گفتگوی «اصفهان امروز» با حسین تحویلیان به بهانه نمایشگاه اشراف
متن نقاشی یک تجربه است
نمایشگاه اشراف که تا 10 خردادماه ادامه دارد، بهانه ای شد تا پاسخهای حسین تحویلیان را درباره این نمایشگاه بشنویم:
سالها پیش قصد داشتم نمایشگاهی داشته باشم تنها با یک اثر. نمایشگاههای مختلف با تعداد آثار قابل توجه ارائه کردم ولی آن نمایشگاه، تک اثر برپا نشد.
داستان آن نمایشگاه تک اثر، دعوت از مخاطب برای تمرکز بر روی یک اثر مشخص بود. اما این روزها، حسین و علی تحویلیان در گالری آرین، مخاطبان خود را بر روی سه اثر 5 لتهای که همراه با موسیقی است، نگاه داشتهاند، گوینده از مخاطبان میخواهد در زمان پخش موسیقی مربوط به هر اثر روبروی آن اثر بایستند. به این ترتیب مخاطب به خاطر دنبال کردن موسیقی هم، زمان بیشتر و محاسبه شدهای را روی تابلو نقاشی میماند. نمایشگاه اشراف که تا 10 خردادماه ادامه دارد، بهانه ای شد تا پاسخهای حسین تحویلیان را درباره این نمایشگاه بشنویم:
نمایشگاه اشراف از کجا کلید خورد؟ و چه مراحلی را طی کرد تا به نمایش رسید؟
آثار این نمایشگاه در بین کارهای دیگرم بین سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ کار شد. سپس فکر کردم موسیقی رنگ و فرم را با صدا همراه کنم از اتفاق پس اینکه کارها را به دکتر علی تحویلیان نشان دادم او هم پیشنهاد داد روی کارها قطعاتی موسیقی کار شود این تصمیم در دیدار عید ۱۴۰۱ گرفته شد و ساخت موسیقی تا ۱۴۰۲ به طول انجامید و در نهایت طبق برنامهریزی گالری این زمان را برای نمایش در نظر گرفته شد.
این همراهی دو هنر از ابتدا مد نظر شما بود و یا در طول اجرا به این ایده رسیدید؟ هر دو هنر به جدایی هم استقلال معنایی دارند؟
تصمیم داشتن موسیقی متعلق به مجموعه تقریباً همزمان با تولید آثار در ذهن من جریان داشت و به طور طبیعی با سازنده موسیقی روی فلسفه تولید آثار گفتگوی زیادی داشتم البته آقای علی تحویلیان آزاد بود برداشتهای فردی خود را داشته باشد. اما پس از ساخت هر قطعه من هم نظراتم را مطرح میکردم تا مجموعه منسجمی از دو هنر را داشته باشیم. پس به طور طبیعی موسیقی وابسته به نقاشی بود. البته یاد آوری میکنم که آقای تحویلیان قبلاً هم برای دو نمایشگاه من موسیقی ساخته بود اما همراهی کلی بود در حالی که در این کار فرود و فراز نقاشی در اثر موسیقی انعکاس یافته است.
نمایشگاه اشراف در گالریهای دیگری بهتر ارائه نمیشد؟ فقط به دلیل مالی درآرین نمایش داده شده است؟
این که در گالریهای دیگر چگونه بود نمیدانم البته پیرامون اجرای آن با یکی از گالریها سال گذشته صحبت کردم اما حس میکنم آنچه میخواستم در همین فضا تا حدودی بدست آمده است. انشالله اجراهای بعدی در شهرهای دیگر و در مکانهای دیگر تجربههای تازهای را بوجود میآورد. بحثمالی در میان نبود چون گالریهای اصفهان حداقل برای من به صورت در صدی یا مهمان تا کنون عمل کرده اند. البته این نکته را بگویمکه فعلاً قصد فروش این مجموعهها را ندارم و صرفاً نمایشگاه برای انتقال حس خودم به مخاطب بود.
سه اثر موجود در نمایشگاه، سه اثر مستقل محسوب میشوند و یا دنباله یک فکر و جریان اندیشه ای هستند؟
درون محتوای آثار نشان دهنده نوعی آگاهی از قبل تولد تا پس از مرگ است.
البته با روایت شخصی و نقاشانه. و این موضوع که نقاشی انتقال کلام یا توصیف نیست. متن نقاشی یک تجربه است که هنرمند در زمان آفرینش به آن دست مییابد و مخاطب در زمان دیدن اثر. پس بهتر است بجای شعار به آنچه نقاشی در ضمیر ناخودآگاه ما تولید میکند متوسل شویم.
فکر میکنید مخاطب با کدام یک از هنرهای نقاشی و موسیقی بیشتر ارتباط برقرار کرده است؟
پنج قطعه نقاش در ترکیب سه اثر ارائه شده دو اثر اول به تولد و آغاز زیست اشاره دارد و یک اثر دوم زندگی و دو کار آخر به یاد بود اشاره دارد. همه آثار نمادهای خاص خود و ترکیب بندی مستقل خود را دارند اما آنچه اینها را در کنار هم قرار میدهد اشراف بر کل زیست از سوی نقاش است در استمنت نوشته ام.
«ایستادهایم بین این همه موج/ و موج است که رنگ میشود / و موج است که صدا میشود/ و ما را جز این مسیری نیست به اشراف این همه هستی».
آنچه درک ما را میسازد از طریق امواجی است که برای ما قابل درک است و همین محدودیت و در عین حال تنها ابزار هستی شناسی ما را میسازد. این آن چیزی بود که میخواستم بگویم. بازدید کنندگان شب نخست از هم ترازوی موسیقی و نقاشی لذت برده بودند و پیرامون این موضوع با من صحبت کردند.
نمایشگاه اشراف مخاطب را به چه چیزی دعوت میکند؟
به اندیشه پیرامون هستی و ارتباط انسان با این هستی البته از نظرمن درک لذت هستی یا اشراف بر لذت هستی!
اگر بخواهید تنها آثار نقاشی نمایشگاه را تفسیر کنید و یا توضیح مختصری بدهید، چه میگویید؟
در اثر اول آب سمبل زایش و آفرینش حضوری پر رنگ دارد و انسانها بیدرنگ در آن شناور میشوند. نکتهای که باید گفت ژرفای درک ما به هستی به اندازه ژرفای خواستههای ما از هستی هست. به اثر دوم نگاه کنید در این جهان متلاطم انسانها با نگرانی خواهان گلدان هستی خود هستند. گلدانی که در عین زیبایی و کهن بود، ترک خوده و هر لحظه سقوط خواهد کرد. و در اثر سوم از این همه تنها یادی و شاد رد پای میماند. به طور طبیعی من سمبلهای عمومی و شخصی را برای بیان تصویری خود انتخاب کرده و میکنم و شاید همین سمبلها برای دیگری حرف و کلمات دیگری را بسازد که این ویژگی زبان تصویر است.
تکنیک و سبک نقاشیها، همچنین درباره عناصر بصری و تجسمی به کار رفته در این آثار هم توضیح بیشتری میدهید؟
طبق معمول من از تکنیکهای سبک مانند گواش و اکریلیک شروع میشود و در نهایت با رنگ و روغن به پایان میرسد. شاید بتوان از تکنیک تر کیبی نام ببرم.
دنیای اشراف در ذهن شما بسته شده است و یا این مجموعه ادامه دارد؟
در مجموعه نقاشی برداشت نقاش از زیست خود است و آنچه برای او مهم است و باید بگوید. شاعر و شاید هنرمند هم همین جور است، به یک آگاهی میرسد و شیفته این تجربه تازه میشود و فریاد میزند یافتم یافتم. از این نظر بله اشراف ادامه دارد اما اینکه به این مجموعه چیزی اضافه کنم نه حدود یکسال از تولید این کارها گذشته قبل و همزمان و بعد آن هم کارهایی کردهام که به هیچ وجه نمیخواهم در کنار این پنج قطعه قرار گیرد. تا این زمان اینگونه فکر میکنم بعد را نمیدانم!