خون بازی!
البته این عنوان نام فیلمی از رخشان بنی اعتماد است اما در این مقاله به تشریح ایجاد بانک خون و در ادامه دستگاهی عریض و طویل که نهاد دولتی به همین منظور است میپردازیم که تا حد زیادی درگیر بروکراسی شد تا خدمت رسان! اوایل دهه پنجاه که سازمان انتقال خون کشور در وزارت بهداری تأسیس شد
البته این عنوان نام فیلمی از رخشان بنی اعتماد است اما در این مقاله به تشریح ایجاد بانک خون و در ادامه دستگاهی عریض و طویل که نهاد دولتی به همین منظور است میپردازیم که تا حد زیادی درگیر بروکراسی شد تا خدمت رسان! اوایل دهه پنجاه که سازمان انتقال خون کشور در وزارت بهداری تأسیس شد به دلیل عدم استقبال جامعه در قبال اهدای هر کیسه خون رقم قابل توجهی پرداخت میکردند و به پذیرایی مفصل از داوطلبان با غذای گرم و میوه و شیرینی میپرداختند. حتی رقمی هم به متقاضیان نیازمند پرداخت میشد تا این امر صف طویلی را بخصوص از معتادان به مواد مخدر برای استفاده از خوراکیهای رایگان و دریافت پول در مقابل این مراکز باعث شود آن زمان ایران به یکی از کشورهای پر استقبال داوطلبان اهدا در دنیا تبدیل تا صادرات پلاسما هم به نفت و دیگر مواد اولیه خام تبدیل شود که اروپا و بخصوص کشور فرانسه از خریداران عمده آن بود. البته اگرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی خرید خون و پذیرایی از اهداکنندگان کمرنگ و بهمرورزمان حذف شد اما در دهه اول بیشترین میزان خون اهدایی در همه و بخصوص مناطق جنگی به دست میآمد تا بیمارستانهای شهری و درمانگاههای جبههها را خودکفا کند که بتوانند اعمال جراحی فراوان را بدون نگرانی انجام دهند.
پایان جنگ آغازی بود برای نقصان اهدای خون درحالیکه نهاد مردمی آن نیز بهمرور به یک سازمان دولتی تبدیل شده بود تا در هر استان مدیرکل و ادارات متنوع داشته باشد و شهرستانهای آن نیز شعبهای از این اداره کل تأسیس کنند. چنانکه در استان اصفهان با جمعیتی بیش از پنج میلیون نفر تعداد مراکز دریافت خون بهاندازه انگشتان دودست هم نمیرسد درحالیکه کلانشهر اصفهان بهتنهایی نیازمند به حداقل مراکز اهدا در پانزده منطقه شهرداری آن است اما 2 تا 4 شعبه نیمهوقت یعنی از آغاز صبح تا پایان وقت اداری دارد که معروفترین آنها شعبه پل خواجو است تا شیفتهایی هم در زمانهای خاص به آن اضافه شود. در آخرین روزهای ماه ذیالحجه پیامکی روی گوشی تلفنهای همراه داوطلبان پرونده دار ثبت شد که از آنها درخواست میشد به مراکز مربوطه برای اهدا مراجعه کنند اما وقتی یکی از این افراد در همان روز به شعبه پل خواجو میرود با کمال تأسف با صفی داوطلبان مواجه میشود و باید در نوبت انتظار باشند زیرا از 20 تخت مخصوص تنها 2 تخت با دو پرسنل فعال بودند که این امر باعث اتلاف وقت در گرمای بالاتر از 42 درجه شهر میشد و داوطلب را ناچار میکرد بین دو تا 4 ساعت
منتظر بماند و یا از قید اهدای خون بگذرد! یکی از افرادی که سابقه ممتد در اهدای خون دارد میگفت: «وقتی از معطل ماندن خسته شدم به یکی از کارشناسان دریافت خون اعتراض کردم که او هم از این اوضاع بهم ریخته دلخور بود بنابراین به طبقه دوم مدیریت رفتم تا گلهمند شوم آنها نیز اعتراضات مرا تأیید و قول دادند در اسرع وقت به سالن اهدا آمده و اوضاع را مناسب کنند درحالیکه ما رفتیم و آنها نیامدند.» سوأل اینجاست چرا وقتی آمادگی لازم را ازنظر نیروی انسانی و دیگر امکانات موردنیاز برای دریافت خون ندارند فراخوانی میدهند و این تعداد باقی مانده از گذشته را هم که علاقهمند و متعهد هستند ناامید و نگران میکنند؟ آیا نیروهای مستقر در اداره کل انتقال خون استان نمیتوانند چند روزی پشتمیزنشینی را کنار بگذارند و ضمن دیدن دورهای کوتاهمدت در این مقاطع حساس به کمک بخش دریافت خون بروند تا اینهمه مراجعهکنندگان مشتاق با تختهای خالی و بدون متصدی روبرو نباشند؟ سازمان اداری و استخدامی کشور بهجای برنامهریزی بهمنظور برگزار آزمونهای استخدامی باید در اندیشه مدیریت بکارگیری اینگونه نیروهایی باشند که در پشت میزهای اداری به روزمرهها دچار
میشوند! سازمان انتقال خون در ظاهر یک اسم ساده است اما کوتاهی در انجاموظیفه توسط عوامل و مدیریتهای آن و بالاتر میتواند برای جامعه بیمار گران تمام شود. یادمان باشد دو سال پیش با بورس بازی کردیم و نتایجش تاسف بارش را دیدیم! با اقتصاد بازی کردیم و رکودش را شاهد بودیم! به آب بیاعتنایی کردیم و ناظر فرونشست و چالش بیآبی در همه زمینهها هستیم! به تعلیم و تربیت بیتوجهی کردیم که امروز عواقبش تلخش عیان شود! ازدیاد جمعیت قابلاعتنا را در دهه شصت شاهد بودیم اما برای آن بستری فراهم نکردیم تا ادامهدار باشد! زمینه ارتقاء و اعتماد به امنیت شغلی را برای جوانان فراهم نکردیم و امروز بحران مهاجرت را به عینه میبینیم! لطفا دیگر با خون بازی نکنیم که بحرانی مصیبتبار دارد!
ادامه دارد