اصلی نانوشته اما مرسوم است که آثار هنرمندان پس از مرگشان ارزش و اعتبار بیشتری کسب میکنند. بسیاری از هنرمندان حتی در زمان حیاتشان مورد بیمهری قرار گرفتهاند. سهراب سپهری شاعر و نقاش را باید از جمله این هنرمندان معاصر دانست که آثارش پس از مرگ ارزش و اعتبار بالایی کسب کرد و رکورد حراجیهای هنری در ایران و جهان را شکسته است. تازهترین رکوردشکنی سهراب سپهری در هفدهمین حراج تهران جمعه 30 تیر با اجرای حسین پاکدل بود
هفدهمین دوره از حراج تهران با ارائه ١١٠ اثر برگزار شد و نقاشی از سهراب سپهری با فروش ۲۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان بهعنوان گرانترین اثر حراج ثبت شد. در میان هنرمندانی که در این حراج آثاری از آنان ارائه شده نام سهراب سپهری، مارکو گریگوریان، صداقت جباری، نصرالله افجهای، محمود زنده رودی، جعفر روح بخش، محمود احصایی، عباس کیارستمی، منیر فرمانفرماییان، و… دیده میشد.
پس از اثر سهراب سپهری، اثر دو لتهای از کوروش شیشهگران ۱۷ میلیارد تومان فروخته شد. این در حالی بود که بر اساس برآوردهای صورتگرفته بیشینه و کمینه فروش این تابلو ۱۵ تا ۱۷ میلیارد تومان در نظر گرفته شده بود. اثر دیگری از سهراب سپهری نیز با برآورد فروش میان ۱۲ تا ۱۴ میلیارد تومان، مبلغ ۱۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان فروخته شد.
بعد از این سه اثر، اثر حسین زندهروی با عنوان «اندام» گرانترین اثر فروخته شده در حراج تهران بود که ۱۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان فروخته شد. برآورد شده بود که این اثر ۱۱ تا ۱۳ میلیارد تومان چکش خواهد خورد. اثر دیگری از سهراب سپهری نیز با 12 میلیارد و 400 میلیون تومان در فهرست پرفروشترین آثار حراج تهران بود تا بدین ترتیب سهراب سپهری برای چندمین سال متوالی پرفروشترین هنرمند حراجی تهران لقب بگیرد. او در ادوار گذشته نیز عنوان پرفروشترین آثار را از آن خود کرده بود.
آشنایی با دو اثر پرفروش سهراب سپهری در هفدهمین حراج تهران
پرفروشترین اثر
عنوان اثر: بدونعنوان
امضاء: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
۱۳۰×۸۰ سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه ۱۳۴۰
پیشینه: این اثر در سال ۱۳۹۷ در نهمین حراج تهران ارایه شده است.
اثر حاضرتوسط ابراهیم گلستان به صاحب قبلی اهدا شده بود.
برآورد قیمت
۱۹۰۰۰۰ - ۱۷۰۰۰۰ میلیون ریال
قیمت فروش
قیمت فروش: ۲۱۳,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال
سهراب سپهری نقاش واژههای شاعرانه است. در شعر از نقاشی میگوید و در نقاشی، واژهها را به تجسم وامیدارد. هرچند سپهری نیز مانند بسیاری از همنسلان خود به اروپا سفر کرد و با بینشهای نوین نقاشی مدرن از نزدیک آشنا شد، اما همیشه به نگاه برآمده از تفکر شرقی وفادار ماند و در پی تعمق بیشتر و درک عمیقتر راهی شرق دور شد و سرانجام در عظمت خیالانگیز شرقی غرق گشت و تمام عمر بر آن عاشق ماند.
نقاشی پیشرو به مجموعه مناظر نیمهانتزاعی سهراب سپهری تعلق دارد. در این نقاشیها، طبیعت در تأویلی کنایهگونه با احساس به هم میآمیزد و در تجسمی ساده و صمیمی روح جاری در زندگی را نمایان میکند. پرده نقاشی، مانند اشعار سپهری، شفاف، عمیق و موزون است و در معصومیتی کودکانه تلاش میکند طبیعت را در فرمی تغزلی بازمعنا کند.
در این اثر، گزینشی کمینهگرا از طبیعت دیده میشود؛ برکه کوچکی از آب، چند تخته سنگ، دو شقایق سرخ و دو درخت همجوار تمامی آن چیزی است که نگاه تیزبین و حساس سپهری از مام طبیعت به عاریت میگیرد تا معنا را در آن جاری سازد. نقاش با بالا بردن خط افق، بیشتر صحنه را به زمین اختصاص داده است، به طوری که تصویر در حرکت به سمت بالا و به تبعیت از سنت نقاشی ژاپنی، آرام آرام از نگاه مخاطب دور میشود و عمق مییابد. نقطه قوت دیگر اثر، در خلائی است که تمامی تابلو را دربرگرفته و سکوت و سکون را به عنوان یکی از اصول اندیشه شرقی یادآور میشود. زندگی در همه چیز ساری و جاری است، حتی در فضاهای خالی و خلاء به بهترین نحو جلوهگری میکند. در حکمت شرقی، «بود» تنها در مجاورت «نبود» معنا مییابد و به همین دلیل «حضور» در مجاورت «خلاء» قابل رؤیت است و بس.
نگاه مینیمالیستی سپهری تنها محدود به فرم نیست و رنگ را نیز شامل میشود. تابلو در پهنهای خاکستری، به عنوان یکی از محبوبترین رنگهای سپهری، غرقه است و در این فضای مهآلود، دو لکه سرخ گویای گلهای ظریف و لطیفی میشوند که در کنار برکهای آرام و آبی رشد کرده و در پشت تکه سنگی پناه گرفتهاند. نقاش برای تجسم شیء طبیعی به حداقل خط و سطح بسنده کرده است. صلابت یک «آن» با حرکت تاش قلممو و در یک لحظه بر بستر بوم جاودانه شده و اثری را شکل داده که نیمهتمام و پایاننیافته مینماید. از دیدگاه سپهری هنر تمامنشدنی است و اثر تنها به واسطه تخیل شاعرانه و در ذهن مخاطب امکان تکامل را مییابد. این اصل را نقاش در شکل بخشیدن هر فرم و گذاشتن هر سطح و کشیدن هر خط مد نظر داشته به همین دلیل در نقاشیهای سهراب، ذهن همواره بر عین غلبه دارد. ادراک تصویر، وابسته به بینش شهودی است و مخاطب با تأملی عارفانه میتواند انرژی شورانگیز نقاش را در پسِ هر ضربه قلممو بازشناسد که با آهنگی از جنس نجابت شرقی، لحظه یکی شدن با روح خلاقه طبیعت را نمایان
میسازد. از این رو نقاشیهای سهراب را میتوان هایکوهای تصویری نامید که در آن چند فرم ساده در همنشینی صمیمی خود، پرده از رازی ازلی بر میدارند و ذهن را به تعلیقی خلسهوار و عمیق سوق میدهند؛ جایی که در ورای دغدغههای روزمره و تجسد مادی اشیاء، میتوان با طبیعت یکی شد و به آزادی سبکبالی دست یافت که بزرگترین هدف آیینهایی چون ذن، بودا و دائو است.
در چنین جهانی، کلمه، رنگ، خط و موسیقی در ضرباهنگی هماهنگ حرکت میکنند و نمیتوان آنها را از یکدیگر تفکیک کرد؛ شاید به همین دلیل است که نقاشیهای سپهری چنین شباهتی به اشعارش دارند، در واقع روح جاری در هر دو یکی است و تنها فرم ظهور آنها متفاوت است. پیرو همین اصل احسان یارشاطر، پژوهشگر ایرانی درباره نقاشیهای سپهری مینویسد: «تفسیر نقاشیهای بازنمودی یا نیمهانتزاعی سهراب سپهری را جابهجا در شعر باصفای او مییابیم. او در نقاشیها و در شعرهایش به چیزهای ساده، آرام و زیبا دلبستگی دارد» و همه چیز در پسِ همین سادگی معنا مییابد.
نکته قابل تأمل دیگر در این تصویر، تکنیک خاص نقاش در استفاده از متریال رنگروغن است. سپهری که در ژاپن به فراگیری هنر چاپ پرداخت، دلبسته روشهای نقاشیهای آبمرکبی ژاپنی چون روش «مرکب سومی» [۲] شد و تلاش کرد در نقاشیهایش رویکرد «سشوا» [۳] به طبیعتپردازی شرقی را در تلفیق با نگرشهای ذن درآورده و بدین طریق اندیشههای عارفانه و عاشقانه اشراقی را در آثارش جاودانه کند. به پیروی از همین اندیشه است که سپهری در این تابلو از رنگروغن با کیفیتی نزدیک به آبمرکب استفاده کرده است. نقاش تونالیتههای رنگی را به حرکتی سیال واداشته به طوری که گویی رنگها بر سطح تابلو میلغزند و در شره کردن و پایین آمدن، فضاهایی ماورایی را شکل میدهند که طبیعت را در انتزاعیترین فرمها به نمایش میگذارد .
دومین اثر سهراب سپهری
عنوان اثر: بدونعنوان
امضاء: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
۷۲×۷۲ سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه ۱۳۴۰
پیشینه: این اثر در سال ۱۳۶۵ از گالری کندلوس (تهران) خریداری شده است.
برآورد قیمت
۱۴۰۰۰۰ - ۱۲۰۰۰۰ میلیون ریال
قیمت فروش
قیمت فروش: ۱۲۴,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال
نقاشیهای سهراب سپهری تصاویری خلاصهشده از طبیعت را به تصویر میکشند که گاهی تا مرز انتزاع ناب پیش رفته و برآمده از اندیشههای عرفانی و شاعرانه وی هستند. خاستگاه این تفکرات و شوق طبیعتگرایی او به آیین شینتو و ذن بازمیگردد. سفر سهراب به ژاپن و آشناییاش با فرهنگ شرق آسیا نقطه عطفی در زندگیاش بود که بازتاب آن نه تنها در نقاشی بلکه در اشعارش نیز مشهود است. ردپای این اندیشه را در دو خصیصه مهم در آثارش میتوان پی گرفت: کمینهگرایی و خلاء. کمینه گرایی به مفهوم رسیدن به خلوص و سادگی به مثابه نوعی نگاه پدیدارشناسانه به هستی در آثار او در حذف جزییات جلوهگر میشود. برای مثال در مجموعه تنهدرختان که اثر حاضر نیز به همین مجموعه تعلق دارد، هنرمند با حذف همه جزییاتی که در عالم واقع با درخت همراه است، به چند لکهرنگ و ضربهقلم بسنده کرده و تنها بافتی از تنههای درختان را بر بستر بوم نقش کرده است. حتی نقطه اتصال این تنهها با زمین نیز در هالهای از ابهام فرومیرود و به تصویر تعلیقی دوچندان میبخشد. این تقلیلگرایی در فرم
دورنمای خانههای روستایی نیز هویداست. بهرهگیری از خلاء یا فضاهای خالی نیز از ویژگیهای مهمی است که هویت زیباشناختی و روح شاعرانه آثار او را آشکار میسازد. این توجه برخاسته از تفکر و عرفان شرقی است که تعریف جدیدی از هستی و نیستی را پیش روی مخاطب قرار میدهد و نوعی مکاشفه و تعامل در ذات پدیدهها را برای او به ارمغان میآورد. اینجاست که نمایش نادیدهها بر بازنمایی دیدهها پیشی میگیرد و خلوتی سرشار از آرامش و تعمق ایجاد میکند. پالت رنگی نسبتاً خنثی آثار سپهری نیز بر همین نکته تأکید میکند، که اندکی از دیدهها بیننده را به آنچه ندیده رهنمون میشوند و در نادیدهها هیجانات نابتری حضور دارند که فرصت ظهور نیافتهاند. در اثر پیشرو سهراب تجربه زیستهاش را بر سطح بوم گسترانده و در عین به تصویرکشیدن کمینهگرایانه یک دورنما از یک آبادی و یک بزرگنمایی از چند تنهدرخت از جغرافیای دیگری سخن میگوید که در خیالی دور و نزدیک جا خوش کرده است. او هنرمندی است که لحن آب و زمین را میفهمید و با تمام افقهای باز نسبت داشت. سهراب در شعر هم برای سفیدی کاغذ حرمت قائل بود و نبض حروف را در آن جستوجو میکرد.
نقاشیهای وی را میتوان ترجمان تصویری وابی-سابی دانست. وابی-سابی مفهومی در زیباییشناسی سنتی ژاپن است که به نوعی جهانبینی بر پایه پذیرش ناپایداری، گذرا بودن و پذیرش نقصها بازمیگردد و از آموزههای بودایی سه نشان هستی بهخصوص ناپایدار بودن، ریاضت کشیدن و خالی بودن نشأت گرفته است. این اندیشه در نقاشیهای سهراب نقش مهمی ایفا میکند و آثارش از خلوصی دم میزند که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب آرامش و سکون را برقرار میسازد. این خلوص هم در فرم و هم در رنگ دیده میشود. خلوص در فرم که به چند ضربهقلم در زمینه ساده منجر شده و خلوص در رنگ به واسطه پالت رنگی بسیار محدود و سرشار از هارمونی نمایان میگردد. رنگ عموماً در کارهای او عاری از کنتراست است و به واسطه تونالیتههای مختلف تکرنگ بر نوعی هماهنگی در هستی تأکید میورزد. این رنگ واحد اکثراً قهوهای روشن است که از طرفی به رنگ تنه درختان اشاره دارد و از طرف دیگر به رنگ خاک کویر و فضاهای روستایی.
تصویرگریهای نقاشانه او از حیث بیان و ساختار کاملاً با اسلوب غربی اجرا شدهاند و از سنت نگارگری ایرانی فاصله دارند هرچند شور و اشتیاق وی به خاک وطن، زبان و فرهنگ ملی هم در شعر و هم در نقاشیهایش موج میزند، لیکن در شالوده کلی نقاشیهایش هیچ نشانی از ارجاع به سنتهای تصویری نقاشی ایرانی به چشم نمیخورد. گویی نگرش خاص او و علاقهاش به تصوف و عرفان در آثارش ترجمانی لامکانی مییابد و جهان تصویری حاصل شده از نگاه عارفانه به طبیعت جهانی منحصربهفرد است که روح شرقی در آن جریان دارد. سپهری طبیعت را به مثابه شعری میبیند که محملی برای بیان هستیشناسی ایرانی است. به همین جهت مجموعه درختان بیشتر از هستی سخن میگویند و ترجمان اشعاری هستند که در نهایت خلوص و سادگی به معنایی فراتر از واقعیت اشاره دارند. روح انسانشناسانه اشعارش نیز مخاطب را به تأویلی عمیقتر در آثارش فرامیخواند. چنان که سروده «در خواب درختان نوشیده شویم، که شکوه روییدن در ما میگذرد» گویی میان حضور خسته اشیا مجاورت درخت را برگزیده و در خلوت خود حضور مبهم
رفتار آدمیزاد را در مدار درخت یافته است. این بیان عارفانه او و دریافت پدیدارشناسانهاش از هستی و حقیقت درخت است که حتی در مواجهه با نقاشیهایش در گوش بیننده زمزمه میکند: «باید به ملتقای درخت و خدا رسید».