پیوند اعضای بدن یک تصمیم در زمان اختیار

آدم زنده وکیل و وصی نمی‌خواهد، اما از لحظه‌ای که بمیرد اختیار همه‌چیز ازجمله اعضا و جوارحش را از دست خواهد داد و این در حالی است که در شرایط خاص این امکان وجود دارد اعضای بدن یک نفر  را به یک تا چند نفر دیگر پیوند زد و عده زیادی را از معلولیت و بیماری نجات داد.

پیوند اعضای بدن یک تصمیم در زمان اختیار


آدم زنده وکیل و وصی نمی‌خواهد، اما از لحظه‌ای که بمیرد اختیار همه‌چیز ازجمله اعضا و جوارحش را از دست خواهد داد و این در حالی است که در شرایط خاص این امکان وجود دارد اعضای بدن یک نفر را به یک تا چند نفر دیگر پیوند زد و عده زیادی را از معلولیت و بیماری نجات داد. در کشور ما رسم بر اهدای اعضای بدن افراد و غالبا کسانی است که دچار مرگ مغزی شده‌اند، اما عده‌ای دست به تخلف زیرزمینی فروش اعضای بدن خود می‌کنند. در واقع بازار سیاه بزرگی برای این کاسبی جانی وجود دارد و این در شرایطی‌ است که افراد زیادی زندگی‌شان را به دلیل مرگ مغزی از دست داده اما بازماندگان به اهدای اعضای بدن آنها رضایت نمی‌دهند. با نگاهی به آمار سال ۱۴۰۰ می‌بینیم که ایران با جمعیت 85میلیون نفر، حدود 16 هزار مرگ‌ومیر ناشی از تصادفات جاده‌ای را به خود دید و این در حالی بود که هر سال بین 5 تا 8 هزار مرگ مغزی اتفاق می‌افتد و بنا بر تخمین‌ها ۲۵۰۰ تا ۴ هزار عضو قابل اهدا هستند اما سالانه تنها حدود هزار مورد (به‌عنوان‌مثال در سال ۱۴۰۱ تعداد ۱۰۶۱ مورد) عضو اهدا می‌شود. در شرایطی که تعداد بیماران نیازمند به عضو پیوندی در کشور بیش از ۲۵ هزار نفر است که با پیش‌بینی افزایش آمار بیماران کلیوی نیازمند دیالیز و همچنین نارسایی کبدی‌ها، آمار نیازمندان به دریافت عضو به میزان قابل‌توجهی افزایش یابد.

در واقع رونق بازار از افزایش عرضه و تقاضاست و مورد مسئله پیوند اعضای بدن چون در اهدای عضو هنوز فرهنگ جامع و عمیقی ایجاد نشده است، فروش اعضاست که بازار گرمی می‌کند و اگرچه عده زیادی توان خرید آن را ندارند اما جبرانش را می‌توان از جیب کسانی تأمین کرد که حاضرند برای زنده نگه‌داشتن فرد بیمار، هرچه قدر هم که باشد هزینه بپردازند. شاید همین مسئله باعث شده است قانون همچنان نتواند درب بازار سیاه فروش اعضای بدن را ببندد. شاید قبح خریدوفروش اعضای بدن بویژه کلیه از زمانی ریخته شد که دولت به دلیل نیاز بیماران به پیوند اعضا و تشویق مردم به اهدای آن مبلغ یک‌میلیون تومانی موسوم به «هدیه ایثار» را در نظر گرفت و از آن پس بود کلیه فروشی باب شد. اکنون سال‌هاست با این پدیده خو گرفته‌ایم تا جایی که چشممان به دیدن کاغذهای چسبانده شده به دیوارهای شهر بویژه نزدیک بیمارستان، عادت کرده است و خودمان نیز گاه در مورد مشکلات مادی به طنز از اصطلاح «فروش کلیه» استفاده می‌کنیم. با تأکید بر این‌که پیوند عضو در این مطلب، تنها از افراد مرگ مغزی مدنظر است، می‌توان رنگ اختیار از سر عجز و ایثار از سر لطف را در خلال داستان اهدای اعضای بدن مشاهده کرد. این‌چنین که انسان تا زنده است اختیار اموال و دارایی‌ها ازجمله اعضای بدن خود را دارد و زمانی که عمر خود را از دست داد، بازماندگان بجای او تصمیم خواهند گرفت. پس باید زیرساخت‌های اقتصادی و فرهنگی در زمینه سلامت به‌گونه‌ای پی‌ریزی شود که هر فردی در زمان حیاتش «مختار» و «نیازمند» به فروش اعضای بدنش نشود اما در زمان مرگ «اختیار» بر اهدای آن داشته باشند و بازماندگان مانع از انجام این کار نشود، شاید به‌این‌ترتیب زندگی تا جای ممکن برای همه عادلانه جریان داشته باشد.

ارسال نظر