نزدیک غروب آفتاب است، هوا گرگ و میش است، خیابان عباس آباد اصفهان، آن خیابان همیشگی نیست، انگار گرد مرگ بر زیباترین خیابان اصفهان پاشیده اند، حتی درختان تنومند و خمیده عباس آباد آن زیبایی سابق را ندارند، انگار از این همه بی مهری به میراث فرهنگی و تاریخی شهر اصفهان دلگیر هستند و هر لحظه امکان دارد دست از ادامه حیات کشیده و در خیابان سقوط کنند.
نزدیک غروب آفتاب است، هوا گرگومیش است، خیابان عباسآباد اصفهان، آن خیابان همیشگی نیست، انگار گرد مرگ بر زیباترین خیابان اصفهان پاشیدهاند، حتی درختان تنومند و خمیده عباسآباد آن زیبایی سابق را ندارند، انگار از این همه بیمهری به میراثفرهنگی و تاریخی شهر اصفهان دلگیر هستند و هر لحظه امکان دارد دست از ادامه حیات کشیده و در خیابان سقوط کنند.
هر چه نزدیکتر میشوم فضای خیابان عباسآباد سنگین میشود، به ساعتم نگاه میکنم اذان مغرب شروع شده، اما بانگ اذان شنیده نمیشود، جلو میروم تا صدای موذن را بدون بلندگو میشنوم، برایم عجیب و غیرقابلباور است، دربهای مسجد کازرونی به روی نمازگزاران خود بسته شده است، مسجدی که زمانی حافظه تاریخی شهر اصفهان بوده و بزرگان و اندیشمندان فراوانی در این مسجد نماز جماعت اقامه کردهاند، حال دربهایش بسته است و نمازگزاران آن رانده شده نماز خود را در پشت دربهای بسته مسجد اقامه میکنند، علت بستهبودن درب مسجد را از نمازگزاران مسجد جویا میشوم، بعضی در گلوی همه نمازگزاران است، فقط یک جمله میشنوم «چه بگوییم؟ همه بدبختیها بهخاطر طمع و سوداگری هیئتامنای مسجد کازرونی است».
هیئتامنا درب مساجد را به روی نمازگزاران بستهاند
مرد سالخوردهای که با یک صندلی همراه در صف نمازگزاران شرکت کرده است، میگوید: بیش از ۳۰ سال است من در این مسجد کازرونی نماز میخوانم، و این مسجد بخشی از وجود من شده اما متأسفانه هیئتامنا مسجد مراعات من پیرمرد و امسال من که پیر هستیم را نکرده و بهخاطر لجبازی و طمعی که به تخریب این مسجد دارند، درب مسجد را دو روز است به روی نمازگزاران بستهاند.
او ادامه میدهد: جالب است هیئتامنایی که دم از باخدا بودن و فکر رفاه نمازگزاران مسجد میزنند و با استدلال همین افزایش رفاه و راحتی برای نمازگزاران قصد تخریب مسجد را دارند، نهتنها درب مسجد بسته بلکه مانع برگزاری مراسم عزاداری شبهای محرم در مسجد شدهاند.