمحض ورود، در کلینیک شبانهروزی محل فعالیت بنده معاینات و بررسیهای اولیه وضعیت سلامتی، تعیین سن و جنسیت و درمان و پایدارسازی انجام شد و داروهای موردنیازش را دریافت کرد. در همان شب توانستیم شیرخشک استاندارد موردنیازش را با کمک دوستان تهیه کنیم و او را به مرکز بازپروری حیاتوحش کلاه قاضی منتقل کردیم. در این مرکز جایگاه آمادهای برای پذیرایی از این توله خرس وجود نداشت، با کمک دکتر یوسفپور و محیطبانان کلاه قاضی جایگاه را با تمام امکاناتی که داشتیم برای توله خرس آمادهسازی و ایمنسازی کردیم، از نیمهشب گذشته بود که لالین را در جایگاهش مستقر کردیم. به دلیل سن پایینی که این توله خرس سیاه بلوچی داشت بههیچوجه امکانش نبود که من آن مکان را ترک کنم، لالین بهشدت ضعیف بود و زخمهای متعدد در ناحیه سروصورتش وجود داشت هم چنین او درگیر قارچ پوستی و ریختگی در ناحیه گردن بود که احتمالاً ناشی از طنابی بوده که قاچاقچیان دور گردنش بسته بودند. لالین به مراقبتهای شبانهروزی نیاز داشت و به همین دلیل من ناچار بودم در پاسگاه محیطبانی پارک ملی کلاه قاضی اصفهان در نزدیکی لالین مستقر شوم و این استقرار به دلیل شرایط نگهداری، سلامتی و تغذیهای این توله خرس سیاه بلوچی، چهل شبانهروز ادامه پیدا کرد. من شبانهروز را در پارک ملی کلاه قاضی و در شرایط دشوار گذراندم تا با حمایتهای دکتر یوسفپور و جناب آقای رضا نامدار ریاست پارک ملی کلاه قاضی و محیطبانان زحمتکش پارک ملی کلاه قاضی آنچه ناممکن به نظر میرسید و سابقهای در طول تاریخ حفاظت از محیطزیست ایران نداشت ممکن شود و لالین یکی از معدود توله خرسهای سیاه بلوچی باشد که در سنین نوزادی با شرایط وخیم از دست قاچاقچیان نجات پیدا کرد، درمان شد و زنده ماند.
نام لالین را چه کسی بر روی این خرس سیاه بلوچی گذاشته است؟ و معنی این اسم چیست؟
نام لالین به پیشنهاد و انتخاب دکتر یوسفپور برای این توله خرس سیاه بلوچی انتخاب شد. لالین نامی بلوچی است به معنای دردانه و کمیاب. متأسفانه شایعات و کذبیاتی هم پیرامون این نامگذاری اتفاق افتاد که لازم میدانم توضیحاتی درباره آن بدهم؛ این نام در بلوچی یک نام دخترانه است همین موضوع سبب شد تا تلقی شود که در اصفهان تعیین جنسیت این توله خرس بهاشتباه صورتگرفته درحالیکه بههیچوجه این طور نبوده و از شب اولی که لالین موردمطالعه قرار گرفت جنسیتش نر اعلام شد و در گزارشها نیز این موضوع موجود هست. ما در نامگذاری اول اصالت و دوم معنا و مفهوم را در نظر گرفتیم، در منبعی که ما به آن مراجعه کردیم نام لالین برای پسران نیز کاربرد داشت و باتوجهبه اینکه از طرف ما تسلطی به زبان بلوچی وجود نداشت ما دال بر صحت آن منابع گذاشتیم و ظاهراً این نام در زبان بلوچی برای دختران به کار میرود. بااینحال باتوجهبه بلوچی بودن و تناسب معنا که خرس سیاه بلوچی ذاتاً دردانه و کمیاب و نایاب هست این نام بر روی این توله خرس سیاه ماندگار شد.
شما دامپزشک لالین بودید. چه مدت لالین در مرکز بازپروری کلاه قاضی بود؟
لالین به مدت سه ماه در مرکز بازپروری کلاه قاضی نگهداری شد و از این سه ماه، چهل شبانهروزش را بهصورت شبانهروزی و مستقیم اقدام به تغذیه، نگهداری و درمان لالین کردم و پس از چهل روز هم همیاران علاقهمند داوطلبی را با موافقت اداره کل محیطزیست اصفهان انتخاب کردم تا آنجا مستقر شوند و تمام عملیات تغذیه و نگهداری را بهصورت شبانهروزی و با هماهنگی و تجویز من انجام دهند. آنها با من در تماس بودند و وضعیت تغذیه و سلامتی لالین گامبهگام گزارش میشد.
در پروسه درمان لالین با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
چالشها در جنبهها و ابعاد مختلف فراوان بود. مهمترین چالش استقرار شبانهروزی من در پارک ملی کلاه قاضی بود. محل استقرار من با محل سکونت و کار و هم چنین امکانات شهری فاصله زیادی داشت و بخشی از چالشها همین اسکان شبانهروزی من با امکانات محدود بود بهخصوص در فصل گرما که در بسیاری از زمانها بدون هیچ وسایل گرمایشی سپری میشد، بهطورکلی شرایط دشواری بود و باید شرایط را مدیریت میکردم تا لالین را از سن خطر و ریسک خارج کنم با همکاری محیطبانان کلاه قاضی توانستیم یک روز در هفته تغذیه و شیردادن به لالین را به این دوستان بسپاریم تا بتوانم یک روز در هفته استراحتی داشته باشم. مقوله غذادهی و شیردهی سیستم خوابوخوراک هر فردی را تغییر میدهد شما باید خواب و زندگی خودتان را با حیوان تحت نگهداری تنظیم کنید و این سبب اختلال در روند زندگی انسان میشود. باید هفتهها سیستم زندگیتان را بر اساس زندگی یک خرس نوزاد شیرخوار تنظیم کنید، موضوعی که بهظاهر ساده اما بسیار پیچیده است.
لالین در حال حاضر در منطقه حفاظتی پارک پردیسان است، آیا قرار است برای همیشه در اسارت بماند؟ یا بهتر است به زیستگاه خودش بازگردد؟ چه سرنوشتی در انتظار این خرس سیاه بلوچی است؟
من حتماً باید به این نکته اشاره کنم که بهطورکلی خرسها قابلیت بازپروری و بازگشت به طبیعت و رهاسازی در طبیعت را دارند، یعنی تولههای گونههای مختلف خرس که به دلایل مختلفی یتیم میشوند و به اسارت انسان در میآیند این قابلیت را دارند که بازپروری شده و در طبیعت وحشی رهاسازی شوند و این موضوع در مورد خرس سیاه آسیا هم اکنون در هندوستان انجام میشود. مرکز بازپروری خرس سیاه آسیایی در هند وجود دارد که در آن خرسها بازپروری و رهاسازی میشوند، در مورد گونههای دیگر خرسها مثلاً خرس قهوهای در روسیه، خرس خورشیدی در مالزی و اندونزی، خرس سیاه آمریکایی در کانادا و ایالات متحدة آمریکا این اتفاق در حال انجام است پس همانطور که میبینید تمام گونههای خرسها از جمله خرس سیاه آسیایی این قابلیت را دارند که در یک مسیر درست، بازپروری شوند و نهایتاً در طبیعت رهاسازی شوند. این اتفاق زمانی در مورد لالین میافتد که ما از ابتدا زیرساختهای فیزیکی بازپروری خرسها و بهطورکلی گوشتخواران بزرگجثه را در کشورمان مهیا کنیم. ما هرگز موارد موفقی از بازپروری و رهاسازی خرسهای مختلف در کشورمان نداشتیم لالین هم از این موضوع مستثنی نیست، لالین قابلیت بازپروری داشت بهشرط اینکه زمانی که توسط پلیس کشف و ضبط شد مستقیماً به یک مرکز بازپروری خرس منتقل میشد و آنجا بهدوراز مشاهدة انسان و بهدور از فهم اینکه انسان به او غذا میدهد رشد میکرد و بزرگ میشد. آن زمان میتوانست قدمبهقدم مهارتهای موردنیاز زندگی در طبیعت را یاد بگیرد و نهایتاً بتواند در زیستگاه طبیعی خودش در جنوب شرقی ایران رهاسازی شود. اما چنین زیرساختی در کشور نه فقط در استان اصفهان بلکه در کل کشور وجود نداشت و همچنان هم وجود ندارد به همین دلیل در آن بازهی زمانی، لالین انسان را به عنوان موجودی که به او غذا میدهد پذیرفت و گزینهی آلترناتیو و جایگزینی به غیر از این هم برای ما وجود نداشت. لالین قابل بازپروری بود اما به دلیل نبود زیرساختهای بازپروری این توله خرس سیاه بلوچی دیگر قابل رهاسازی در طبیعت نیست و یا اینکه بهتر است بگوییم شرایطش برای بازگشت به طبیعت بسیار بسیار دشوار شده و به به عنوان یک فرد از زیرگونهای به شدت در خطر انقراض جهانی به نفع خودش و زیر گونهی خودش و به نفع جمعیتهای وحشی موجود در طبیعت (که فقط در ایران و پاکستان وجود دارد) است که به طبیعت بازنگردد. لالین همانند یوز آسیایی لایق یک مرکز اختصاصی تحقیقات و نگهداری است که بهتر است این مرکز در یکی از استانهای زیستگاهش یعنی کرمان، هرمزگان یا سیستان و بلوچستان باشد.
چه تعداد از این نوع خرس سیاه بلوچی در کشورمان وجود دارد؟ راه حل شما برای حفظ این گونه خرس در ایران چیست؟
به طور کلی آماری ملی در مورد جمعیت خرس سیاه بلوچی در کشور وجود ندارد چراکه مطالعهی جامعی در تمام زیستگاههای خرس سیاه انجام نشده. در مورد اینکه برای این خرس چه باید کرد نکات مختلفی وجود دارد و یکی از مهمترینهایش این است که به درجه حفاظتی این زیرگونه توجه شود، متاسفانه خرس سیاه بلوچی مورد توجه رسانهها، محققین و پژوهشگران نبوده و از طرف متولیان سازمان حفاظت محیطزیست هم آن توجه ای که خرس سیاه بلوچی با درجه حفاظتی به شدت در خطر انقراض و به عنوان گوشتخوار بزرگ جثه لایقش بوده دریافت نکرده است.
توله سیاهگوش اوراسیایی (لینکس) چه زمانی به شما تحویل داده شد و چطور کشف شده بودند؟
یکم تیر ماه امسال به دکتر یوسفپور فرمانده وقت یگانه حفاظت استان اصفهان اطلاع دادند که دو توله سیاهگوش توسط افراد ناآگاهی از طبیعت دزدیده شده بود و به دلیل شرایط نادرست نگهداری و تغذیه وضعیت توله سیاهگوش ها به شدت ناپایدار میشود و این افراد با مشاهده وضعیت نامساعد این دو توله به یک کلینیک دامپزشکی حیوانات خانگی رجوع میکنند، به دلیل آگاهی و شناخت همکاران محترم ما در آن کلینیک، این موضوع به اطلاع جناب آقای دکتر یوسفپور میرسد و ایشان در سریعترین زمان ممکن خودشان را به کلینیک رسانده و و این گونه کمیاب و مهم را از کلینیک تحویل میگیرند و در سریعترین زمان ممکن به صورت شبانه تولهها را به من رساندند. من در آن زمان به خاطر لالین در پارک ملی کلاه قاضی به صورت شبانه روزی اقامت داشتم و این دو توله هم به گونههای تحت نگهداری و درمان من اضافه شدند و نگهداری و درمان این تولهها هم از همان شب آغاز شد.
شما دامپزشک این دو سیاهگوش هستید در جریان درمان و حفاظت از آنها، با چه مشکلات و چالشهایی روبه رو بوده اید؟
این توله سیاه گوشها نیز چالشهای نگهداری بسیار زیادی داشتند. از همان شب اول با چالشهای درمانی روبه رو بودیم، هردوی آنها از سو تغذیه وکمبود وزن بسیار شدید رنج میبردند، دچار عفونت چشمی و اسهال خونی بودند و شرایطشان ناپایدار بود و انقدر وضعیتشان بد بود که من به شدت نگران مرگ و زندگی شان بودم. این دو سیاهگوش بر لبهی تیغ مرگ و زندگی تحویل من شدند و از همان شب اول تغذیه و درمانشان شروع شد و مرحله مرحله درمانشان سپری شد تا تمام مشکلاتشون قدمبهقدم، روز به روز و هفته به هفته رفع شود و درمان شوند. وزن گرفتند، رشد کردند، بزرگ شدند و مرحله به مرحله شاهد رشد و برگشت به زندگی این بچهها بودم. درباره این سیاهگوش ها چالش دیگر مقولهی بازپروری بود، از همان شب اول با کمک آقای دکتر یوسفپور و جناب آقای رضا نامدار توانستیم در محل اقامت من در پاسگاه محیط بانی جایگاهی برای اینها فراهم کنیم تا مدتی که شرایطشان پایدار شود و از سلامتیشان اطمینان حاصل کردیم کنار من و در اتاق من با پوشش کامل محل نگهداری زندگی کنند. به غیر از مواردی که باید دارو و خدمات بهداشتی و دامپزشکی دریافت میکردند مطلقاً اجازه نمیدادیم توسط انسان لمس شوند، شبی که این دو توله سیاهگوش به دستمان رسیدند هرگز نوازش یا هیچ ارتباط رفتاری و ارتباط نامناسب ادراکی در این سیاهگوش ها با انسان ایجاد نشد و حتی یک ثانیه محبت و نوازش از هیچ انسانی ندیدند. شرایط نگهداری زمانی که حالشان بهتر شد روز به روز سختتر میشد. ما نیازمند ایمنسازی و استانداردسازی شرایط برای نگهداری سیاهگوشها در مرکز بازپروری کلاهقاضی بودیم که با مساعدت فرماندهی یگان حفاظت و ریاست پارک ملی و اداره کل حفاظت محیطزیست استان اصفهان صورت پذیرفت.
اتفاق جالبی که درباره این دو سیاهگوش افتاد این بود که شما در صفحه اینستاگرامتان از مردم خواستید که برای این دو توله سیاهگوش زیبا اسم انتخاب کنند. مردم چه اسامی پیشنهاد دادند و در نهایت چه اسمهایی برای این دو توله نر و ماده انتخاب شد؟
بله من تصمیم گرفتم که شاید به عنوان یکی از معدود دفعات یا شاید برای اولین بار در تاریخ حفاظت حیاتوحش ایران مردم را مستقیماً مسئول انتخاب نام دو گونهی کمیاب و در معرض تهدید مهم کشورمان قرار دهم و از آنها کمک بگیرم که از صفر تا صد نامگذاری به انتخاب خودشون باشد. هم نامها را مردم پیشنهاد کردند و هم مردم در چندین مرحلهی رایگیری شرکت کردند تا نهایتاً اسم مورد نظر ناز میان اسامی انتخاب شد. نامهای بسیار بسیار زیادی پیشنهاد شد که من دوازده جفت اسم را که با مفهوم، دلنشین و زیبا بودند از بین آنها انتخاب کردم و در سه نوبت نظرسنجی مردمی از بین این دوازده جفت اسم، نهایتاً سه جفت انتخاب شدند که در نظرسنجی چهارم هم از بین آن سه جفت نهایتاً دو اسم انتخاب شدند. نام «آزاد» برای سیاهگوش نر و «رها» برای سیاهگوش ماده انتخاب شد. به امید این که بتوانند زندگی شان را در طبیعت وحشی به صورت آزاد و رها سپری کنند و ژن ارزشمند شان را به نسلهای بعدی با موفقیت منتقل کنند.
وضعیت حفاظت از محیطزیست و حیاتوحش در ایران چگونه است؟ چه خطراتی گونههای در حال انقراض در ایران را تهدید میکند و آیا میتوان جلوی انقراض این گونهها را گرفت؟
خیلی خلاصه بخواهم بگویم وضعیت حفاظت از حیاتوحش در ایران از فقر شدید رنج میبرد هم فقر مالی و هم فقر علمی. به طور کلی باید حیاتوحش را به عنوان بخشی از منابع طبیعی کشور به یک ارزش بنیادین اقتصادی تبدیل کرده و بیشتراز آنکه به دنبال توجیهات مادی برای علت حفاظت از حیاتوحش بود به دنبال توجیهات معنوی و علمی باشیم
شیرینترین و تلخترین اتفاق یا لحظه کاری شما چه زمان و برای چه موضوع یا اتفاقی بوده است؟ یا لحظه ای بوده که شما را تحت تاثیر خود قرار داده باشد؟
هر بار موفقیت در درمان، بازپروری، رهاسازی و نجات یک گونهی ارزشمند جانوری در معرض تهدید و در خطر انقراض برای من یک لحظه خاص و ناب است. و هر بار که به هر دلیلی این موفقیت به دست نیاید و گونهی ارزشمند جانوری به رغم تلاشها از دست برود آن لحظه برای من بسیار دردناک است
سال 1401 برای شما چگونه گذشت؟
سال 1401 برای من سالی بود با سختیهای مختلف، چالشها و تجربیات جدید و موفقیتهای تاریخی در حفاظت از حیاتوحش ایران. لالین به عنوان یکی از اولین از معدود توله خرسهای شیرخوار سیاه بلوچی که با موفقیت به سن کنونی رسید و همینطور سیاه گوشهای ما آزاد و رها که شاید برای اولین بار در تاریخ باشد که تولههای بیمار، نحیف و یتیم این دوران سخت و بسیار پر ریسک را سپری کرده و همینطور موفقیتهای بسیار زیاد دیگری در حوزهی دامپزشکی حیاتوحش که نمیتوانم تک به تک به آنها اشاره کنم. امسال اولینها را در استان اصفهان رقم زدیم؛ اولین بیهوشی صحرایی گربه پالاس در ایران، یکی از اولین موارد عملیات مامایی موفق در آهوی ایرانی و یا بسیار موارد دیگر. اینها موفقیتهایی بود که در استان اصفهان با همکاری اداره کل حفاظت اصفهان و همکاران عزیزم حاصل شد.
سال 1402 را برای محیطزیست و حیاتوحش ایران و اصفهان پیش بینی کنید.
من ترجیح میدهم که پیش بینی نکنم چون پیشبینیها میتوانند دلسرد کننده باشند. ما یاد گرفتیم که همیشه در حفاظت از حیاتوحش امیدوار باشیم تا زمانی که آخرین فرد از آخرین جمعیت یک گونه یا زیرگونة جانوری وحشی وجود دارد ما باید امیدوار باقی بمانیم و راهی جز امیدواری نداریم. تا زمانی که این گونهها در سرزمین ایران نفس میکشند و به خاک این سرزمین قدم میگذارند ما موظفیم که به آنها متعهد و امیدوار باشیم، چون ناامیدی ما باعث شکست خواهد شد به قول دکتر جین گودال شامپانزه شناس معروف: چیزهای زیادی در دنیای وحش باقی مانده که ارزش جنگیدن را دارند و ما مجبوریم به امیدوار بودن، محکومیم به امیدوار بودن و باید به این مبارزه برای حیاتوحش ادامه دهیم و امیدوار باشیم. من به آیندهای بهتر برای حیاتوحش ایران امیدوارم.